پایان بحران آبی؟
سیل در زمره حوادث و سوانح طبیعی شناخته شده و طبقهبندی میشود. سیل در جهان و ایران سابقه داشته و دارد و تکرارپذیر است. امکان ظهور و بروز آن در تمام نقاط وجود دارد. آنچه مهم است بیتوجهی به فرآیندهای حاکم بر طبیعت است؛ به سخن دیگر نادیده گرفتن قوانین حاکم بر طبیعت هزینه سنگینی را به دنبال خواهد داشت. در بررسی حادثه سیل مهم است این نکته از نگاهها دور نماند که شدت، وسعت، دامنه و میزان خسارت آن وابستگی زیادی به عوامل انسانی و دخل و تصرف در طبیعت و عواید آنی و منافع فوری و فردی و مدیریت نامطلوب عرصهها دارد. نحوه برخورد با طبیعت باید منطقی و با حفظ حرمت و حریم آن و رعایت اصل و پایه آن باشد. همانطور که انسان از طبیعت حق میبرد، طبیعت نیز حق و حقوقی دارد که باید رعایت شود و چنانچه چنین نباشد قهر طبیعت دردسرساز و مشکلآفرین خواهد بود. تسخیر طبیعت و اختصاص بیضابطه آن به سازههای به ظاهر زیبا با فناوریهای پیشرفته، سکونتگاههای ساده و مجلل، جاده، پل و ابینه، تاسیسات و کارخانه، پارکینگ و مسدود کردن مسیر آن، برای طبیعت راهی جز گرفتن حق خود باقی نمیگذارد که آن هم جز تخریب نیست. طبیعت برای اینکه خود را بیابد در شرایطی که عرصه بر آن تنگ باشد هزینههای زیادی بر کشور و مردم تحمیل میکند.
سیاستگذاران، برنامهریزان و تصمیمگیرندگان کشور آنطور که شایسته باشد به برخی از علوم مرتبط و آثار مثبت آن به دلیل غیرملموس بودن نتایج و نداشتن دید روشن نسبت این شاخه علمی، چندان اهمیت نمیدهند و کشور باید هزینه سنگینی برای این بیتدبیری بپردازد. نمونه بارز آن بیتوجهی به آبخیزداری و اهمیت نقش پوشش گیاهی است که آثار بسیار زیادی دارد که از جمله آن کنترل روان آبها و تعدیل جریانهای طبیعی است. عملیات آبخیزداری در کل حوزه و وجود پوشش گیاهی موجب استفاده بهینه از نزولات جوی و استحصال آب و نفوذ تدریجی به سفره زیرزمینی و کاهش وقوع سیلابهای ویرانگر میشود. واقعیت این است که آبخیزداری در حاشیه قرار گرفته، مقهور واقع شده و دانش علوم مرتبط با آن به هیچ انگاشته شد. ملاحظه میشود که نتیجه بیتوجهی به آبخیزداری و کاهش پوشش گیاهی، گرفتگی مصبها و کاهش ظرفیت سدها به دلیل تجمع رسوبات بوده است. علت رسوبات نیز فرسایش خاک اراضی بالادست در اثر تخریب پوشش گیاهی است. امر آبخیزداری و آبخوانداری از اهمیت اساسی برخوردار است. کنترل سیلاب در خود سطح شهر به خصوص در شرایط بارندگی شدید، با احداث کانالهای مختلف اثربخشی لازم را نخواهد داشت و باید اقدامات پیشگیرانه و کنترل سیلابها در کانون شروع انجام شود. عملیات آبخوانداری و آبخیزداری در اراضی بالادست یک انتخاب نیست، یک الزام و اجتنابناپذیر است.
سیل در بخش کشاورزی خسارتهای زیادی به اراضی، باغات، آب و خاک، تاسیسات، ماشینآلات، دام و طیور، آبزیان و... وارد کرد. و هر چند تا این لحظه تولید را کاهش داده است، اما سهم و درصد این کاهش نگرانکننده نیست و در صورت مدیریت منطقی دغدغهای وجود نخواهد داشت. از کل عرصههای کشور حدود ۵/ ۱۷ میلیون هکتار از اراضی در چرخه کشاورزی قرار دارد که کمتر از ۷ درصد تحت تاثیر سیل قرار گرفتند. حدود ۱/ ۱ میلیون هکتار مربوط به اراضی زراعی و حدود ۱۵۰ هزار هکتار آن باغی است. از سویی نیز زیرساختهای آب و خاک و امور زیربنایی و تاسیسات را نباید از نظر دور داشت و زیربخشهای تولیدی دام و طیور و آبزیان نیز خسارات زیادی دیدند که میزان خسارت باید برآورد شود. اما برآوردهای نزدیک به واقعیت حدود ۱۳ هزار میلیارد تومان است که حدود ۵۰ درصد آن مربوط به خوزستان خواهد بود و مهمترین دلیل آن هم شاید باز سوءمدیریت و به زیر سیل بردن نیشکرزارها بوده و از سویی عرصه وسیع اراضی که بیحفاظ تسلیم سیل شدند. بعد از خوزستان، استانهای گلستان، مازندران و لرستان بیشترین خسارت را دیدند، حدود ۷۵ درصد سیل در این ۴ استان روی داد که البته هرگز نباید از سیل مخرب لرستان و فاجعهای که به وجود آورد به راحتی گذشت.
البته نباید تصور شود که با این حجم بارش تا سالها بخش کشاورزی نباید نگران کمبود آب باشد؛ این یک انحراف استراتژیک است و آنطور که باید و شایسته بود، این نزولات مدیریت نشده و خیلی بیشتر و بهتر میتوانست عمل شود. اگر درسهایی از سیل برای احترام به قوانین طبیعت، برنامهریزی منطقهای و محلی با تمرکز بر واحدهای هیدرولوژیک بهعنوان یک اصل گرفته شود بسیار مناسب و مطلوب خواهد بود. اما آن روی دیگر سکه؛ بارشهای اخیر و نزولات جوی برکات و ثمرات زیادی در این بخش دارد و دلیل عمده آن هم اهمیت آب در بخش کشاورزی است که شرایط آن مناسب است. کشاورزی باید آب را حجمی و در زمان و مکان مورد تقاضا تحویل بگیرد و اصول زراعی و مصرف بهینه آب و دستورالعملها را مدنظر داشته باشد. بیتردید بیتوجهی به تولید و بیتوجهی به بازار و تنظیم بازار، نظام عرضه و تقاضای برخی محصولات را به هم خواهد زد. دولت باید از فرصت بهوجود آمده استفاده کند و بیش از ۵ ماه باقیمانده از سال زراعی را فرصت مغتنمی بداند و با برنامهریزی عالمانه و به شیوه اقتضایی و خلاقانه و تفکر روبه جلو با برنامهریزی عملیاتی به نحوی عمل کند تا نهتنها در عرصههای تحت پوشش سیل، بلکه تا حد امکان از دیگر مناطق کشور که در کل مناطق شرایط مناسبتر از سالهای گذشته است اقدامات مقتضی را برای افزایش تولید معمول دارد.
مدیریت سرزمین در بخش کشاورزی میتواند بیش از آنچه از میزان تولید که از بین رفته است را جبران کند اما مدیریتی هوشمندانه و فعال میطلبد و مدیریت انفعالی مقهور مشکل و تسلیم حادثه خواهد شد. امید است با درایت و تدبیر و حمایت دولت و دستگاههای مرتبط، با به خدمت گرفتن دانش و تجربه و در نظر داشتن نیاز، فکورانه عمل شود. در مناطق سیلزده، جبران خسارات نباید محدود به پرداخت نقدی باشد چه بسا مدیریت همان نقدینگی و اختصاص آن به فعالیتهای مولد کشاورزی بسیار مناسب و خود ثروتسازی باشد و بتواند با تاخیر چند ماهه درآمد کشاورز را به نُرم واقعی آن برساند. اینها منوط به داشتن نگاهی متفاوت و داشتن برنامهای مشخص و با مشارکت خود کشاورزان است.
ارسال نظر