رفتار «بارانگونه» بازار سهام
ارزش ذاتی سهام شرکتهای بازارسرمایه از دو قسمت، داراییها و سود باکیفیتی که این شرکتها میسازند تشکیل شدهاست و در قسمت مربوط به داراییهای این شرکتها، با افزایش قیمت ارز، انتظارات تورمی ایجاد میشود؛ بهطوری که قیمت داراییهای این شرکتها هم بالا رفته و بهتبع آن افزایش قیمت سهم دور از انتظار نیست، ولی در قسمت دوم که قسمت اصلی و مدنظر اقتصاد و مربوط بهکارکرد و سود این شرکتهاست، مساله پیچیدهتر است. در این بخش شرکتها به دو دسته شرکتهای مصرفکننده ارز ۲۷هزارتومانی و شرکتهای تولیدکننده یا فروشنده ارز ۲۷هزارتومانی تقسیم میشوند.
گروه اول، گروه کوچکی در بورس بوده و اکثر آنها صنایع تبدیلی هستند که کالایی را وارد و با اعمال تغییراتی بهفروش میرسانند یا در مواد پایه تغییراتی اعمال و ایجاد ارزشافزوده میکنند، ولی مساله اینجاست که این شرکتها تنها درصد کوچکی از شرکتهای بورسی را تشکیل میدهند؛ درحالیکه شاکله اصلی بورس را شرکتهای زیرساختی و بالادستی صنعت کشور و شرکتهای بزرگ بورسی که عمدتا فروشنده ارز هستند، تشکیل میدهند؛ همچنین وقتی که سرمایهگذاربورسی میبیند ارز این شرکتها که در آنها سرمایهگذاری کرده به قیمت ۲۷هزارتومان بهفروش میرسد، ولی ارز در بازار آزاد و بازارهای موازی با قیمتهای بهمراتب بیشتر بهفروش میرسد، جهت حفظ ارزش پول خود اقدام به خروج سرمایه از بازارسرمایه و ورود به بازارهای موازی میکند تا از تورم عقب نمانده و ارزش دارایی خود را حفظ کند؛ زیرا الزام ما به شرکتهای بورسی، فروش قیمت ارزهای یارانهای و با قیمت پایین است و باتوجه به اینکه با این الزام، این شرکتها نمیتوانند به تورم واکنش نشان داده و از بازار تورم عقب میمانند، سرمایهگذار هم که نمیخواهد سرمایهاش از دست برود و درصدد است قدرت خرید پول خود را حفظ کند، واکنش نشان داده و سرمایه خود را از بازار سهام خارج و در بازارهای موازی ورود میکند؛ در نتیجه این رفتار موجب میشود بورس نتواند نقش خود را در اقتصاد کشور آنطور که باید بازی کند و در بسیاری موارد رفتار بارانگونه داشته و با صعودها و نزولهای با شیب زیاد مواجه شود. این رفتار ناشی از عوامل متعددی است که مورد فوق یکی از آنها بوده و برخی دیگر از مهمترین آنها را میتوان عدمتوجه سیاستگذار به حاکمیت شرکتی، نگاه کوتاهمدت سرمایهگذاران ناشی از عدمثبات در قوانین و مقررات، دستاندازی پیدرپی دولت به منابع بازار و شرکتهای بورسی و نبود قوانین یکسان با بازارهای موازی که نتیجه حاصله ازبینرفتن اعتماد به بازارسرمایه است، دانست.
عوامل فوق سببشده سرمایهگذاران تاثیر عوامل و ریسکهای سیستماتیک را در بازار موثرتر از عوامل بنیادی دانسته و هرگونه بالا رفتن و کاهش قیمت را منوط به سیاستهای دولت بدانند و بدیهی است با چنین دیدگاهی در سرمایهگذاران، بورس در عوض نگاه بنیادی دائما نگاه به اخبار داشته و سرمایهگذاران مهارت و تحلیل را در بازار بهعنوان یک المان مهم قبول نداشته باشند و بهتبع آن بازار اصطلاحا کارآ نبوده و عمر خود را اکثرا در Over Value یا Under Value بودن سپریکرده یا نگاه به اصولا نمادهای لیدر بازار داشته باشد تا حرکت خود را با آنها هماهنگ کند.
باتوجه به موارد مطروحه مشخصا رشد اخیر بازار نیز ممکن است موقتی بوده و سرمایهگذاران مترصد شرایطی باشند تا در صورت کوچکترین اصلاحی در بازار بلافاصله سرمایه خود را از بازار بیرون بکشند؛ در چنین شرایطی وظیفه سیاستگذار ایجاد شرایطی است تا فعالان بازار با امنیت و اطمینان از پایداری قوانین و استراتژی حمایتی دولت از بازار با خیال راحت بتوانند حداقل قدرت سرمایه خود را همگام با نرخ تورم حفظ کرده و در نتیجه ورود سرمایهها از بازارهای موازی و غیرمولد به بورس که شریان اصلی اقتصاد کشور است، جریان نقدینگی به سمت تولید و شفافیت هدایت شده و موجب تخلیه حباب بازارهای موازی شود.