سخت گذشت ولی دوست‌ داشتنی بود
شهرام شریف
گفت وگو با مدیر مجموعه‌ای که در آن مشغول به کار هستی کار ساده‌ای نیست خصوصا از یک سو مخاطبان ممکن است بگویند اینها را ببین! با خودشان مصاحبه کرده‌اند. پس باید مراقب بود که جریان مصاحبه به ورطه پرسش و پاسخ‌های تصنعی نیفتد و از طرفی تمامی همکارانت در روزنامه هم که خود دستی بر آتش دارند با دقت آن را می‌خوانند و کمترین خطا از دیدشان دور نمی‌ماند.

از طرفی در حالی که خود ساختار مصاحبه و پرسش‌های پیرامون موضوع مهم است باید مراقب هم بود که کنجکاوی‌های روزنامه‌نگارانه امنیت شغلی‌ات را به خطر نیندازد (آن هم در این فضای ناامن اقتصادی). اما جدا از اینها گفت‌وگو با علیرضا بختیاری ۴۵ ساله و فارغ التحصیل رشته جامعه‌شناسی سخت نیست.مثل همیشه راحت، آرام و شمرده حرف می‌زند. وقتی با مهدی نوروزیان - دبیر ویژه‌نامه - وارد دفترش می‌شویم از او بابت ده دقیقه تاخیر پوزش می‌طلبیم با خنده به ما می‌گوید اشکالی ندارد ۲۰ دقیقه تاخیر داشتید ما هم در جواب می‌گوییم برای همه 30 دقیقه بود با شما چون رییس ما هستید 20 دقیقه حساب کردیم این شوخی دوستانه سرآغاز دومین مصاحبه مدیر مسوول دنیای اقتصاد در ده سال گذشته شد.
نخستین باری که روبه‌روی شما نشستم، در ساختمان آجری و نه چندان آماده کوچه دولتشاهی بود، در زمانی که شما مشغول فرآیند جذب نیرو و مذاکره برای انتشار روزنامه بودید، الان که روبه روی شما هستم در طبقه ۵ ساختمان مجهز خیابان مطهری هستیم و شما یک مجموعه بزرگ را مدیریت می‌کنید، از چنین روندی احساس غرور می‌کنید؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. یکی از دوستان می‌گفت که هر وقت مدیران به خاطره‌گویی بیفتند، معلوم است که انرژی‌شان برای پیشرفت تمام شده است، من یک تعبیر دیگری داشتم. می‌گفتم که هر وقت آدم احساس کند که به همه اهدافش رسیده، ابتدای شکستش است. به عقب که نگاه می‌کنم می‌بینم که روند نسبی خوب بوده و بازخوردها هم نشان می‌دهد روزنامه معدل خوبی داشته، این موضوع احساس خوشحالی فزاینده‌ای ایجاد می‌کند، اما هیچ وقت احساس غرور به من دست نداده است.
آن روزها اگر اشتباه نکنم، شما در روابط عمومی وزارت صنایع شاغل بودید چه شد که به فکر انتشار یک روزنامه اقتصادی افتادید؟
من قبل از اینکه ایمیدرو (یکی از سازمان‌های اصلی وزارت صنایع) شکل بگیرد در روابط عمومی ذوب‌آهن اصفهان حدود 8-7 سال با صنعت و تولید از نزدیک آشنا شده بودم.ما در آن زمان یک نشریه هم منتشر می‌کردیم. در آنجا احساس کردم جای یک روزنامه اقتصادی که موضوعات بازار و تجارت و اقتصاد را دنبال کند خالی است. درخواست مجوز «دنیای اقتصاد» را همان موقع دادم، اما انتشار روزنامه با مدیریت روابط عمومی ایمیدرو و حضورم در تهران مصادف شد.
دنیای اقتصاد، در زمان انتشار، پیشرو روزنامه‌های اقتصادی نبود، پیش از آن تجربیاتی در عرصه روزنامه‌نگاری اقتصادی انجام شده بود که بخشی در صفحات اقتصادی روزنامه‌ها می‌آمد و بخشی هم شامل روزنامه‌ها و مجلاتی می‌شد که با رویکرد اقتصادی منتشر شده بودند. به رغم این، اما پیش افتادن از سایر رقبا و محکم شدن جایگاه‌اش در فضای رسانه‌ای چندان زمان نبرد، وجه تمایز دنیای اقتصاد در کجا بود؟
در مطبوعات مانند برخی سازمان‌ها و بنگاه‌ها اصلی‌ترین سرمایه نیروی انسانی است. در مطبوعات شما هر قدر هم صاحب املاک و مستغلات و تشکیلات رسانه‌ای باشید، ولی به نیروی انسانی توجه نکنید،‌ رسیدن به موفقیت و ادامه آن سخت خواهد شد. ما از روز اول سراغ بهترین‌ها رفتیم، در آن زمان بعضی خبرنگاران خوب اقتصادی هم به جریان روزنامه‌های اقتصادی با تردید نگاه می‌کردند و تصور کار کردن در یک بنگاه تبلیغاتی را داشتند.
فکر کنم این مساله ناشی از آن بود که اولین روزنامه‌های اقتصادی پایه را بر تبلیغات و کسب درآمد مستقیم از تحریریه گذاشتند؟
تصورشان این بود که هر کسی در روزنامه اقتصادی کار کند ممکن است به او انگ این بچسبد که دارد کار آگهی می‌کند و این ممکن است وجهه حرفه‌ای اش را دچار آسیب کند.
فارغ از این، اما خود روزنامه‌نگاران اقتصادی هم انگار منتظر چنین فرصتی برای ظهور یک رسانه مستقل بودند، اینکه در یک فضای حرفه‌ای بتوانند توانایی‌هاشان را نشان دهند و همین موجب استقبال آنها در اوایل دوره انتشار شد این طور نیست؟
این یک پارامتر است. شما می‌دانید که برای اینکه یک بنگاهی، خصوصا یک روزنامه به عنوان یک بنگاه اقتصادی بخواهد موفق شود، صدها عامل و پارامتر باید دست به دست هم بدهد تا به اینجا برسد، اما نیروی انسانی یکی از پارامترهای اصلی است. یکی از عوامل اصلی است. من فکر کردم که این نقطه افتراق است. چطور می‌شود این زمینه را به گونه‌ای چید و فراهم کرد که نیروهای حرفه‌ای تمایل داشته باشند که به روزنامه بیایند.
شما چطور این کار را کردید؟
وقتی ما آن اجبار را برداشتیم و آن اختیار را گذاشتیم که اگر کسی می‌خواهد کار حرفه‌ای بکند اینجا فضایش باز است و مشکل ندارد، خود‌به‌خود یک مقدار زمینه‌اش فراهم شد که نیروهای حرفه‌ای بیایند. شما اگر روزهای اول روزنامه را نگاه کنید، می‌بینید که همین بچه‌هایی که هستند یک بخش عمده‌ای‌ از آنها بودند. خصوصا بخش اصلی ما، آقایان میرزاخانی، جنان صفت، فردنیا، صدری و خود شما و خیلی از دوستان دیگر، از همان روزهای اول هستند و چنین نگرشی را دنبال می‌کردند.
من تصور می‌کنم ابتدا حضور همین روزنامه‌نگاران قدیمی و با تجربه باعث شد که روزنامه‌نگاران نسل‌های بعدی هم به حضور در این جمع تمایل نشان دهند.
بله. آمدن اینها دقیقا سد را شکست تا بتواند آن نسل بعدی و نسل جدیدتر که می‌خواهند کار حرفه‌ای‌تر بکنند، احساس کنند که می توانند در روزنامه اقتصادی هم، کار حرفه‌ای انجام بدهند. این در آن زمان وجه تمایز ما با سایر رسانه‌های موجود بود.
دنیای اقتصاد به تدریج این مسیر را جلو آمد و از گردنه‌هایی هم گذشت، در این سال‌ها اتفاقات و تحولات زیادی در عرصه مطبوعات ایران رخ داده که هم روی رسانه‌ها و هم روی روزنامه‌نگارها و وضعیت‌ آنها تاثیر داشته است. «دنیای اقتصاد»، اما ثبات نسبی خود را حفظ کرده و از تلاطم‌ها دور نگه داشته شده است. این ثبات از کجا نشأت می‌گیرد؟ از روحیه نسبتا آرام و غیر‌تهاجمی شما یا تدبیر مدیریت تحریریه و...؟
بخشی از آن در نتیجه روحیه فردی است و بخشی از آن ناشی از اصولی است که ما برای روزنامه تعریف کردیم. تعریف اصول اولیه و تخطی نکردن از آن امکان لغزش و انحراف را به شدت کاهش می‌دهد. ما اولین اصل را بر این قرار دادیم که این روزنامه سبک فکری‌اش طرفدار اقتصاد بازار و نزدیک به این حوزه است؛ بنابراین نگذاشتیم که روزنامه خیلی از این مسیر خارج شود.
طبیعی است ممکن است که یک جاهایی لغزشی هم داشتیم، اما به هر حال روند کلی‌ این بود که این مسیر را ادامه دهیم. نکته دوم که به نظرم موثر بوده، اینکه روزنامه حتی‌المقدور سعی کرده که جهت‌گیری سیاسی نداشته باشد. به هر حال همه آدم‌های این جامعه و همه ما که در اینجا هستیم، سیاسی هستیم، در ذهن خودمان جهت‌گیری‌هایی داریم و طرفدار فردی، گروهی و حزبی هستیم. اما روزنامه را نگذاشتیم به این سمت برود که از یک جریان خاصی حمایت کند یا نماینده یک حزب سیاسی باشد. من باور دارم شما اگر این دو اصل را رعایت کنید، یک روزنامه و یک بنگاه می‌تواند به مسیر رشد خودش ادامه دهد.
در بحث حوزه مدیران، من اعتقاد دارم باید در انتخاب مدیر و نیرو به شدت دقت کرد. اما وقتی انتخاب کردید باید اختیار کامل بدهید و مسوولیت کامل هم از او بخواهید. روش کارم با همه مدیرها همین بود. ممکن است که در ابتدای کار به برخی بحث‌ها ورود کرده‌ام، اما بعد از اینکه مسیر خودشان را پیدا کردند در جزئیات و کارهای ریز اجرایی مدیرانم دخالت نکردم. تقریبا تفویض اختیار کامل بوده و در مقابل پاسخگویی کامل بود. یعنی نمی‌شود که شما بدون داشتن اختیار، پاسخگو هم باشید.یا برعکس اختیار داشته باشید و پاسخگو نباشید. این روش باعث شده که افراد هم آرامش خودشان را داشته باشند و هم ابداعات و ابتکارات خود را حفظ کنند و با قدرت پیش بروند.
به رغم این، حوزه محتوا برای مدیران مسوول و اساسا برای مدیران رسانه‌ای به شکلی است که ناخودآگاه تمایل به دخالت در آن دارند، شما در حوزه محتوای روزنامه دقیقا چقدر دخالت می‌کنید؟
می‌توانم بگویم که این دخالت زیاد نیست. منتها نمی‌توانیم بگوییم که دخالت هم نیست. باید تعریف شود. با همفکری آقای میرزاخانی - سردبیر - و بقیه دوستان اصولی طراحی کردیم. یعنی مثلا توافق شد که مسیر این روزنامه در حوزه اقتصاد بازار و اقتصاد رقابتی است یا جهت‌گیری سیاسی نداشتن است و اینکه ما نمی‌خواهیم که به هیچ حزب و جریانی وابسته باشیم.
در زمینه دخالت یک روش گذاشتن سیاست‌گذاری است. یک روش هم خواندن کل مطالب و نظر دادن در مورد آنهاست. من اگر بخواهم وارد جزئیات تولید محتوای روزنامه شوم به اداره این سیستم نمی‌رسم از طرفی اینکه من بخواهم در ریز خبرها و مطالب دخالت کنم، احساس می‌کنم که هم قدرت ابتکار خبرنگاران را گرفته‌ام و هم قدرت مدیریت سردبیر و سایر اعضای تحریریه.
در حوزه مدیریت داخلی روش ما ایجاد انگیزه کار، آزادی عمل در چارچوب اقتضائات سازمانی، احترام به نظریات کارشناسی بوده ضمن اینکه اجرای الگوی افقی مدیریت یعنی تفویض اختیار گسترده به واحدها و پرهیز از تجمیع اختیارات هم اجرا شده است.
زبانی که «دنیای اقتصاد» استفاده می‌کند، یک زبان ناقد است و در عین نقدکنندگی، تند هم نیست. از نگاه بیرونی خیلی اوقات مخالف یک جریان قدرتمند به بحثی ورود پیدا کرده یا گاهی در مقابل فضای عمومی از سیاستی دفاع کرده است. دنیای اقتصاد چگونه صاحب این زبان و این شخصیت شده است؟
درست است. این‌طور شاید بتوانم بگویم که ما سر آن اصولی که در روزنامه تعریف کردیم، (با چند درصد خطایی که بالاخره در هر کاری ممکن است پیش بیاید) پایدار بودیم. خیلی اوقات دولت‌ها یا احزاب، سر یک دیدگاه‌هایی با ما موافقند و ما بدون توجه به وجهه اجتماعی آن و میزان طرفداران و مخالفانی که دارد، اگر حرفش درست بوده و با آن دیدگاه کلی ما مطابقت داشته، از او حمایت کردیم. برعکس. دولت یا وزارتخانه یا سیستمی بوده که با او ارتباط داشتیم، اما اگر روش یا حرکت‌اش با این اصول ما تضاد داشته، حتما نقد کردیم. این باعث شده که تا حد ممکن یک چهره مستقلی از دنیای اقتصاد ترسیم شود. با همین دولت فعلی از ابتدای روی کارآمدنش نقدهای مختلفی منتشر کردیم و بسیار هم مورد نقد واقع شدیم، اما در عین حفظ اصول حتی کارهایی مانند هدفمندی - کاری به جزئیاتش ندارم که اجرا نشده یا ناقص اجرا شده و... - را مورد تایید قرار دادیم. نکته اصلی این است که انتقادهای ما مبتنی بر مسائل علمی و تئوریک است و ستیزه‌جویی نیست این همان زبانی است که سعی کرده‌ایم حفظ کنیم و چارچوبی است که رعایت کرده‌ایم.
به جریان فکری اشاره کردید که «دنیای اقتصاد» به آن نزدیک است و آن «اقتصاد رقابتی» است. بزرگان این جریان به روزنامه رفت و آمد دارند و فضای تئوریک نزدیک به این جریان فکری در صفحات روزنامه دیده می‌شود، این جریان فکری و پذیرش آن به عنوان اصول فکری روزنامه بر اساس چه مبنایی است؟
من به عنوان یک آدمی که در صنعت بودم و کار کردم و در تولید هم بودم و از نزدیک هم حجم تولیدی سیاست‌های اقتصادی دولت‌های مختلف را دیده‌ام، با فعالان اقتصادی در حوزه‌های مختلف ارتباط داشتم. به تجربه به این نتیجه رسیدم که اصول حاکم بر اقتصاد رقابتی، می‌تواند به نفع اقتصاد کشور باشد. نمونه‌های تجربی‌اش را اگر شما در دنیا که اتفاق افتاده و موفق بوده، مطالعه بکنید، مشخص است که کشورهایی که پایبند به این مدل بودند، هم‌اکنون وضعیت اقتصادی مطلوبی دارند.
من این مدل‌ها را در جریان کار عملیاتی حس کرده بودم هر چند خودم شخصا اقتصاد نخواندم و رشته‌ام جامعه‌شناسی بود. بحث اصلی ما با آقایان میرزاخانی، صدری، جنان صفت و فردنیا این بود که روزنامه چه چارچوب فکری باید داشته باشد.این دوستان به لحاظ کار ژورنالیستی به این فضای فکری رسیده بودند و من هم به لحاظ کار عملیاتی بنابراین در کلیات توافق نانوشته‌ای حاصل شد. وقتی شورای سردبیری روزنامه تعیین شد تفکر این دوستان به هم بسیار نزدیک بود وقتی آقای دکتر غنی نژاد نماد این جریان فکری به روزنامه آمد نیز تلاقی تجربه و تئوری صورت گرفت. یک نکته دیگر هم بود و آن این بود که احساس کردیم که روزنامه یا نشریه اقتصادی وجود ندارد که دارای یک تفکر اقتصادی مدون و مشخصی باشد و آن مسیر را دنبال کند. به همین دلیل و به دلایل مختلف و اینکه مطالعه کردیم مسائل اقتصادی را و هم تلاقی این بحث تئوری و تجربه به این نتیجه رسیدیم.
اما انتخاب تفکر اقتصادی متعارض جریان موجود در فضای اقتصادی کشور کم ریسک نیست. به هر حال تفکر دولتی حاکم بر کشور بخش عمده اقتصاد را در اختیار دارد لذا دنبال کردن جریان فکری که مبتنی بر کاهش دخالت دولت و فراهم سازی بستر برای اقتصاد رقابتی باشد خود به خود مخاطره آمیز است. آن هم در فضایی که یک کاریکاتور یا یک خبر کوچک یا یک بدفهمی می‌تواند کل موجودیت یک بنگاه رسانه‌ای را با چالش مواجه کند با وجود این مسیر چگونه طی شد؟
اولا، این را قبول دارم که تفکر حاکم بر این دولت و دولت‌های قبلی هم اقتصاد دولتی بود. اما جرقه‌ها و عملیاتی شدن تغییرجهت اقتصاد دولتی، بعد از جنگ شروع شد. یعنی بعد از جنگ به دلیل اینکه کشور ناگزیر بود به طرف توسعه و سازندگی برود، به این سمت متمایل شد. بنابراین آن جرقه‌های حرکت به سمت اقتصاد و تمایل به مشارکت در بخش خصوصی، از آنجاها شکل گرفته و زمینه‌هایش فراهم شده بود، اما عملا جریان اقتصادی حاکم همچنان در دست دولت بود. حق با شماست ما هم با مخاطره‌های مطبوعاتی مواجه بودیم و هم از طرف دیگر عملا نوع تفکری که حاکم بود، اقتصاد دولتی بود. اما شما اگر می‌خواستید با این جریان (نوع تفکر اقتصاد دولتی) همراه شوید، قطعا آینده‌ای نداشت و مشخص بود. از طرف دیگر اگر بخواهید از مخاطرات مطبوعاتی هراس کنید، ریسک نکنید و جلو نروید، هیچ کاری نباید کنید. چون بخشی از آن ریسک است و تحمل و پذیرش ریسک نقش بزرگی را در موفقیت ما داشته و دارد. من فکر می‌کنم اگر آن موقع می‌ترسیدیم و کاری نمی‌کردیم اصلا جلو نمی‌رفتیم. ما ریسک را پذیرفتیم و اتفاقا این پذیرش ریسک به روزنامه و توسعه و پیشرفت آن کمک کرد.
و همین موضوع روزنامه را هم از دیگر رسانه‌ها متمایز کرد و در عین حال به رسانه‌های دیگر هم تعمیم داده شد و عملا «دنیای اقتصاد» را به جریان پیشروی این تفکر تبدیل کرد. بدون اغراق خیلی از رسانه‌ها یا حتی مراکز تحقیقاتی داخل حکومت الان تغذیه‌کننده یا پیگیری‌کننده موضوعات مطرح شده توسط «دنیای اقتصاد» هستند.
دقیقا همین اتفاق افتاد؛ یعنی همان موقع هم این جریانی که در دولت‌های مختلف تلاش می‌کردند که فضای بخش خصوصی و واگذاری‌ها را فراهم کنند، روزنامه ما برایشان یک جوری مرجع شده بود؛ یعنی شما می‌بینید مقالات، سرمقاله‌ها و تحلیل‌هایی که در دنیای اقتصاد نوشته می‌شد، مرجع خیلی از تصمیم‌گیری‌ها در حوزه‌های مختلف اقتصادی هم در دولت و هم در مجلس و هم در مراکز تحقیقات پژوهشی و دانشگاه‌ها و اینها خود به خود شد. یعنی یک جریان پیشرونده در این حوزه شد. وقتی هم که بیطرفی روزنامه را به لحاظ سیاسی، یعنی عدم دخالت مواضع سیاسی را می‌دیدند، قابل‌پذیرش‌تر می‌شد.
یک سوالی که در بیرون همیشه در مورد «دنیای اقتصاد» وجود دارد، این است که سرمایه‌گذار‌های اصلی «دنیای اقتصاد» چه کسانی هستند؟ بعضی‌ها شما را به نهادهای حکومتی متصل می‌دانند،‌ بعضی سرمایه‌گذارهای اصلی ندیده‌ای را در پشت صحنه معرفی می‌کنند. واقعا سرمایه‌گذارهای اصلی «دنیای اقتصاد» چه کسانی هستند؟
والا این یک سوالی است که آنقدر مطرح می‌شود، خودمان هم به شک می‌افتیم (با خنده). نکند خبری است و چیزی است که ما نمی‌دانیم پشت این داستان چه چیزی است. واقعیت این است این روزنامه یک ترکیب هیات‌مدیره دارد که آقای دکتر آستانی و آقای پزشکان و من عضو آن هستیم. به جز این هیچ آدمی، هیچ جریانی، هیچ فردی و شخصی حتی یک سهم هم در دنیای اقتصاد نداشته و ندارد. منتها این در جامعه ما خیلی طبیعی است که وقتی یک بنگاهی موفق می‌شود، چنین بحث‌هایی را پیرامون آن مطرح می‌کنند که من آن را ناشی از همان تفکر اقتصاد دولتی می‌دانم که در سوال قبل بحث کردیم. این پیش‌فرض‌ها است که اگر بنگاهی بزرگ و موفق شد حتما وابسته به نهادی، فردی قدرتمند یا دولت است.
این سوال از خود من هم زیاد پرسیده شده. یکبار در جایی نشسته بودیم و اعضای آن جمع من را نمی‌شناختند، بحث دنیای اقتصاد شد و یک نفر گفت که این بختیاری ظاهر قضیه است و اینها یک گروه دیگری هستند. نمی‌دانم دیگر چند بار تکذیب کنیم و بگوییم که چنین چیزی وجود ندارد!
خب از افرادی هم نام می‌برند حالا چون شما در ایمیدرو مشغول بودید بعضی از آقای جهانگیری - وزیر وقت صنعت و معدن - به عنوان پشت صحنه دنیای اقتصاد نام می‌برند؟
بله. شاید دلیلش این باشد. بالاخره اقتصاد و مدیران دولتی بودند. این طبیعی است. خیلی‌ها از جاهای مختلف آمدند و روزنامه ایجاد کردند و پست‌های بسیار بالایی هم داشتند و موقعیت‌های بسیار خوبی هم داشتند. من اما موقعیت قابل‌توجهی در دولت نداشتم. من مدیر روابط عمومی ذوب‌آهن بودم که اصلا قبل از روزنامه 8-7سال در آنجا بودم وقتی هم که روزنامه ایجاد شد من تازه تهران آمده بودم. 5-4 ماه بود که مدیر روابط عمومی ایمیدرو شده بودم. روابط عمومی ذوب‌آهن و ایمیدرو پستی نیست که به اصطلاح بگوییم که شخصیت سیاسی یا اقتصادی خاصی داشته‌ام. در حالی که خیلی‌ها بودند و آمدند و روزنامه راه انداختند و شخصیت‌هایی بودند که در حوزه سیاسی و اقتصادی صاحب‌نفوذ بودند و موفق هم نشدند.
بله. رفاقت و ارتباطات و اینها طبیعی است. من آدمی بودم که ارتباطات داشتم و همین الان هم دارم. درب دنیای اقتصاد هم به روی همه باز است.
در این یکی دو ساله تغییراتی در فضای کاری ایجاد شد و ما به این ساختمان بزرگ‌تر و نوساز آمدیم یا شاهد ایجاد نهادهای مرتبط و زیرمجموعه بودیم مانند همین کتابفروشی طبقه همکف، سوال این است که این توسعه از چه منابعی تامین می‌شود؟
تفاوت این روزنامه و این رسانه، چون من نمی‌خواهم بحثی درباره رسانه‌های دیگر داشته باشم، این است که من آنچه که حاصل شده، به روزنامه آوردم و بیرون نبردم. من به روزنامه به عنوان یک بنگاه زودبازده هیچ وقت نگاه نکردم. اولا یک عشق مقدس است و من به شدت به آن علاقه‌مندم. ریسک‌های آن را هم پذیرفته‌ام و به رغم همه این مخاطره‌ها به بلند مدت روزنامه فکر کرده‌ام. بنابراین هر آنچه در روزنامه درآمد کسب شده،‌ صرف توسعه روزنامه شده‌است و ضمن اینکه شما هیچ وقت از لطف خدا غافل نشوید. یعنی می‌خواهم بگویم که ما همه کارمان را کردیم، اما واقعا الطاف خداوند هم شامل حال ما بوده است. برای اینکه همین ساختمانی که ما الان در آن هستیم، در تصادفی این اتفاق افتاد. به هر حال ما بعد از ده سال اشتغال مستقیم ۲۵۰ نفره ایجاد کرده‌ایم و یک ساختمان پنج طبقه گرفته‌ایم در مجموع شاکریم و البته فکر می‌کنم بعد از ده سال اینها چیز زیاد بزرگی نیست.
یک چیزی که مشخص است این است که شما به خود روزنامه هم اکتفا نکردید؛ یعنی الان ما شاهد به وجود آمدن چندین بخش جدید از جمله کتابفروشی در طبقه همکف هستیم که در قالب انتشارات دنیای اقتصاد فعالیت می‌کند یا بخش همایش‌ها که دوره‌های آموزشی اختصاصی برگزار می‌کند یا مجله تجارت فردا که به سمت یک مجله موفق در حوزه اقتصاد پیش می‌رود. ظاهرا در دهه دوم قصد بر توسعه عرضی است؟
درست است. این را هم بگویم. من اعتقاد دارم، روزنامه برای توسعه باید به حوزه‌های مزیت خود روزنامه نگاه کند و در عین حال نخواهیم از نفوذ روزنامه خدای‌نکرده سوء‌استفاده کنیم. بنابراین من هیچ وقت به بازار سرمایه ورود نکردم. یعنی یک سهم هم در بورس ندارم و نمی‌خواهم داشته باشم. به این دلیل که روزنامه در آنجا تاثیرگذار است. چون بازارهایی که روزنامه در آنها تاثیرگذار است، من هم بچه‌ها را منع کردم که تا جایی که می‌توانند ورود نکنند و هم خود مدیریت، خودش را منع کرده و حصار جلوی خودش گذاشته که هیچ وقت ورود نکند، اما حوزه‌هایی که با کارمان سنخیت دارد وارد می‌شویم مثل انتشارات که مکمل کار روزنامه است، یعنی اگر ما بتوانیم سالی۴۰-۳۰ تا هم کتاب در حوزه اقتصاد منتشر بکنیم، خب یک مرجعیتی در این حوزه برای ما ایجاد می‌کند.
امسال چند کتاب منتشر کردید؟
فکر می‌کنم تا پایان سال ما به ۲۰ عنوان برسیم. منتها اینکه چاپ بشود یا خیر، این داستان دیگری است. برای اینکه از وزارت ارشاد باید اجازه نشر بگیرد
در بخش همایش‌ها چطور؟
اما در حوزه همایش‌ها، به بخش‌هایی ورود پیدا کردیم که مرتبط با کار روزنامه بوده است. فرض کنید که ما به حوزه بازار پول ورود کردیم، در حوزه بازار سرمایه هم ورود کردیم. ولی فقط همایش و میزگردبرگزار کردیم. میزگرد می‌گذاریم، همایش می‌گذاریم، مخاطبانمان و فعالان اقتصادی را جمع می‌کنیم. نظراتشان را به دولت، حاکمیت و جاهای مختلف منتقل می‌کنیم و امیدوارم برای آنها هم مفید باشد.
هدف ایجاد هفته‌نامه تجارت فردا چه بود؟
من احساس می‌کردم که نمی‌شود یک حرف‌هایی را در روزنامه زد. روزنامه تاریخ مصرفش خیلی اوقات همان روز است و برای فردا نیست. اگرچه دنیای اقتصاد صفحاتی دارد که هیچ تاریخ‌مصرفی روی آن نمی‌خورد، ولی عموما نگاه به روزنامه، نگاه روزانه است و مصرف روز دارد؛ بنابراین من احساس می‌کردم خلأ یک هفته‌نامه اقتصادی- علمی که تاریخ مصرفش طولانی‌تر از روزنامه باشد، وجود دارد.


عکس: مجتبی سرانجام‌پور

با این حال تجارت فردا از برند دنیای اقتصاد چندان استفاده نمی‌کند؟
خیلی هم دوست نداریم استفاده کنند. علت آن هم این است که اولا آنها باید خودشان را نشان دهند. یعنی تیمی که در آنجا کار می‌کنند، یک تیم حرفه‌ای هستند. آنها باید قابلیت‌های خودشان را نشان دهند و برای خودشان باشند. آن موفقیت ارزش دارد. من نمی‌خواهم دوپینگی بالا بیایند. ضمن اینکه این را همیشه در حوزه اقتصاد باید بدانید که مثل حوزه سیاسی نیست که یک باره موفق شود و یک باره هم بریزد. حرکت شما باید بسیار کند باشد، اما پایدار و محکم باشد. یعنی ممکن است شیب رشد شما، شیب رشد خیلی آرام و ملایمی باشد، اما یک جاهایی هم ممکن است که رشد نداشته باشید، اما این رشد تدریجی که دارید اگر پایدار باشد، ماندنی خواهد شد. آن هم مسیر خودش را می‌رود.
در حوزه تخصصی شما یعنی IT اعتقاد دارم خیلی ضعف داشتیم و هنوز هم داریم. ولی یک کارهایی دوستان کردند که در واقع در این حوزه بتوانیم طی روزهای آینده سایت اینترنتی جدیدمان را که امکانات بیشتری برای مخاطبان ایجاد کرده، راه‌اندازی کنیم و در دسترس قرار دهیم و در کنار آن یک ستون آنلاین گذاشتیم که خبرهای روز مثل خبر سیاسی، اقتصادی و خبرهای مرتبط با حوزه اقتصاد را هر لحظه بتوانیم به مخاطبان بدهیم و آنها را از مراجعه به جاهای مختلف بی‌نیازشان کنیم و نیازهایشان را تامین کنیم که این سایت که بیاید بالا، بخش آنلاینش هم که شما دیدید، تقریبا کار آن تمام شده است.
و احیانا این توسعه آنلاین را گسترش می‌دهید؟ یعنی می‌خواهید مسیر کاری را از روزنامه به هفته‌نامه و بعد به گستره آنلاین هم بیاورید؟
من این ذهنیت را دارم که این کار را در آینده انجام دهیم. در واقع سایت اینترنتی جدید مقدمه همین است. بخش آنلاین در سایتی که در حال راه‌اندازی است، مقدمه‌ای برای ایجاد یک پایگاه خبری آنلاین در حوزه اقتصاد است که به دنیای اقتصاد هم وابسته باشد. منتها من دوست ندارم کار ضعیف شروع شود، اگر بخواهیم کاری را شروع کنیم، باید پایه‌هایش را بگیریم و محکم شروع کنیم که تولید خوب داشته باشد. خیلی از سایت‌ها بیشتر کار جمع‌آوری خبر از جاهای مختلف را انجام می‌دهند. تولید خیلی بالا نیست. ما اگر بتوانیم سایتی راه‌اندازی کنیم که تولید داشته باشد، سازوکار خودش را دارد، ‌مدیریت و تشکیلات خودش را می‌خواهد، اما به سمتش فکر می‌کنم که در آینده حرکت بکنیم. به هر حال اینکه اشاره کردید که چه کارهای دیگری می‌خواهید انجام دهید، ما به دنبال این هستیم که بخش تحقیقاتمان را تقویت کنیم. یکی از نیازهای اساسی روزنامه است که باید روی تحقیق و پژوهش تاکید جدی کنیم که هم نیاز خودمان و هم نیاز بنگاه‌ها و سازمان‌های مختلف را یک جوری تامین کنیم. من روی این برنامه جدی کار می‌کنم و حتما هم برای آن یک برنامه مدونی ارائه خواهم داد.
به خود روزنامه برگردیم. مسیر رشد روزنامه یک مسیر رشد آرام بوده است. من فکر می‌کنم یکی از دلایل آن این است که آدم‌های اصلی‌تان را نگه داشتید و مثلا اگر نگاه کنیم می‌بینیم که آقای میرزاخانی سردبیر روزنامه از اول تا حالا حدود ۱۰ سال می‌شود، این مسوولیت را در اختیار دارند. این اعتماد که در فضای رسانه‌های ایران کم‌سابقه است از کجا نشأت می‌گیرد؟
اگر بخواهیم به نیروی انسانی ارج بگذاریم، باید یک ثباتی در تصمیم‌گیری و مدیریت وجود داشته باشد. ممکن است که من با مدیرانم یک اختلاف‌نظرات جدی هم داشته باشم، اما دلیل نمی‌شود که به خاطر اختلاف‌نظر، من مدیرم را عزل کرده و جابه‌جا کنم. برای اینکه آسیب‌هایی که این تردید به سیستم می‌رساند خیلی بیش از اینها است. اگر بخواهید که هر کسی که با شما نباشد و یک مقدار زاویه داشته باشد‌، حذف کنید، نتیجه‌ای‌ نمی‌گیرید. وقتی فرصت می‌دهید و زمان می‌دهید، زمینه ظهور و بروز استعدادها هم ظاهر می‌شود. خیلی از آدم‌هایی که اینجا بودند، واقعا ناشناخته بودند و سابقه چندانی هم نداشتند، اما در اینجا این زمینه هم برای آنها فراهم شده تا بتوانند خودشان را نشان دهند.

آیا محتوای خود روزنامه، رضایت شما را جلب می‌کند؟
یک اتفاقی که الان در دنیای امروز رسانه افتاده، این است که بسته بندی خبر و ارائه خوب خبر از تولید خبر مهم‌تر شده است. الان تقریبا خبرها همه جا هست، یعنی شما روزنامه را که امروز بازمی‌کنید، شاید خیلی از آدم‌ها خیلی از خبرهایش را یک جورایی در جاهای دیگر، سایت‌های دیگری دیدند، اما آن بسته‌بندی خبر، ارائه درست خبر، ‌هنری است که امروز به نظرم باید به آن خیلی توجه کرد. اینجا فکر می‌کنم در حد خیلی قابل‌توجهی این قضیه رعایت شده است؛ یعنی ارائه، ارائه خیلی خوبی بوده، اما قطعا ضعف داریم. حتما خیلی کارهای دیگری هم می‌توانیم بکنیم، حتما اطلاعات بهتری می‌توانیم به مخاطبانمان بدهیم و شاید بتوانیم موضوعات جدیدی را باز کرده و در روزنامه به آن بپردازیم.اما من همیشه به آدم‌ها و به کارم که نگاه می‌کنم، معدل کارم را می‌بینم. مثلا با آقای شریف کار می‌کنم، ایشان بر فرض معدلش قابل‌قبول است و در یک جایی با من زاویه دارد و با من اختلاف دارد. من می‌گویم آن زاویه را باید تحمل کرد و معدل را هم دید.
طی این چند سال شاهد انتشار یک سری از ویژه‌نامه‌هایی بودیم که موردی بوده و بعد هم قطع شده است. این آزمون و خطا در تولید ویژه‌نامه به مخاطب آسیب نمی‌زند؟
درست است. بخشی از کارها واقعا آزمون و خطاست و کاری هم نمی‌شود کرد. مثلا ما در حوزه‌ای یک زمانی ورود کردیم و یک ویژه‌نامه‌ای در حوزه مسکن درمی‌آوردیم. این تعطیل شد، اما تعطیل شدن آن به اراده ما نبود. یعنی به دلیل اینکه بعضی‌ها احساس می‌کردند که می‌تواند در التهاب قیمت مسکن موثر باشد، به دلیل ملاحظه و رعایت شرایط کشور، این را تعطیل کردیم.


در این ده سال آیا اساسا فشارهایی از بیرون به روزنامه آمده که منجر به تغییراتی شده باشد یا خیر؟
بله. یک جاهایی بوده است. مثلا سر بحث قیمت ارز و قیمت... که کلی بوده و فقط خطاب به ما نبوده است. آن هم به خاطر شرایط خاص اقتصادی کشور بود. برای اینکه اگر فکر کنید که یکی آمده و به ما فشار آورده و یک جریان و نهادی به ما فشار آورده، به نظرم این غیرواقعی است و واقعا این طور نبوده است، اما استنباط خود ما از شرایط و فضای حاکم بر کشور، در یک جاهایی ما را به ملاحظه‌کاری وادار کرده که این هم طبیعی بوده است. شما در هر کشوری و در هر جامعه‌ای که زندگی کنید،باید واقع‌گرا باشید با آرمانگرایی نمی‌توان روزنامه منتشر کرد.
در یک دوره‌ای من با مدیر یک روزنامه‌ای کار می‌کردم که کوچکترین جوابیه به هر مطلب از نظرش یک فاجعه بود، من در این مدت شاهد این نبودم که برای شما مشکل حقوقی چندانی به وجود آمده باشد و از طرفی خیلی موارد هم به تحریریه منتقل نشده است. واقعا تعداد شکایت‌ها چه میزان بوده است؟
من اعتقاد دارد که یک قوه عاقله‌ای وجود دارد که هستند و چشم‌های ناظر بیرونی، مخاطبان ما در بیرون ما را رصد و کنترل می‌کنند و مسیر و جهت ما را می‌بینند. از یک طرف هم من اعتماد دارم و نیروهای خوبی را در اینجا جمع کردم. کار اینها همین است که این کارها را انجام دهند؛ بله. تنش‌هایی هم وارد می‌شود، شکایت‌هایی هست، دادگاه هست، دادسرا و رفت‌و‌آمد هم هست. من بین دو روش می‌مانم که یکی از آنها را باید انتخاب کنم. یا همان کاری که شما گفتید، انجام دهم که نتیجه‌اش این است که ایجاد ترس و ناامیدی کند.یک راهش هم این است که من به عنوان ضربه‌گیر و تنش‌گیر و اینها باید عمل کنم و بعد آن آسیب را به آن بخش تحریریه درست منتقل کنم؛ پس بنابراین می‌بینید که مثلا مجموعه شکایت‌هایی که از ابتدای روزنامه تا الان شده، جمعا فکر نمی‌کنم به 13-14 مورد برسد؛ یعنی قطعا 15 مورد نیست. دادگاه هم ما دو بار بیشتر نرفتیم. که یکی از آنها در همان ورودی دادگاه، منجر به رضایت شد. علت آن هم رعایت آن اصولی است که من عرض کردم. ولی بالاخره کار خبری، همیشه خالی و عاری از خطا نیست. همان طور که من از بیرونی‌ها (سیستم وزارت ارشاد، قوه‌قضائیه و مدیران مسوول) توقع دارم که نگاهتان نباید این باشد که اینها نباید در کار خبر و رسانه خطا کنند، من هم که در اینجا مدیریت می‌کنم باید این را بپذیریم که بالاخره خطا هم اتفاق می‌افتد و من هم مدیرمسوولم و باید پاسخ دهم.
تاکید روی روش‌های کنترل‌ محتوا در این کاهش تعارض موثر بوده است؟
دقیقا. ما همین کار را کردیم. ما کنترل‌ها را بیشتر کردیم و این ضریب خطا را به شدت پایین می آورد.
و البته یک آسیب هم دارد و آن اینکه ممکن است خطوط قرمز جلوتر از مکان واقعی آن ترسیم شود؟
درست است، ولی توجه کنید روزنامه تعطیل کردن که کاری ندارد. با یک خبر می‌شود آن را تعطیل کرد، ولی بودن، ماندن و حرف درست زدن مهم‌تر است. یعنی شما بمانید و بتوانید درست هم حرف بزنید. ما این را یک اصل گذاشتیم. حالا ممکن است در این بین، این اتفاق هم بیفتد. قبول دارم. ولی به هر حال آدم باید شرایط جامعه، شرایط اقتصادی و اجتماعی را هم در نظر بگیرد.
آقای بختیاری تا چه حد رضایتمندی نیروی انسانی در حال حاضر در مجموعه‌تان فراهم شده است؟
این را من نمی‌توانم پاسخ دهم. برای اینکه باید از نیروها و همکاران ما سوال کرد. منتها این موضوع هم یک امر مطلقی نیست. یک امر نسبی است. یعنی یک بخشی از رضایت مادی است که مربوط به حقوق و مزایایی که می‌دهند و قابل‌قیاس با سازمان‌های دیگر است. چون ما را باید با روزنامه‌های دیگر مقایسه کرد. من فکر می‌کنم در قیاس با روزنامه‌های دیگر خیلی پایین نیستیم و یک ثباتی هم دارد. ما سعی کردیم که حقوق‌ها و پرداختی‌های ما تاخیری نداشته باشد و کمتر دچار تاخیر شود. همین که طرف بتواند روی حقوقش حساب کند، خودش یک بخشی از رضایتمندی است.
اما خیلی هم بالا نیست. یعنی به حدی نیست که از دنیای اقتصاد انتظار می‌رود.
بله قبول دارم. ولی خیلی هم پایین نیست، اما باز هم موضوع مقایسه‌ای است. یعنی شما باید من و این روزنامه را با بخش خصوصی مقایسه کنید.
نه دیگر ما داریم دنیای اقتصاد را در رده روزنامه‌های اول کشور مقایسه می‌کنیم.
بله. قبول دارم. می‌خواهم بگویم که ما از آنها اصلا پایین‌تر نیستیم. از آنها بالاتریم. از روزنامه‌های بخش خصوصی بالاتریم. منتها باید شرایط را ببینید. ما هر وقت خواستیم یک اتفاق اینجوری بیفتد، خوب به یک رکود و گرفتاری خوردیم که همه همت ما صرف این شد که اصل و بقای سیستم را ببینیم. ولی قبول دارم که باید یک کارهایی در آنجا کرد.
یک بخشی از آن هم برمی‌گردد به سازمان اداری و برخوردها و احترام و این چیزها که باید از بچه‌ها سوال کنید. ولی ما سیاستمان این بوده که رضایتمندی را بین بچه‌ها افزایش دهیم، با همان نگاه که بالاخره نیروی انسانی، سرمایه اصلی یک سیستم است .
با توجه به این رکودی که در فضای اقتصادی پیش آمده و ما هم احتمالا متاثر از آن هستیم چشم انداز انتشار دنیای اقتصادی چگونه است؟
در این اتفاقی که برای مطبوعات افتاده است،‌ مطبوعات دو آسیب جدی دیدند. این جهش قیمت‌هایی که اخیرا اتفاق افتاده و بی‌ثباتی در بازار ارز. اتفاق اول این است که هزینه‌های مطبوعات به شدت افزایش پیدا کرده است که در خصوص کاغذ که اصلی‌ترین مواد اولیه روزنامه است دچار آسیب شدیم.
چند درصد هزینه‌ها را کاغذ شامل می‌شود؟
برای ما حدود ۶۰ درصد است. الان ۶۰ درصد شده که قبل از افزایش قیمت کمتر بوده است. در کاغذ تقریبا ما یک افزایش سه برابری داشتیم. به عبارت دیگر کاغذ ۹۰۰ تومانی را ما ۲۷۰۰ ، ۲۸۰۰ تومان خریدیم. در سایر هزینه‌هایمان متفاوت بوده است. ۱۰، ۲۰، ۳۰ و ۴۰ درصد بوده و در جاهای مختلف این را هم داشتیم. حداقل این است که ما تقریبا اینطور می‌توانیم بگوییم که بیش از ۱۵۰ درصد ما افزایش هزینه داشتیم. از طرف دیگر این اتفاقی که افتاد و آسیبی که بنگاه‌های اقتصادی دیدند، ورودی‌های روزنامه‌ها و مطبوعات کاهش پیدا کرد. یعنی حجم آگهی‌ها کاهش پیدا کرد. این دو اتفاق بزرگ در مطبوعات افتاد. شاید در بنگاه‌های دیگر اینطور نیست. مواد اولیه‌شان گران شده، اما خیلی‌هایشان کالا و خدماتی را که تولید می‌کنند، گران می‌فروشند. شما الان در این وضعیت نه می‌توانید قیمت آگهی را افزایش دهید و نه خیلی دستت باز است که قیمت روزنامه را افزایش دهید. یک حد و حدود دارد. اما سایر بنگاه‌های دیگر که موضوعشان متفاوت است، براساس قیمت‌تمام‌شده و خرید‌شان، قیمت محصولشان را افزایش می‌دهند. اما ما چنین کاری را نمی‌توانیم بکنیم.
ظاهرا قیمت تمام شده کاغذ روزنامه الان از قیمت خود روزنامه بیشتر است؟
بله، حدودا. قیمت روزنامه الان ۵۰۰ تومان است در حالی که فقط قیمت کاغذخود روزنامه بدون ضمائم چیزی حدود ۴۵۰ تومان است. هزینه‌های پرت کاغذ و توزیع را هم در نظر بگیرید می‌بینید در محدوده زیان هستید البته این زیان با مجموعه آگهی‌ها جبران می‌شود. بنابراین روزنامه نگرانی‌ شدیدی در این حوزه ندارد، ضمن اینکه من اعتقاد دارم که هر تهدید یک فرصت است. در همین تهدیدهایی که در این شرایط وجود داشته، توسعه‌هایمان را هم داده‌ایم و نگذاشتیم وقفه ایجاد شود. نمونه‌اش هم همان تجارت فردا است که راه افتاده است، نمونه‌ آن همین ویژه‌نامه آخر هفته‌ای است که مورد توجه مخاطبان قرار گرفته و تیراژ گرفته و مخاطب دارد. با اینکه در روز پنج شنبه قیمت روزنامه ۱۰۰۰ تومان است،
به عنوان سوال آخر این ده سال بر شما چگونه گذشت؟
می‌توانم بگویم واقعا یک کار سهل و ممتنع بود. یعنی خیلی خوب و خیلی زود گذشت از این جهت که من علاقه‌مند بودم و اصلا زمان برایم مهم نبود. از طرفی خیلی سخت گذشت و هیجانی بود، برای اینکه بالاخره شرایط را می‌دانید، مجموعه شرایطی که در برهه‌های مختلف بوده، شرایط سختی بود. هر چه بود خیلی دوست‌داشتنی بود.