از رویا تا واقعیت

سیستم بین‌الملل هم‌‌‌اکنون در دوره گذار از سیستم تک‌‌‌قطبی که پس از فروپاشی شوروی پدید آمده بود به سیستمی دوقطبی (و با تسامح چندقطبی با حضور روسیه) متکی بر چین و ایالات‌متحده آمریکاست. ساختار روابط بین‌الملل، به سبب حضور در این دوره گذار هنوز به طور کامل شکل نگرفته و موجب شده است که جهان در یک دوره آشوب به سر ببرد. ویژگی‌‌‌های بارز چنین دوره‌‌‌ای شدت یافتن بی‌‌‌نظمی و آشوب در سیستم بین‌المللی است که موجب تغییرات اساسی در روندهای منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی شده است. این بی‌‌‌نظمی و آشوب نیز در سطوح مختلف قابل ردیابی است. در سطوح داخلی مانند کودتای ناکام در کره‌‌‌جنوبی، تغییر نابهنگام دولت در فرانسه، آلمان و کانادا و فروپاشی دولت سوریه که تاثیرات منطقه‌‌‌ای شگرفی با خود به همراه خواهد داشت و در سطح بین‌المللی نیز افزایش تنش بین روسیه، چین و ایالات‌‌‌متحده در آستانه بازگشت به قدرت ترامپ است که معادلات بین‌المللی را به‌کل دچار تغییر خواهد کرد. تمام این اتفاقات که هر کدام نه‌تنها این کشورها، بلکه منطقه و سیستم بین‌الملل را نیز دستخوش تغییر کرده، در بازه زمانی بسیار کوتاه تقریبا یک‌ماهه رخ داده است که نشان از تسریع روندهای جابه‌‌‌جایی قدرت دارد.

در چنین شرایطی تمامی کنشگران مشغول استفاده از کارت‌‌‌های خود برای حداکثر کردن منافع در خلأ‌‌‌های قدرت پدیدآمده هستند. ایران به سبب سال‌ها تحمل فشار تحریم‌‌‌های بین‌المللی، افزایش سطح تنش‌‌‌های امنیتی در منطقه و سیاستگذاری اقتصادی ناکارآمد در داخل، چابکی خود را در زمینه اتخاذ سیاست‌‌‌خارجی تاحدی از دست داده است و ابزارهای محدودتری را برای کنش و واکنش در سطح منطقه‌‌‌ای و بین‌المللی در دست دارد. برای نمونه ایران در گذشته یکی از کنشگران اصلی بازار انرژی محسوب می‌‌‌شد و می‌‌‌توانست با استفاده از این جایگاه، برای پیشبرد اهداف سیاست‌‌‌خارجی خود، شوک‌‌‌های جدی در سطح بین‌المللی ایجاد کرده و در مذاکرات بین‌المللی از این جایگاه به عنوان اهرم فشاری برای امتیازگیری بهره ببرد، اما اکنون حذف ایران از بازار انرژی نیز تاثیر چندانی به همراه نخواهد داشت و با عدم‌تغییر در سیاست‌‌‌های داخلی، ایران خود نیز به واردکننده انرژی تبدیل خواهد شد.

با توجه به سیر سریع تغییرات، می‌‌‌توان هدف اصلی از چنین پیمانی بین دو کشور را اعتمادسازی در برداشتن گام‌‌‌های پیش‌‌‌رو عنوان کرد. تهران به بهانه برنامه هسته‌‌‌ای خود و مسکو بعد از الحاق کریمه در ۲۰۱۴ و سپس جنگ اوکراین در ۲۰۲۲ و افزایش سطح تنش با طرف‌‌‌های غربی، هدف سنگین‌‌‌ترین تحریم‌‌‌ها قرار گرفته‌‌‌اند. دو کشور پیش از این به صورت مقطعی مانند بحران سوریه منافع مشترکی را دنبال می‌‌‌کردند و همکاری‌‌‌های نظامی-امنیتی نیز با یکدیگر داشته‌‌‌اند، اما طی دوسال گذشته به سبب افزایش فشار طرف غربی، روابط نزدیک‌تری را با یکدیگر تجربه می‌کنند. حال نیز با بازگشت ترامپ به کاخ‌سفید، طرفین در تلاش هستند تا با انعقاد این پیمان مشترک، سطح بالاتری از همکاری و هماهنگی را در سیاست‌‌‌های خود دنبال کنند.

اگرچه برای این پیمان مشترک ۴۷ بند برشمرده شده که هنوز جزئیات آن مبهم است، اما می‌‌‌توان در چند دسته کلی به بررسی آنها پرداخت. یکی از مهم‌ترین موضوعات همکاری دو کشور می‌‌‌تواند در حوزه انرژی باشد. هر دو کشور دارای ذخایر غنی نفت و گاز هستند و می‌‌‌توان به صورت طبیعی این دو را رقبای جدی یکدیگر در حوزه انرژی تلقی کرد و این سوال مهم را با خود به همراه دارد که روسیه چرا باید در حوزه استخراج و صادرات انرژی ایران سرمایه‌گذاری گسترده انجام دهد؟ روسیه پیش از این هم بارها وعده سرمایه‌گذاری و کمک‌‌‌های تکنولوژیک در صنایع نفت و گاز ایران را داده و مهم‌ترین آن نیز سفر سال گذشته رئیس گازپروم به ایران و قول سرمایه‌گذاری ۴۰میلیارد دلاری روس‌‌‌ها در این صنعت بود.

در زمینه صادرات انرژی نیز، بخش بزرگی از صنعت مایع‌‌‌سازی گاز روسیه (LNG)  وابسته به تکنولوژی غربی بوده است؛ به نحوی که پس از جنگ اوکراین و خروج شرکت‌های اروپایی از این کشور به سبب تحریم‌‌‌ها، تقریبا تمام پروژه‌‌‌های مایع‌‌‌سازی گاز روسیه متوقف یا با تاخیر جدی مواجه شده است. روسیه خود صرفا توانایی ارائه تکنولوژی مایع‌‌‌سازی در سطوح پایین به ایران را داراست که تنها برای تسهیل انتقال گاز از جنوب به شمال کشور و برای مصرف داخلی می‌‌‌تواند مفید باشد و در سطوح بالاتر و برای ساخت پایانه‌‌‌های LNG و صادرات آن کمک چندانی به ایران نمی‌‌‌تواند بکند. از طرف دیگر، گازپروم، غول صنعت گاز روسیه، سال گذشته میلادی برای اولین‌‌‌بار پس از ۲۰سال، سال مالی خود را با ضرردهی به پایان رساند. این شرکت نه‌تنها به تعهدات پیشین خود مانند سرمایه‌گذاری ۴۰میلیارد دلاری در صنعت گاز ایران عمل نکرده، بلکه باید پرسید که با توجه به مشکلات مالی و تحریم و ضرردهی، آیا از منابع مالی کافی برای افزایش همکاری و سرمایه‌گذاری جدی در ایران برخوردار است یا خیر. طرح اخیر انتقال گاز روسیه از طریق احداث خط لوله جدید در دریای کاسپین نیز با سوالات جدی روبه‌‌‌روست و حتی ممکن است منافع ملی ایران را نیز تحت‌‌‌الشعاع قرار داده و در صورت عدم‌انجام اصلاحات در حوزه اقتصاد و انرژی، موجب وابستگی ایران به واردات انرژی از روسیه نیز شود.

اما در زمینه همکاری‌‌‌های اقتصادی و ترانزیت می‌‌‌توان انتظار تعمیق همکاری بین دو کشور را داشت. در سال‌های اخیر به سبب افزایش سطح تنش غرب با روسیه و وقوع جنگ اوکراین، جهت اقتصادی روسیه از سمت غرب به شرق تغییر پیدا کرده و این کشور به دنبال مسیرهای ترانزیتی جدید برای جریان کالا و خدمات به کشورهای شرقی است. مهم‌ترین این مسیرها نیز کریدور شمال-جنوب است که طرفین مشغول تکمیل آخرین حلقه‌‌‌های مفقود این کریدور مانند راه‌‌‌آهن رشت-آستارا و تکمیل بندر چابهار هستند. اما باید توجه کرد که به سبب عدم‌سرمایه‌گذاری و فرسودگی ناوگان حمل‌ونقل ریلی ایران، در کوتاه‌مدت انتظار تغییرات چشمگیر در این حوزه را نیز نمی‌‌‌توان داشت؛ به نحوی که در یک‌دهه گذشته بیشترین میزان ترانزیت عبوری از ایران طی یک‌سال ۱۵میلیون ‌‌‌تن ثبت شده که تنها نزدیک به ۲میلیون ‌‌‌تن آن مربوط به ترانزیت ریلی بوده است. بنابراین در صورت راه‌‌‌اندازی کریدور شمال-جنوب نیز مهم‌ترین اولویت باید جذب سرمایه‌گذاری از جانب طرف روسی برای بهبود زیرساخت‌‌‌های ریلی این مسیر باشد.

در زمینه اقتصادی، به سبب تحریم شبکه بانکی هر دو کشور، مسکو و تهران تلاش کرده‌‌‌اند در مبادلات مالی از ارزهای یکدیگر استفاده کنند و شبکه بانکی دو کشور نیز به هم متصل شود. طی ماه‌‌‌های گذشته نیز اخباری مبنی برای اتصال شبکه شتاب ایران با بانک‌های روسی به گوش رسیده و دو کشور در تلاش هستند که ارز دیجیتال مشترکی را نیز برای مبادلات اقتصادی با یکدیگر معرفی کنند. همچنین به سبب اینکه ایران سال‌ها با سدی به نام تحریم برای مبادلات بین‌المللی خود روبه‌‌‌رو بوده، تجربیات خود را برای صادرات نفت و دور زدن تحریم‌‌‌ها با روسیه به اشتراک گذاشته است که برای نمونه می‌‌‌توان به همکاری مشترک دو کشور در استفاده از ناوگان سایه برای انتقال نفت و فرآورده‌‌‌های آن اشاره کرد و می‌‌‌توان انتظار گسترش روابط در این زمینه را نیز داشت.

مبحث مهم دیگر ذیل این پیمان، همکاری‌‌‌های نظامی-امنیتی است. تهران و مسکو پیش از این در سوریه همکاری‌‌‌های نزدیکی با یکدیگر داشته‌‌‌اند و بعد از جنگ اوکراین نیز طرف غربی مدعی ارسال تجهیزات نظامی مانند پهپاد از جانب ایران به روسیه شده که همواره از طرف تهران رد شده است. ستون فقرات دکترین نظامی ایران در منطقه متحدان غیردولتی آن موسوم به محور مقاومت بوده است که طی یک‌سال و نیم گذشته ضربات جدی دریافت کرده‌اند و فروپاشی دولت سوریه نیز موجب تضعیف این محور شده است. همین امر موجب شده که ایران بار دیگر به تقویت نیروهای نظامی خود، به‌خصوص نیروی هوایی و پدافندی روی آورد. به سبب تحریم‌‌‌ها، ایران گزینه‌‌‌های چندانی برای خرید سلاح از کشورهای دیگر نداشته و با افزایش روزافزون تهدیدهای امنیتی به‌خصوص از جانب اسرائیل، تهران به فکر خرید جنگنده‌‌‌های پیشرفته و پدافند از روسیه افتاده است.

ایران پیش از این، اقدام به خرید جنگنده و پدافند از روسیه کرده بود، اما همواره با بدعهدی طرف روسی برای اجرای تعهدات خود روبه‌‌‌رو شده است. حال نیز با توجه به نیاز داخلی روسیه برای جایگزینی تجهیزات از دست رفته خود در جنگ اوکراین، مشخص نیست درحال حاضر که ایران به سبب تهدیدهای امنیتی نیاز به دریافت تسلیحات نظامی دارد، آیا مسکو اقدام به برآورده کردن این خواست ایران خواهد کرد یا خیر. نکته دیگر این است که بعد از فروپاشی دولت بشار اسد در سوریه، اخباری مبنی بر دور زده شدن ایران توسط طرف روسی نیز مطرح شده که در داخل ایران انعکاس زیادی پیدا کرده و حتی گروه‌‌‌هایی در داخل نیروهای نظامی ایران بر نقش منفی مسکو در زمینه این موضوع صحه گذاشته‌‌‌اند که همکاری‌‌‌های امنیتی دو کشور را در هاله‌‌‌ای از ابهام فرو می‌‌‌برد.

مورد دیگری که به آن اشاره شده و مورد تاکید طرف ایرانی هم بوده، احترام به تمامیت ارضی طرفین بوده است. طی سال‌های گذشته مسکو و حتی پکن به سبب روابط گسترده اقتصادی با کشورهای عرب حاشیه خلیج‌‌‌فارس، بارها در بیانیه‌‌‌های خود تمامیت ارضی ایران و حاکمیت تهران بر جزایر سه‌‌‌گانه را نقض کرده‌‌‌اند. شاید یکی از مواردی که به‌سادگی قابل راستی‌آزمایی باشد همین بند معاهده خواهد بود که در بیانیه‌‌‌های آتی می‌‌‌توان میزان اهتمام روسیه به این بند را‌ سنجید.

در نهایت به سبب اینکه این توافق پشت درهای بسته درحال انجام است و ابهامات زیادی در مورد جزئیات آن وجود دارد، ارزیابی دقیق آن ممکن نیست؛ چیزی که روشن است، اما و اگرهای زیادی مقابل این معاهده است. روسیه پس از جنگ اوکراین برای کنترل بازار نفت و دور زدن تحریم‌‌‌ها روابط نزدیکی با اعراب برقرار کرده که همکاری نزدیک نظامی-امنیتی با ایران این رابطه را به مخاطره خواهد انداخت. از طرف دیگر روسیه خود را ملزم به رعایت تحریم‌‌‌های یک‌جانبه ایالات‌‌‌متحده و اروپا علیه ایران نمی‌‌‌داند، اما در صورت استفاده از مکانیزم ماشه توسط طرف‌‌‌های دیگر حاضر در برجام و بازگشت تحریم‌‌‌های سازمان‌‌‌ملل مشخص نیست روسیه تا چه میزان روابط اقتصادی خود را با ایران حفظ خواهد کرد. از طرفی ایران هسته‌‌‌ای نیز احتمالا مورد پذیرش روسیه نخواهد بود و مسکو در این زمینه به تهران یاری نخواهد رساند. در حال حاضر نیز پالس‌‌‌های مثبت و منفی زیادی از جانب واشنگتن به سمت تهران گسیل شده و روابط نزدیک تهران با مسکو و همین پیمان راهبردی موجب فاصله هرچه بیشتر از کشورهای غربی خواهد شد. سال ۲۰۲۵ میلادی، سال عبور از گردنه‌‌‌های سخت برای ایران خواهد بود و سوالات بی‌‌‌پاسخ زیادی نیز با این پیمان راهبردی همراه است، اما آنچه روشن است، ایران و روسیه درگذشته شرکای استراتژیک یکدیگر نبوده‌‌‌اند و چنین شراکتی در آینده نیز بعید به نظر می‌‌‌رسد.

* پژوهشگر مسائل روسیه