سرزمین کودتاهای غمانگیز
اما کودتاهای اخیر، مانند کودتای الجزایر در سال ۱۹۹۲، کودتای مصر در سال ۲۰۱۳ و کودتای سودان در سال ۲۰۲۱، فاقد چشمانداز و آرمانی فراتر از صرفا مسدود کردن تغییرات سیاسی و بازگرداندن وضعیت وحشتناک قبلی بودند که به نفع قدرت و امتیاز نظامی بود. همه این کودتاها بدون توجه به اهداف اصلی خود، عموما با فاجعه خاتمه یافتهاند. بااینحال، این مضحکه همچنان ادامه دارد؛ زیرا ژنرالها امروز سرسختانه حماقتهای پیشینیان خود را به صورتی بیپایان تکرار میکنند؛ افسوس. اگر کودتاها به نفع دولت بود، سودان مرفهترین کشور منطقه میشد. این کشور از زمان استقلال خود در سال ۱۹۵۸ بیش از دهها کودتا و کودتای نافرجام داشته است. اما اینطور نیست. همه کودتاهای سودان -خواه نافرجام باشد، خواه تحققیافته یا شکستخورده- تاثیر مخربی بر کشور، سرکوب جمعیت در حال مبارزه و تقلا و بیثبات کردن دولت داشتهاند.
با وجود این تاریخ غمانگیز، کسانی که هرگز در میدان نبرد پیروز نشدهاند، هنوز مشتاق حمله به غیرنظامیان و نهادهای غیرنظامی و سرکوب خشونتآمیز احزاب سیاسی هستند؛ گویی آنها دشمنان دولت و همه به دنبال حفظ قدرت خود هستند. در میان معدود مطالعات جدی در مورد ارتشهای عربی، مقالهای از «مرکز عربی برای تحقیقات و مطالعات سیاسی» وجود دارد که به الگوی رفتاری مشترک در اکثر کودتاها، از جمله آخرین کودتاها در سودان اشاره میکند. این مقاله استدلال میکند که وقتی رهبران کودتا قدرت سیاسی را در دست میگیرند، داوطلبانه آن را رها نمیکنند. بهعبارتدیگر، قدرت را به دست نمیگیرند تا دیگران بر آنها حکومت کنند. هنگامیکه رهبران کودتا رئیس دولت را برکنار میکنند، شروع به سوءظن به یکدیگر میکنند و تمایل دارند به یکدیگر حمله کنند.
علاوه بر این، رهبران نظامی که به رهبران سیاسی تبدیل میشوند، به نظامی کردن سیاست و سیاسی کردن ارتش به ضرر نهادهای دولتی و مردم تمایل دارند. آنها که ناتوان یا بیظرفیت از ارائه راهحلهای اجتماعی-اقتصادی برای مشکلات ملتهای خود هستند، به پوپولیسم مذهبی، فرقهگرایی یا تنها زبانی که بر آن مسلط هستند -یعنی زبان زور و زورگویی- متوسل میشوند. آنها بیثباتی را به نام ثبات و ترس را به نام امنیت تداوم میبخشند. بنابراین عجیب نیست که رهبران کودتای سودان، یعنی ژنرال عبدالفتاح البرهان (فرماندهی ارتش) و ژنرال محمد حمدان دقلو (رئیس نیروهای واکنش سریع RSF)، همان راهها و ابزارهای فریبکارانه را دنبال کردهاند تا قدرت را پس از برکناری عمر البشیر، در سال ۲۰۱۹ به انحصار خود درآورند.
اینکه ژنرالهای شیطانصفت، نخستوزیر غیرنظامی، یعنی عبدالله حمدوک را در سال ۲۰۲۲، حدود ۱۴ماه پس از رسیدن به توافق با «نیروهای آزادی و تغییر» که رهبری جنبش غیرنظامی را در به چالش کشیدن رژیم البشیر رهبری میکرد، تحتفشار قرار دادند، شوکهکننده نبود. هنگامیکه فشارهای ملی و بینالمللی افزایش یافت، آنها به توافق جدیدی دست یافتند؛ «توافقنامه چارچوب» انتقالی که از طریق آن به دنبال حفظ قدرت خود بودند. وقتی نفوذ آنها افزایش یافت، سوءظنشان هم نسبت به یکدیگر افزایش یافت. زمانی که تلاشها برای تقسیم قدرت با شکست مواجه شد، فقط مساله زمان بود که بیاعتمادی و اختلاف آنها را به رویارویی آشکار و خونین تبدیل کرد. با تشدید نبردها در خیابانهای خارطوم و دیگر شهرهای بزرگ و از بین رفتن فرصتهای آشتی بهصورت هرروزه، نمیتوان گفت چه زمانی ممکن است درگیری پایان یابد یا چه کسی به برتری برسد.
آنچه تاکنون واضح است این است که نیروهای شبهنظامی دقلو که کمتر قدرتمند اما در نبرد پرتحرکتر و آزمودهشدهتر بودند، استراتژیهای نامتقارن را دنبال کرده و بهسرعت در مراکز حساس قدرت مستقر شدهاند تا به پیروزیهای سریع در برابر ارتش کمتحرک دست یابند. همچنین این گروه تلاش میکند البرهان را بگیرد یا بکشد و در نتیجه ضربه روانی قاطعی به نیروهای مسلح وارد کند. اگر شبهنظامیان دقلو به پیروزی سریع دست پیدا نکنند و نبرد بیوقفه ادامه یابد، ارتش ملی بزرگتر و قدرتمندتر که از مزیت سلاحهای پیچیدهتری مانند جتهای جنگنده برخوردار است، در نهایت میتواند پیروز شود؛ البته به قیمتی هولناک برای سودان و مردم سودان. بیتردید، البرهان و دقلو که توانمندسازان قدرتمند دیکتاتوری البشیر -تا قبل از حمله به او و سرنگون کردنش- بودند، تاریخ طولانی و خونینی از دارفور تا یمن داشتهاند. آنها در برابر قیام مردمی ۲۰۱۹ علیه البشیر توطئه و دگرگونی سیاسی به سمت حکومت غیرنظامی را تضعیف کردهاند.
امروز، هر دو عملا حق رهبری کشور را از دست داده و بدبینانه آن را در مسیر خونریزی و ویرانی کشاندهاند. با این اوصاف، این دو چهره نیرومند سوابق بسیار متفاوتی دارند و ریاست دو نیروی نظامی بسیار متفاوت را برعهده دارند. در حالی که البرهان یک سرباز حرفهای است که در صفوف ارتش با ساختارها و سیستمهای عملیاتی واضح بالا رفته، دقلو یک قاچاقچی سرکش شتر بود که ابتدا به مزدور و سپس به رهبر یک گروه شبهنظامی شرور تبدیل شد که تجارت غیرقانونی انجام داده و مطابق با هوسهای خود عمل میکند. تخلفات البرهان با توجه به موقعیت او بهعنوان فرمانده ارتش، ظالمانه است.
اما بهراستی به همین دلیل است که سودان مستحق یک ارتش ملی است که رهبران آن حرفهای، قانونی و پاسخگو به دولتش باشند. هر دولتی مستلزم یا مستحق یک ارتش بهراستی ملی است؛ اما هیچ دولتی به یک شبهنظامی در سایه نیاز ندارد که فراتر از قانون عمل کند. این یک دستورالعمل برای فاجعه ابدی است. این به آن معنا نیست که مردم سودان اکنون باید طرف یکی را بگیرند؛ زیرا قدرتمندان به بهای امنیت و ثبات کشور مبارزه میکنند. صرفنظر از نتیجه آن، زمانی که این نبرد خونین و بیپروا به پایان رسد، امیدواریم بهزودی، سودان ارتش خود را اصلاح و خود را از شر همه شبهنظامیان خلاص کند. از آنجا که آنها برای انتخاب دو شر کوچکتر تحتفشار هستند، سودانیها باید گزینه سوم را انتخاب کنند: یک دولت دموکراتیک منتخب و غیرنظامی که بر بازگشت ارتش به پادگانهای خود نظارت میکند.