شاسی اعلام خطر
فساد دقیقا مشابه یک بیماری در بدن جامعه است. حال این دو رویکرد را در مبارزه با فساد تصور کنید:
در حالت اول، قواعدی به شدت سطحی و ناظر به شکل کار در چند دهه پیش برای مبارزه با فساد تنظیم شدهاند و به سازمانهایی که براساس همین قواعد ایجاده شدهاند، ابلاغ شده است. افرادی هم که فراتر از این قواعد خاک گرفته، فساد را میبینند و میفهمند، دهانشان بسته است. چشمها فساد را میبیند و دهانها بسته است، چرا که نهتنها گوشی بدهکار شنیدن چنین حرفهای تلخی نیست؛ بلکه برخوردهای شدیدی نیز در انتظار شخص خواهد بود. پاتوژنهای بیماری فساد یا همان مفسدان، به مراتب باهوشتر، یادگیرندهتر و حرفهایتر از ویروس سرماخوردگی اند. آنها زیر پوست قواعدِ نظارتی، برنامههایشان را عملی میکنند بدون اینکه آبی از آب تکان بخورد. در حالت دوم مشابه حالت قبل، قواعد مبارزه با فساد حاکم هستند و دستگاههای نظارتی حاکمیتی نیز طبق همین استانداردها ماموریتشان را انجام میدهند. اما چشم همه مسوولان، کارمندان و مردم باز است، مجال بحث و همفکری است و شرایط برای گفتن تخلفات زیرپوستی و رمزگشایی از پیچیدهترین فسادها توسط همگان فراهم است. در این حالت زنجیره گامهای زیر در نظامات نظارتی رخ خواهد داد:
۱. فسادهای معمول که توسط ماموران شناخته شده دستگاههای نظارتی کشف نشدهاند، توسط هر شخصی که مطلع باشد کشف و گزارش میشود.
۲. فسادهای ناشناخته که ردی از آنها در قواعد موجود نیست، گزارش شده و مورد بررسی قرار میگیرند و با متخلفان برخورد میشود.
۳. فسادهای ناشناختهای که تکرار میشوند، الگوسازی شده، زمینههای بروز آن بسته شده و به استانداردهای موجود دستگاههای نظارتی اضافه میشوند. به این ترتیب دستورالعمل مبارزه با فساد دائما بهروزرسانی میشود.
این یک واقعیت بسیار واضح است که تنها ذات آگاه و بیدار انسانها است که فساد را حتی اگر در زرورقهای طلایی هم پیچیده شده باشد، تشخیص میدهد و نه قواعد بیجان و ثابت موجود؛ مبارزه با فساد نیاز به یک دینامیک مردم محور دارد و شکلگیری این دینامیک لوازمی دارد:
۱. بگذاریم مردم بدانند
مردم ولی نعمت مسوولان هستند. باید اجازه داد مردم از همه اموری که مربوط به خودشان است و توسط نمایندگانشان در حاکمیت اداره میشود اطلاع داشته باشند. واضح است که اطلاعات محرمانه واقعی مستثنا هستند.
۲. بگذاریم مردم فکر کنند
اجازه بحث و همفکری در جوامع نخبگانی، اندیشکدهها، دانشگاهها، سازمانهای دولتی و مردمی پیرامون حل و فصل مساله فساد داده شود. این موضوع به رسمیت شناخته شده و تقویت شود.
۳. بگذاریم مردم هشدار دهند
همچون زنگ خطرهای شروع آتش سوزی، زنگ خطرهای شروع فساد در همه نهادهای حاکمیتی تعبیه شود. هویت شخصی که زنگ خطر را به صدا در میآورد برملا نشود، برخورد شغلی با او نشود، تهدید نشود و زندگیاش بهدلیل فشردن زنگ خطر تهدید نشود.
۴. بگذاریم مردم کمک کنند
در کشف، بررسی، تکمیل اطلاعات پرونده و حتی طرح دعوا و حضور در مراحل رسیدگی به پرونده، از سمنها، موسسات حقوقی و عموم مردم حتی خود متخلفان به وسیله تعیین پاداشهایی عملکردی در قالب درصدی از آنچه به بیتالمال بر میگردد، کمک گرفته شود.
۵. حاکمیت درس بگیرد
نهادهایی که وظیفه پیشگیری از وقوع تخلفات دارند، ملزم شوند که اشکال جدید فساد را که به کمک نقشآفرینی مردم بهدست آمده است، تبدیل به مدل کنند و برای پیشگیری از تخلفات مشابه اصلاحات ساختاری و قانونی لازم را انجام دهند. اگر این لوازم فراهم شود، جامعه همچون یک بدن سالم روند طبیعی شناسایی بیماریهای جدید و تولید پادزهرهای متناسب را پیش میگیرد و آن کارخانه عظیم تولید راهکارهای جدید مبارزه با فساد که نو به نو تقویت میشود، شکل خواهد گرفت و زمینههای بروز فساد از بین خواهد رفت؛ و اگر نه، مبارزه با فساد همین روند لنگان فعلی را خواهد داشت. روندی که گاه به گاه با یک حرکت تند و پرسروصدا، اما خرد و کماثر، مُسکنی به جامعه تزریق خواهد کرد.