واکاوی یک مفهوم؛ بازده مورد انتظار
این مفهوم بهظاهر ساده، کلید درک تصمیمات سرمایهگذاری، ارزیابی ریسک و اساس نظریات نوین مالی است. برای درک این مفهوم و بررسی سیر تکامل آن باید چند قرن به عقب رفت. نقطه عزیمت داستان در برخورد علمی با این مفهوم را میتوان قرن هفدهم میلادی و کشور سوئیس امروزی قرار داد؛ جایی که یک سوال بهظاهر پیشپاافتاده ذهن ریاضیدانی برجسته به نام ژاکوب برنولی (Jacob Bernoulli) را بهشدت درگیر کرده بود. سوال این بود که افراد برای حضور در یک بازی شیر یا خط چقدر حاضرند بپردازند؟ کار پیشگامانه او با ارائه مفهوم بازده مورد انتظار زمینه را برای ارائه نظریه احتمال فراهم کرد. برنولی با محاسبه احتمال هر نتیجه (شیر یا خط) و ضرب آن در ارزش مربوط به آن (برد یا باخت)، به ارزش مورد انتظار بازی رسید. به عبارت دیگر، او میانگین سود یا زیان بالقوه فرد در این بازی را محاسبه کرد. قرنها پیش وقتی تاجران ابریشم در بینالنهرین یا بازرگانان ادویه در ونیز مشغول تجارت بودند، بدون آنکه از نظریه احتمال مطلع باشند، براساس غریزه و تجربه خود قطعا مخاطرات سفرهای تجاری و عایدات ناشی از آن را سبک و سنگین میکردند.
در واقع آنها بدون اطلاع از مفهوم بازده مورد انتظار، از آن برای ارزیابی سود بالقوه خود از یک سفر تجاری بعد از در نظر گرفتن خطر توفان، دزدان دریایی، راهزنان و... استفاده میکردند.
اگر کتاب تاریخ را سریعتر ورق بزنیم به قرن بیستم میرسیم و با شخصیت کلیدی دیگری روبهرو میشویم: هری مارکوویتز (Harry Markowitz)، اقتصاددان جوانی که پایاننامه دکترای او در سال ۱۹۵۲ که بعدا به عنوان «انتخاب سبد سرمایهگذاری» منتشر شد، نگاه به سرمایهگذاری را برای همیشه متحول کرد.
مارکوویتز نظریه خود را بر پایهای که برنولی و دیگران گذاشته بودند استوار کرد و مفهوم ریسک را هم در معادله گنجاند. او معتقد بود که سرمایهگذاران فقط نگران بازده متوسط نیستند، بلکه نگران نوسانات این بازدهها هم هستند؛ یعنی احتمال نوسانات غیرمنتظره در بازده را هم که با انحراف معیار آن سنجیده میشود در تصمیمات سرمایهگذاری خود لحاظ میکنند.
مارکوویتز با معرفی مفهوم پرتفوی بهینه توانست حداکثر بازده مورد انتظار برای سطح معینی از ریسک را محاسبه کند؛ کاری که جایزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۰ را برای او به همراه داشت و برای همیشه روش سرمایهگذاران در تخصیص داراییها (نحوه چینش داراییها در سبد سرمایهگذاری) را تغییر داد. کار او بعدها سنگبنای نظریه پرتفوی مدرن (Modern Portfolio Theory) شد. اما داستان به همینجا ختم نمیشود. مفهوم بازده مورد انتظار با کارهای سایر برندگان جایزه نوبل به تکامل خود ادامه داد.
مرتون میلر (Merton Miller) و ویلیام شارپ (William F. Sharpe) در سال ۱۹۹۰ و رابرت مرتون (Robert C. Merton) در سال ۱۹۹۷، به کاوشی عمیقتر در بازارهای مالی پرداختند و مدلهایی را ارائه دادند که عواملی مانند تورم، نرخ بهره و پویایی بازار را در خود گنجانده بودند. این پیشرفتها به سرمایهگذاران اجازه داد تا ریسک و بازده را نهتنها برای یک دارایی، بلکه برای کل پرتفو و بخشهای مختلف بازار ارزیابی کنند. اما تکامل مفهوم بازده مورد انتظار بدون چالش هم نبوده است.
منتقدان استدلال میکنند که تکیه صرف بر دادههای تاریخی برای پیشبینی بازده آتی به خصوص در بازارهای متلاطم میتواند گمراهکننده باشد. علاوه بر این، ماهیت پیچیده ریسک اندازهگیری دقیق آن را با مشکل مواجه کرده و رویکردهای گوناگون اغلب به تفسیرهای متنوعی از نتایج مورد انتظار منجر میشوند.
با وجود این محدودیتها، مفهوم بازده مورد انتظار همچنان سنگبنای اخذ تصمیمات سرمایهگذاری است. توجه به این مفهوم به سرمایهگذاران اجازه میدهد تا در فضای بدهبستان میان ریسک و بازده، گزینههای مختلف سرمایهگذاری را مقایسه کرده و سبدهایی را مطابق با اهداف فردی و سطح ریسکپذیری خود تشکیل دهند.
امروزه افزایش دسترسی به کلاندادهها (Big Data) و افزایش توان محاسباتی رایانهها میتواند به گشایش افقهای تازهای در این حوزه بینجامد. به نظر میرسد که پیشرفت فناوری ارائه مدلهای پیچیده با دقت پیشبینی بالاتر را اجتناب ناپذیر کرده و استفاده روزافزون از ابزارهای نوین مالی ارائه چارچوبهای جدید برای ارزیابی ریسک و بازده مورد انتظار را در دنیای در حال تحول امروز ضروری میسازد.