پژمردگی شکوفه آزادی
سقوط دیوار برلین در نوامبر ۱۹۸۹ نمایشی دراماتیکی از این قضیه بود. تخریب دیوار نمادی از قدرت غالب و تقاضای آزادی در سراسر جهان بود و گفتمان افرادی همچون فرانسیس فوکویاما در سال ۱۹۸۹ در مورد «پایان تاریخ» به راه انداخته شد. وی آن را «جهانیسازی دموکراسی لیبرال غربی بهعنوان شکل نهایی» توصیف کرد. در دالان باریک، رابینسون و عجم اوغلو عوامل موثری بر دموکراسیهای لیبرال و همچنین مواردی که منجر به استبداد میشوند را بررسی میکنند. سی سال پیش، بسیاری از مردم اعتقاد داشتند که همه ما قصد داریم به مفهوم لیبرال دموکراسی همگرا شویم. رابینسون، دانشمند مشهور سیاسی و اقتصاددان دانشکده سیاست عمومی هریس میگوید لیبرال دموکراسی کم و بیش از نظر فکری، اخلاقی و عملی در آن سالها پیروز شد اما اکنون بدیهی است که اینگونه نیست. رابینسون و عجم اوغلو در کتاب دالان باریک با طرح این سوال که آیا به «پایان» با معنی آنچه که فوکویاما مد نظر داشت نزدیک شدهایم یا خیر. اگر این گونه نیست چه کار باید کرد که به آزادی واقعی آن طور که در سنت جان لاک تعریف میشود، رسید.
طبق گفته جان لاک مردم از انجام هر عملی که تحت خشونت و ارعاب تحمیل میشود آزاد هستند و برای زندگی خود، میتوانند آزادانه تصمیم بگیرند. رابینسون استدلال میکند که همگرایی به لیبرال دموکراسی در چین یا روسیه اتفاق نیفتاد. همچنین در دو منطقه که رابینسون تلاشهای زیاد پژوهشی در زمینههای سیاسی و اقتصادی انجام داده است یعنی آمریکای لاتین و آفریقا نیز بر این عقیده است که همگرایی رخ نداده است. رابینسون مطرح میکند که چرا این پیشبینی کاملاً اشتباه بوده است؟ رابینسون و همکارش عجم اوغلو، استاد پژوهشکده اقتصاد در انستیتوی فناوری ماساچوست، با طرح چارچوب فکری و نظری درخصوص پیدایش تاریخی لیبرال دموکراسی به دنبال دالانی باریک هستند تا بتوان به واقعیت لیبرال دموکراسی دست پیدا کرد. این نویسندگان بیان میکنند از حماسه گیلگمش تا فروپاشی دولت سوریه، از ایتالیا در اواخر قرون وسطایی گرفته تا دیکتاتوری پینوشه شیلی در دهه ۱۹۷۰ و بسیاری از این موارد، مساله متغیر است. رابینسون تاکید میکند که تغییرات بهصورت یک شبه نیست و باید مسیر این دالان را بارها و بارها پیمود و صبوری کرد.
آنها در این کتاب مینویسند: «جامعه باید دولت را به گونهای کنترل کند که از آزادی مردم محافظت کند و آزادی ارتقا یابد، نه آنکه، امنیت و آزادی را از بین برد. جامعه به یک آزادی همگانی نیاز دارد که در موقع لزوم حق اعتراض داشته باشد و بتواند آزادانه رای دهد و گزینه خود را انتخاب کند.» رابینسون درخصوص کتاب گفت: این کتاب لزوما درخصوصا وقایع امروز نیست. این همان چیزی است که من و دارون عجم اوغلو ۲۵ سال روی آن کار کردیم و اگر درخصوص ترامپ صحبت کردیم به این دلیل بوده که خواستیم فهم بهتری از مطلب ارائه کنیم وگرنه وقایع فعلی و به روز را مردم ۶ ماه دیگر فراموش میکنند. در کتاب چرا ملتها شکست میخورند رابینسون و عجم اوغلو بر این عقیده بودند که نهادهای اقتصادی فراگیر برای توسعه اقتصادی در سراسر جهان موثر بوده، زیرا این نهادها به یکدیگر متصل هستند. اما در راهرو باریک طبق گفته رابینسون از یک چارچوب بسیار غنیتری برای تفکر درباره این واگرایی در جهان در نهادهای سیاسی صحبت شده است.