مختصات بحران سهگانه
این میهمان ناخوانده، ویروس کووید-۱۹، که با نام کرونا نزد عامه مردم شناخته میشود، خود زاده تحولات عظیمی است که در نحوه زیست بشر و گسترش زیستگاههای او به مناطقی که پیش از این قلمروی حیات وحش شمرده میشد، رخ داده است؛ رویدادی که به تبع آن انقلابات علمی و صنعتی پایانناپذیر همچنان روبه تزاید است، زیرا «انقلابات زیست فناوری و داده فناوری امکان کنترل دنیای درونی را به ما میدهند و ما را قادر میسازند تا زندگی را مهندسی و تکثیر کنیم. ما میآموزیم مغز را طراحی کنیم و زندگی را طولانی کنیم و افکار را در درون خود بکشیم. اما کسی نمیداند چه پیامدهایی درانتظار است. انسانها همواره ماهرانه ابزار ابداع کردهاند، اما در استفاده خردمندانه از آن چندان اقبالی نداشتهاند. احداث یک سد برای تغییر جریان آب، آسانتر از پیشبینی تمامی پیامدهای پیچیده این سد برنظام گستردهتر زیستمحیطی است.
به همین شکل، انحراف امواج ذهن سادهتر از پیشگویی پیامدهای آن بر روان شناختی فردی یا نظامهای اجتماعی است. ما درگذشته توان آن را یافتیم تا دنیای اطراف را دگرگون کنیم و تمامی سیاره را تغییر شکل دهیم، اما از آنجا که درکی از پیچیدگی محیطزیست جهانی نداشتیم ناآگاهانه نظام زیستمحیطی را در تمامیتش مختل کردیم و اکنون در آستانه یک فروپاشی زیستمحیطی هستیم. زیست فناوری و داده فناوری در قرن جاری امکان دستکاری در دنیای درونی ما را به ما خواهد داد، اما از آنجا که درکی از پیچیدگی ذهن خود نداریم، این دستکاریها ممکن است نظام ذهنی را تا حدی مختل کند که تمامی دستگاه درونی ما درهم ریزد.» (هراری، ۱۳۹۸: ۱۸)
روندی که با رشد سیاستهای توسعه محور و بهطور همزمان با شتابی سرسامآور در فروپاشی زیستمحیطی و نوینسازی فنی درحال گسترش است و این درحالی رخ میدهد که بنا به هشدارهای بسیاری از متفکران؛ نظام کنونی حاکم برجهان هیچ پاسخ مناسب و درخوری برای این مشکلات اساسی بشر نیافته است و دراین میان کووید-۱۹، میهمانی که اکنون باید خود خواندهاش خواند، درحالی راهی خانهها و خلوت شهروندان این کره خاکی شده که علاوه بر تهدید جانی ایشان، کسبوکارهایشان را نیز دچار تعطیلی کرده است که پیش از آن اندیشمندی چون «هراری» پیشبینی کرده بود که: «ممکن است انقلاب فنی بهزودی میلیاردها نفر را از بازارکار به بیرون پرتاب کند و یک طبقه عظیم بیمصرف بیافریند و سرمنشأ آن چنان تنشهای اجتماعی و سیاسی شود که هیچ ایدئولوژیای توان کنترل آن را نداشته باشد. آن گاه تمام بحثها درباره فناوری و ایدئولوژی، بحثهایی انتزاعی و بعید جلوه خواهد کرد.
اما دورنمای واقعی خیل بیکاریها- یا بیکاریهای فردی- دامان همه را خواهد گرفت.» (همان: ۲۹) اتفاقی که فجایعی انسانی را میتواند درپی داشته باشد و چشماندازی تیره را رقم زند، چشماندازی که تصویر مینیاتوری و کوچک آن را میتوان در تعطیلی بسیاری از فعالیتهای خدماتی و صنعتی خیل عظیمی از کارکنان بیمصرف مانده در جهان کرونا زده و خانهنشینی اجباری مردمانی که ضمن شراکتشان در تولید؛ خود مشتریان بالقوه بازار سرمایه نیز هستند، مشاهده کرد؛ زیرا چنانکه ژیژک تذکر میدهد با بروز کرونا «ما در یک بحران سهگانه گیر کردهایم: پزشکی (خود اپیدمی)، اقتصادی(که پیامدهای اپیدمی هرچه باشد، ضربهاش را خواهد زد)، به علاوه (که نباید آن را دستکم گرفت) سلامت روان. مختصات اساسی زیست جهان میلیونها نفر درحال تجزیه شدن است و این تغییر همه چیز را تحتتاثیر قرار میدهد، از پرواز گرفته تا تعطیلات تا تماسهای روزمره بدنی.
ما باید یاد بگیریم ورای مختصات بازارسهام و سود فکر کنیم و به سادگی، روش دیگری برای تولید و تخصیص منابع لازم بیابیم.» (ژیژک، ۱۳۹۹: ۳) و این همه درحالی رخ میدهد که پیش از این، روایت لیبرالی و منطق بازار آزاد سرمایه طی نیمه دوم قرن بیستم توقعات مردم را در تقریبا تمامی کشورهای پیشرفته و درحال توسعه بالا برده است و در این دوران مردمان نسبت به نسلهای پیش از خود به لحاظ آموزشی و خدمات رفاهی از وضعیت بهتری برخوردار بوده و درآمد بیشتری داشتهاند، امکانی که با توجه به خطر فروپاشی محیطزیستی، پیشرفتهای فنی و تکنولوژیک نابودی بسیاری از فرصتهای شغلی، در صورت عدم دستیابی به راهکارهای مناسب و عدم مشارکت کلیه دستاندرکاران و سیاستگذاران اقتصادی و دولتمداران، در آینده پیشرو به دشواری قابل تصور خواهد بود و بدل به آرزویی دستنیافتنی خواهد شد.
اما تئاتر ما در این معرکه چه وضعی دارد؟
تئاتر در میان هنرها به آینهدار زندگی شهره است، هنری که به سبب تعاملی زنده و بیواسطه با مخاطبان در ذات خود، نیازمند ارتباطی چهره به چهره برای به ثمر رسیدن است، ارتباطی که در روزهای خانهنشینی کرونایی؛ اگر نگوییم یا نخواهیم بگوییم برای تمامی انحای آن ناشدنی است، به ناچار باید اذعان کنیم که سخت است. چنانکه آمد حضور و تعامل زنده بازیگر و تماشاگر تعریفی کلیدی برای شکلگیری این هنر متعالی ست و اگر چه در برخی از گونههای اشتقاق یافته از آن، چون تله تئاتر و نمایش رادیویی، به مدد تکنولوژی و رسانههای جدید امکان دیگری نیز برای فعالان این عرصه هنری گشوده شده است که همچنان در شرایط فاصلهگیری اجتماعی میتوانند کارآ باشند؛ اما همچنان تئاتر در بهترین و برترین نمود آن که هیچ هنر نمایشی دیگری از جمله سینما- باتمام امکانات تکنولوژیک و جلوههای تصویریاش_ را توان رقابت با آن نیست، نیازمند این حضور زنده بازیگر و تماشاگر است که در شرایط خانهنشینی برای آن چارهای جز «غیاب» فراهم نمیسازد، غیبتی که دربهترین شرایط تنها میتواند با فعالیت برخی از اصحاب این هنر چون نمایشنامهنویسان، دراماتورژها، کارگردانان و کمی نیز بازیگران و طراحان - با تلاش برای آماده نگه داشتن مهارتها و تواناییهای فردیشان- بهمنظور تدارک برنامههای پس از گذر از بحران کرونا تاحدودی جبران شود؛ اما بیشک برخی از اهالی خانواده تئاتر چون عوامل فنی وکارکنان تماشاخانهها حتی از این امکان نیز در دوران مذکور برخوردار نخواهند بود.
بحران کرونا چنانکه برخی از متفکران و همچنین نظریهپردازان هنری و ادبی نیز برآن اذعان دارند هشداری است در تمامی عرصههای فعالیت بشری که طی دوقرن اخیر درسایه پیشرفتهای تکنولوژیک وعلمی به تدریج دچار رخوتی در اندیشه وعمل شده و تن به توالی تکراری درزندگی سپرده بودند، رخوتی که بهویژه در چند دهه اخیر نتیجهاش جز روزمرهگی و روزمرگی نبوده و نیست و این درحالی است که چنانکه ژیژک نیز توصیه میکند مقابله با معضلاتی چنین و «جنگ با کرونا فقط میتواند با مبارزه ما علیه پیچیدهسازی ایدئولوژیک ممکن باشد، همراه با بخشی از یک مبارزه بومشناختی کلی. همانطور که کیت جونز میگوید سرایت بیماری ازحیات وحش به انسان، بهایی پنهان برای توسعه اقتصادی بشراست، در هر محیطی، بیشمار از ما وجود دارد. ما به مکانهای عمدتا دست نخورده میرویم و بیشتر و بیشتر در معرض قرار میگیریم. ما در حال ایجاد زیستگاههایی هستیم که در آنها ویروسها با سهولت بیشتری منتقل میشوند و بعد تعجب میکنیم که چرا موارد جدید داریم.» (همان: ۲) چنانکه آمارها و مطالعات انجام شده پس ازاین هشدار سهمناک طبیعی نشان میدهند، دراین زمینه گویا طبیعت خود دستاندرکار ترمیم و بازسازی شده است.
اکنون حدود پنج ماه از آغاز اعلام جهانی این بحران و نزدیک به چهار ماه از درگیری رسمی مردمان سرزمین ما با آن و اختلال درکسبوکارها میگذرد. دراین مدت تئاتر کشور ما نیز چون بسیاری از عرصههای فعالیت اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... با توقف و انسدادی ویرانگر روبهرو بوده است. بسیاری از گروهها وآثار آماده ودرحال اجرا خانهنشین شده، بسیاری از برنامههای درنظر گرفته شده برای سالنهای تئاتر؛ تمرینات را رها کرده یا اساسا آغاز ننمودهاند و تنها بخشی از زیرمجموعههای تئاتر چون نمایشهای رادیویی تاحدودی از این معضل برکنار بودهاند. البته گاه دلخوشکنکهایی ازسر ناچاری چون پخش مجازی یا در هفتههای اخیر پخش تصویری اجراهای پیشین نمایشی بارعایت فاصلهگذاری در تماشاخانهها و... نیز مطرح میشود که اگرچه میتواند درصد اندکی از دل مشغولیهای هنری فعالان تئاتر را پاسخ گوید، اما هیچگاه جای اجرای زنده درمقابل مخاطب بیدغدغه پاندمی کرونا را نخواهد گرفت، اتفاقی که باتوجه به شرایط حاضرگویا به این زودیها نمیتوان چشم امید به بروز آن داشت؛ بنابراین تئاتری که حتی در بهترین شرایط و در پیشرفتهترین و پرسابقهترین کشورهای جهان دراین عرصه نیزبرای امکان تداوم حیات؛ نیازمند همیاری و حمایت شهرداریها وبرخورداری از بودجههای حمایتی دولتی درعرصه فرهنگ است، دراین شرایط که همان درصد اندک حاصل از فروش بلیت نیز برایش متصور نیست؛ تنها امیدش برای ادامه حیات حفظ قوا وذخیره نیروهایش برای ایام پس از کرونا است، اتفاقی که درگرو برخوردار شدن از حمایتهای ضروری مالی واقتصادی برای عبور ازاین بحران همگانی درکسب وکاراست.
هرچند تذکر ژیژک در مورد این شرایط بحرانی قابلتوجه است که مینویسد: «همانطور که میگویند، در بحران همه ما سوسیالیست هستیم- حتی ترامپ نوعی سازماندهی گروهی را درنظر دارد- یک چک۱۰۰۰دلاری برای هر شهروند. تریلیونها صرف نقض کلیه قوانین بازار میشود- اما چطور، کجا، برای چه کسی؟ آیا این سوسیالیسم تقویت شده، سوسیالیسم برای ثروتمندان خواهد بود (به یاد بیاوریدچتر نجات بانکی در سال ۲۰۰۸ را درحالی که میلیونها انسان عادی پسانداز کم خود را از دست داده بودند)؟ آیا این اپیدمیها به فصل دیگری در داستان غمانگیز و طولانی، آنچه نائومی کلین «سرمایهداری فاجعه» مینامدش، میانجامد؟ یا یک نظم جهانی جدید (نرمتر، شاید حتی متعادلتر)سر برخواهد آورد؟» (همان: ۳)
و برای هنرمندان تئاتر دراین شرایط چارهای نیست جز اینکه با بهره بردن ازاین فرصت ناگزیر به تدارک فردای پس از کرونای صحنههای تئاتر بیندیشند، درتجربههای پیشین مداقه کنند، مهارتهای خود را تقویت کنند، متون و بسترهای لازم برای از سرگیری فعالیتهای آینده را فراهم سازند و اگر شد بارعایت فاصلهگذاری هوشمند! تمرینات مقدماتی را برای آمادهسازی بدن، بیان، تخیل و تفکر بهطور فردی یا درگروههای کوچک؛ با استفاده از فضاهای مناسب که درآن فاصلهگذاری مناسب امکان پذیر باشد ونه درتنگنای اتاقها وخانههای شخصی، پی بگیرند.
ضمنا فعالان وهنرمندان عرصه تئاترحتی درصورت عبور ازاین شرایط بحرانی نیز باید به تکرار شرایطی اینچنین بیندیشند، شرایطی بحرانی که باتوجه به دستکاریهای انسانی درپدیدهها و رخدادهای طبیعی هر روز امکان بروز دوباره آن موجود است و بر این اساس بخشی از فعالیت خویش را باید به جستوجوی بدعتها و راهکارهایی معطوف سازند که امکان عبور از بحرانها و انطباق با رویدادهای غیرمنتظره را فراهم آورد؛ رویدادهایی که میتواند خللی درارتباط زنده فردی آنها با جمع گروه تئاتری و تماشاگرانشان بهوجود آورد، زیرا «ما در مقابل وظیفه آفریدن یک داستان تازهیابیشده برای جهانیان قرار داریم. درست همانطور که انقلاب صنعتی باعث ظهور ایدئولوژیهای قرن بیستم شد. به همین شکل، انقلاب بعدی در زیست فناوری و داده فناوری نیازمند چشماندازی تازهتر است.» (هراری،۱۳۹۸:۲۷)