«واکاوی اقتصاد»؛ تحلیلگران تجارت فردا چه می گویند؟
فدرالیسم و دموکراسی

به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ فدرالیسم بهعنوان یک سیستم حکومتی، رویکردی است که در آن قدرت میان یک دولت مرکزی و واحدهای زیرمجموعهای آن، مانند ایالات یا استانها، تقسیم میشود.
در این سیستم، هر کدام از سطوح حکومتی استقلال مشخصی در اداره امور خود دارند، بهطوری که نه دولت مرکزی میتواند بهطور مستقیم دستورات خود را به ایالات تحمیل کند و نه ایالات میتوانند تصمیمات خود را بهصورت کامل از حکومت مرکزی جدا کنند.
یکی از ویژگیهای مهم فدرالیسم، تقسیم و تخصیص اختیارات بهطور مساوی میان دولت مرکزی و ایالات است که باعث میشود هر سطح از حکومت در محدودهای خاص از مسئولیتها و اختیارات خود عمل کند.
این سیستم حکومتی با دو ساختار دیگر یعنی کنفدراسیون و دولت واحد، تفاوت دارد. در کنفدراسیون، دولت مرکزی بسیار ضعیف است و بیشتر اختیارات به ایالات داده میشود.
به عبارت دیگر، دولت مرکزی در کنفدراسیون بیشتر نقش هماهنگکننده یا مشاور را ایفا میکند و ایالات یا اعضای تشکیلدهنده آن قدرت زیادی برای تصمیمگیری دارند.
در حالی که در سیستمهای دولتی واحد، اختیارات و تصمیمگیریها به حکومت مرکزی واگذار میشود و ایالات تحت سلطه دولت مرکزی عمل میکنند.
فدرالیسم در این میان از ترکیب ویژگیهای هر دو سیستم کنفدراسیون و دولتی واحد به وجود میآید.
واحدهای تشکیلدهنده یک دولت فدرال معمولاً دارای اختیارات مشخصی در زمینههای مختلف از جمله قانونگذاری، مالیات، اجرای قوانین و اداره امور داخلی خود هستند.
این اختیارات بهطور دقیق در قانون اساسی هر کشور فدرال مشخص میشود. به همین دلیل، دولتهای فدرال از دیگر سیستمهای حکومتی متمایز میشوند، زیرا اساسنامه و حقوق هر یک از سطوح حکومتی در آن مشخص است و تغییرات در این تقسیم اختیارات نیازمند توافق دوطرفه است.
در واقع، تغییر در قانون اساسی یک کشور فدرال نمیتواند بهطور یکجانبه از سوی یکی از طرفین یعنی دولت مرکزی یا ایالات انجام شود.
در طول تاریخ، فدرالیسم ابتدا در قالب اتحادیههای کنفدرال ظهور کرد، اما بهتدریج به یک سیستم حکومتی مستقل و متمرکزتر تبدیل شد.
نخستین نمونههای فدرالیسم در قرون وسطی در اروپا و با تشکیل اتحادیههای سوئیس مشاهده شد.
در این دوران، دولتهای مستقل بهمنظور تقویت امنیت و مقابله با تهدیدهای خارجی و داخلی بهصورت داوطلبانه قدرتهای خود را در یک ساختار مشترک تقسیم کردند.
با گذشت زمان و با تغییرات سیاسی و اجتماعی، کشورهای مختلف بهویژه در قرن نوزدهم به این مدل حکومتی روی آوردند.
در ایالاتمتحده آمریکا، پس از استقلال از بریتانیا و تصویب قانون اساسی در سال ۱۷۸۹ فدرالیسم بهطور رسمی وارد تاریخ سیاسی این کشور شد و این سیستم بهعنوان یکی از ارکان اساسی حاکمیت کشور شناخته شد.
آرای مختلفی برای توجیه و معرفی فدرالیسم وجود دارد که هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند. یکی از این نظریات، نظریه «کنترل و موازنه» است که بهویژه در ایالاتمتحده آمریکا مطرح شد.
مطابق این نظریه، هدف فدرالیسم جلوگیری از تمرکز بیش از حد قدرت در دست یک نهاد خاص و ایجاد موازنه میان دو سطح حکومت مرکزی و ایالات است.
در این رویکرد، هر سطح از حکومت دارای نظارت و محدودیتهایی است که از تمرکزگرایی بیش از حد جلوگیری میکند.
به این ترتیب، فدرالیسم بهعنوان ابزاری برای حفظ آزادیها و جلوگیری از استبداد و دیکتاتوریهای احتمالی عمل میکند.
بهطور کلی، فدرالیسم در دو نوع اصلی متقارن و نامتقارن وجود دارد. در فدرالیسم متقارن، تمام ایالات یا واحدهای تشکیلدهنده یک کشور، اختیارات مشابهی دارند و هیچ یک از آنها قدرت بیشتری از دیگری ندارد.
ایالاتمتحده آمریکا و سوئیس از نمونههای بارز این نوع فدرالیسم هستند.
در مقابل، در فدرالیسم نامتقارن، برخی ایالات یا مناطق از اختیارات ویژهای برخوردارند که بهطور خاص به ویژگیهای خاص فرهنگی، قومی یا جغرافیایی آنها مربوط میشود.
اسپانیا و هند از جمله کشورهایی هستند که در آنها فدرالیسم نامتقارن پیاده شده است.
فدرالیسم نهتنها بهعنوان یک سیستم حکومتی برای تقسیم قدرت میان دولت مرکزی و ایالات یا استانها شناخته میشود، بلکه میتواند تاثیرات عمیقی بر دموکراسی، مشارکت سیاسی، پاسخگویی حکومت و شفافیت در اداره امور عمومی داشته باشد.
بهطور کلی، فدرالیسم یکی از پیشرفتهترین سیستمهای حکومتی است که میتواند در کشورهای با ویژگیهای خاص از جمله تنوع قومی، جغرافیایی و فرهنگی، بهعنوان یک ابزار کارآمد برای تقویت همبستگی ملی و جلوگیری از تمرکز قدرت عمل کند.
منبع: تجارت فردا، شماره ۵۸۰