سیاستگذاری محیطزیست؛ آغشته به تصمیم آنی
مثلا آلودگی ناشی از آفتکشها در کشاورزی، بهخصوص محصولات تازهخوری مثل سبزیجات و صیفیجات به شکلی جدی باید مورد ارزیابی قرار گیرد؛ چرا که مشخص نیست چه میزان از سرطانهای مرتبط با گوارش در ایران نتیجه سموم باقیمانده در محصولات کشاورزی است. همچنین عدد و رقم مرتبط با بیماریهای قلبی- عروقی و ریوی چندان مشخص نیست و نمیدانیم دقیقا چه میزان از این نوع آلودگی کشنده است؛ هرچند بهطور کلی افزایش میزان سرطان با آلودگیهای مرتبط با آب و خاک نسبت غیرمستقیم دارد. آنچه محرز است، اینکه آلودگی اثر زیادی بر تنش در حوزه سلامت در شهرهای بزرگ و صنعتی دارد.
اثر آلودگی هوا بر سلامت در میانمدت و بلندمدت قابل ارزیابی است؛ ولی به دلیل فقدان مطالعات و پژوهشهای جدی و عملیاتی در آشکارسازی اثر آلودگی بر سلامت عمومی، عمدتا این مساله حیاتی از اولویت برنامهریزی ساختاری دور مانده است. مرگومیر منتسب به آلودگی هوا در سالهای گذشته مخدوش بوده است. البته اخیرا مقامات وزارت بهداشت آمار دقیق و مشخصی ارائه دادهاند: «براساس گزارش وزارت بهداشت در سال ۱۴۰۰ در ۲۷شهر آلوده کشور با ۳۵میلیون جمعیت، حدود ۲۱هزار مرگومیر منتسب به آلودگی هوا ناشی از ذرات معلق ۵/ ۲میکرون در بزرگسالان گزارش شده که ۱۱میلیارد دلار هزینه به کشور وارد کرده است. همچنین در تهران ۶هزار نفر جان خود را بر اثر این مساله از دست دادهاند.»
البته مساله آلودگی هوا فقط مختص ایران نیست. بهعنوان نمونه «طبق اعلام سازمان جهانی بهداشت بیش از ۹۲درصد مردم جهان در مناطقی زندگی میکنند که میزان غلظت آلایندههای موجود در هوا در این مناطق از رهنمود این سازمان بالاتر است و سالانه ۷/ ۶میلیون انسان بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند و بهطور میانگین ۱۲درصد از مرگهای سالانه در جهان منتسب به آلودگی هواست.» اما مساله اساسی در ایران این است که جز در زمان بروز اینورژن یا وارونگی هوا، مساله آلودگی بهعنوان مساله اولویتدار مطرح نیست. رفع آلودگی یا لااقل کاهش آن نیازمند هماهنگی میانبخشی در نهادهای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.
تصور من این است چون دولتها به عوارض سریع و آنی واکنش نشان میدهند، چون آلودگی هوا آنی و سریع نیست، چندان مورد توجه سیاستگذار نیست. از سویی مرگومیر ناشی از آلودگی هوا به صورت غیرمستقیم اتفاق میافتد، بنابراین کسی دولتها و نهادهای متولی را مقصر بروز مرگ شهروندان نمیداند. عمدتا در ایران اقدامات جنبه ضربتی دارد؛ یعنی دولت منتظر وقوع یکرخداد است تا کاری انجام دهد. سیاستگذاران سعی میکنند در صورت بروز مشکل واکنش سریع داشته باشند. این یک اشکال ساختاری است که در مساله مدیریت آلودگی هوا خود را نشان میدهد. در مورد آلودگی هوا باید پذیرفت با وجود اینکه تهران نیمقرن است درگیر مساله آلودگی هواست و این مشکل سال به سال به صورت انباشته، تشدید و بحرانیتر شده و انواع بیماریها و خسارت اقتصادی آن فراگیر شده، هرگز تصمیم عاجلی برای آن اتخاذ نشده است.
به نظر میرسد اگر عوارض آلودگی هوا آنی بود شاید دولتها و نهادهای سیاستگذار و تصمیمگیر راهکاری برای مدیریت فوری آن در نظر گرفته بودند. نمیتوانیم شاهد مدیریت بودجه مشخص و مصوب برای مقابله پایدار و بلندمدت با مساله آلودگی هوا در ایران باشیم. از سویی مشاهده نمیکنیم که مراکز تولید آلاینده به صورت ضابطهمند به کنترل آلودگی و از بین بردن نقاط ضعف خود در این زمینه دست بزنند. مدیریت سوخت در دورهای وارد دستورکار سیاستگذار شد که اقدامات بسیار مناسبی هم در نتیجه آن انجام شد؛ از جمله حذف سرب از بنزین. اما در سالهای اخیر به دلیل تحریم، تولید بنزین در واحدهای پتروشیمی وارد مدار شد که تبعات هولناک آن در اوایل دهه ۹۰ بروز یافت و بهجز افزایش سرطانهای مرتبط با مساله آلودگی هوا، مرگومیر شهروندان را نیز در پی داشت.
البته در سال ۹۶ قانون هوای پاک با ۱۴آییننامه مشخص ابلاغ شد. تمامی نهادهای ذیمدخل در این زمینه مصوب کردند که نسبت به اجرای تمامی مفاد این قانون متعهد باشند. از جمله این تعهدات تبدیل سوخت به یورو۴ و سپس یورو۵ و حذف یا کاهش میزان گوگرد از سوختهای دیزل بود. با جزئیات دقیق، طرحهایی برنامهریزی و ابلاغ شد؛ اما از آن سال تاکنون که ۶سال گذشته، به بهانههای مختلف از جمله نبود اعتبارات و... این مصوبات و آییننامهها بهدرستی اجرا نشده یا اصلا به سمت اجرا نرفته است. بنابراین حاصل این وضعیت وجود برنامه و قوانین متعدد در حوزه آلودگی هوا و عدمتعهد دستگاهها در عمل است.
البته در فصول سرد سال با فشار رسانهها جلساتی تشکیل میشود و قوانین و دستورالعملها مرور شده و در نهایت دستورکار اضطراری و ضربی اتخاذ میشود. در نهایت اما راهکار ساده و پیشپاافتاده و پرخسارت تعطیلی مدارس و نهادها، تعطیلی پروژههای عمرانی و... خروجی نهادهای تصمیمساز است. باید تاکید کرد که این تصمیمات هرگز جوابگوی شرایط کنونی نبوده و نخواهد توانست مشکل آلودگی هوا را حل کند؛ چرا که تصمیمات اساسی مثل تغییر نگاه خودرومحور در شهرها، توسعه زیرساختهای حملونقل عمومی از جمله توسعه مترو و ناوگان اتوبوس، بهبود کیفیت سوخت و افزایش کیفیت خودروها، کنترل آلودگی صنایع و... به کندی پیش رفته یا اساسا در اولویت دستگاههای سیاستگذار و تصمیمگیر نیست.