ترامپ در تنگنای زمان

از آنجا که این پرسش پیامدهایی سترگ و بلندمدت برای ایران و منطقه در پی خواهد داشت، پاسخ به آن نیازمند تاملی ژرف در مورد ابعاد مناقشه تهران و واشنگتن بر سر برنامه هستهای و پرداختن دقیق به تمامی وجوه تعاملات منطقهای و بینالمللی در برهه کنونی است. واکاوی مسیر پیشروی ایران و ایالاتمتحده آمریکا و انتخابهای این دو در تعامل با یکدیگر را باید در ابعاد ذیل محل بررسی قرار داد.
نخست؛ رویکرد ترامپ برای مذاکره و انجام توافق
از بررسی عملکرد ترامپ چنین میتوان دریافت که رئیسجمهور آمریکا برای انجام مذاکره و اصول توافق در هر موضوعی و در برخورد با هر دولت دیگری از رهیافتی ویژه پیروی میکند. برای ترامپ فرآیند انجام توافق به اندازه نتایج حاصل از آن اهمیت دارد. دونالد ترامپ در پی اثبات این امر است که بهجای سیاست امتیازدهی و دلجویی، اعمال فشار و تهدید، مسیری عقلانیتر و مطلوبتر برای انجام توافق است. به بیان دیگر صرفنظر از اینکه ترامپ چه انتظاراتی از توافق دارد و به دنبال دستیابی به چه اهدافی است، وی براساس رویکرد مطلوب خود ابتدا باید طرف مذاکره را تحت فشار قرار دهد تا از این طریق وادار به مذاکره و انجام توافق شود. این همان رهیافتی است که ترامپ از آن بهعنوان صلح از طریق قدرت یاد میکند.
دوم؛ برداشت از موقعیت و شرایط طرف مذاکره
در هر مذاکرهای بسته به برداشتی که طرفین از یکدیگر دارند، گستره خواستهها، اهداف مدنظر و زمان مذاکره تعیین میشود. برداشتها از وضعیت طرف مقابل نقشی مهم در چگونگی انجام مذاکرات دارد. از اظهارات ترامپ و مقامات دولت وی چنین برمیآید که تحولات یکسال گذشته در منطقه و رویارویی مستقیم نظامی ایران و اسرائیل، مقامات واشنگتن را به طرف این برداشت سوق داده که جمهوری اسلامی ایران در موضع ضعف قرار گرفته است، بنابراین میتوان در هر مذاکرهای، خواستهها و امتیازات بیشتری از این کشور طلب کرد. بر بنیان چنین برداشتی است که ترامپ برای توافق احتمالی با ایران، خواستههای حداکثری را مطرح میکند و افزون بر موضوع هستهای خواهان مذاکره و توافق بر سر سیاستهای منطقهای و برنامه موشکی ایران است. ترامپ در پی دستیابی به توافقی جامع است که همزمان با کنترل برنامه هستهای ایران، توان منطقهای و موشکی این کشور را نیز تضعیف کند تا از این طریق مسیر برای تحول خاورمیانه در قالب طرح صلح ابراهیم هموار شود.
سوم؛ اتهام همکاریهای نظامی ایران و روسیه
این اتهام از سوی کشورهای اروپایی سبب تغییر موضع سهکشور اروپایی عضو برجام شده است. این سهکشور به دنبال تحولات اوکراین بر این باور هستند که در هر گونه مذاکره و توافق احتمالی با تهران، موضوع ادعایی کمکهای تسلیحاتی ایران به روسیه باید بهعنوان یک موضوع مهم در نظر گرفته شود. اروپا برخلاف دورههای گذشته نه در مقام یک کنشگر میانجی، بلکه در قامت یک مدعی خواستار اعمال فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران است و امکان فعال کردن مکانیزم ماشه و بازگرداندن تحریمهای بینالمللی را بهعنوان اهرم فشار علیه ایران در نظر گرفته است. بر اثر این تحول، اکنون اروپا با سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران همنوایی بیشتری نشان میدهد.
چهارم؛ نقش اسرائیل در تعاملات آمریکا با ایران
به نظر میرسد مقامات اسرائیل بر اثر اقدامات نظامی در غزه و لبنان، رویارویی نظامی مستقیم با ایران و سقوط بشار اسد به این برداشت رسیدهاند که تغییر چهره خاورمیانه و شکلدهی به نظم امنیتی منطقهای جدید که در آن بقای اسرائیل و برتری نظامی آن تضمین شود، نیازمند اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران است. با چنین اقدامی است که تحولات یکسال گذشته به نتیجهای مطلوب برای اسرائیل ختم خواهد شد. با چنین هدفی رژیم صهیونیستی بر آن است که دولت دونالد ترامپ را به انجام اقدامی فوری علیه ایران ترغیب کند.
نتیجهگیری
با تامل در تحولات چهارگانه فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که دولت ترامپ برای برخورد با برنامه هستهای ایران و سیاستهای منطقهای و موشکی این کشور دو امکان را در نظر گرفته است. مسیر نخست، انجام توافق جامع و پرداختن به تمامی موضوعات محل اختلاف پس از اعمال سیاست فشار حداکثری است. مسیر دوم هم در صورت عدمتوافق، حمله نظامی به تاسیسات هستهای و از بین بردن زیرساختهای نظامی جمهوری اسلامی ایران است. واضح است که ترامپ گزینه نخست را ترجیح میدهد.
رئیسجمهور آمریکا از درافتادن در بحران نظامی فراگیر در منطقه خاورمیانه اجتناب میکند؛ زیرا از نظر ترامپ ورود ایالاتمتحده آمریکا به بحران نظامی دیگر هدیهای خوشایند برای چین است و به همین سبب بر آن است تا جایی که امکانپذیر باشد، از انجام چنین اقدامی خودداری کند. با وجود این در تعامل با جمهوری اسلامی ایران باید واقعیت دیگری را نیز مورد توجه قرار داد. گزارشهای نهادهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا گویای پیشرفت و توسعه پرشتاب برنامه هستهای ایران است.
بهرغم تاکید مقامات جمهوری اسلامی ایران بر این واقعیت که برنامه هستهای ایران ابعاد نظامی ندارد، نهادهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا بر این مدعا تاکید دارند که جمهوری اسلامی ایران در پی کوتاهکردن زمان گریز هستهای و قرار گرفتن بهعنوان کشوری در آستانه هستهای شدن است یا اینکه به دنبال آن است تا بمب هستهای کمتر پیشرفتهای را تولید کند. مقامات نظامی آمریکا بر این باور هستند که تحولات نظامی یکسال گذشته، تهران را به تغییر دکترین هستهای ناگزیر کرده و ایران تولید بمب یا قرار گرفتن در جایگاه یک کشور در آستانه هستهای شدن را تنها گزینه معتبر برای بازدارندگی میداند.
با چنین برداشتی مقامات واشنگتن زمان را به زیان منافع آمریکا میدانند؛ گذشت زمان از نظر آنها میتواند برنامه هستهای ایران را به مرحلهای بازگشتناپذیر برساند. بیتردید ترامپ و هیچ رئیسجمهور دیگری در آمریکا نمیخواهند مسوولیت شکست هستهای شدن ایران را بپذیرند. با این نگرانی، دولت ترامپ ممکن است بهرغم باور به نامطلوب بودن گزینه نظامی، آن را تنها گزینه ممکن در نظر بگیرد. مهمتر اینکه اسرائیل نیز برای انجام حمله نظامی آمادگی بیشتری نشان میدهد و ممکن است ترامپ از انجام چنین حملهای حمایت کند.
با گذشت زمان، فشار ترامپ برای انجام یک اقدام فوریت بیشتری خواهد یافت. این فشار زمان ممکن است به دو نتیجه منتهی شود؛ نخست اینکه ترامپ با نگرانی از هستهای شدن ایران و ورود به مرحله نظامی، با تعدیل خواستهها و کاستن از خواستههای خود بستر مناسبتری برای انجام مذاکره فراهم کند. نتیجه دوم باور به عدمانجام مذاکره و انجام اقدام نظامی است.
در نهایت پویاییهای حاکم بر نظام بینالملل و تحولات منطقهای، ترامپ را برای حل مساله ایران بیش از پیش تحت فشار قرار داده است. بیگمان ترامپ بیش از همه نگران قدرتیابی چین و شتاب این کشور برای پیشی گرفتن از قدرت آمریکاست و به همین دلیل بر آن است تا سایر بحرانها را با هزینهای کمتر و سرعتی بیشتر حل و فصل کند. گرچه این عامل، انجام مذاکره و توافق را به گزینه منطقیتری برای ترامپ تبدیل میکند، اما از سوی دیگر برداشت از شتاب هستهای ایران و تحریکات اسرائیل ممکن است گزینه نظامی را به انتخابی معقولتر و کارآمدتر تبدیل کند.
در انتها میتوان گفت ترامپ این بار برای اثرگذاری سیاست فشار حداکثری زمان محدودتری را در نظر گرفته است و در صورت عدمتوافق در ماههای آینده به نظر میرسد فعال کردن مکانیزم ماشه توسط تروئیکای اروپا و تهدید نظامی به گزینههایی فوریتر برای آمریکا تبدیل خواهند شد.
* استادیار گروه روابط بینالملل دانشگاه خوارزمی