ساختار زبان ما ساختار اقتصاد ماست
تراکتاتوس اقتصادی!

مقاله «تاثیر زبان بر رفتار اقتصادی: شواهدی از نرخهای پسانداز، رفتارهای بهداشتی و داراییهای بازنشستگی» نوشته ام. کیت چن که در سال۲۰۱۳ در نشریه American Economic Review منتشر شده است یکی از خارقالعادهترین مطالعاتی است که اثر ساختار هر زبان بر توسعه هر کشور را مشخص میکند. چرا ما ایرانیها، اعراب، مصریها یا نیجریهایها در مقایسه با آلمانیها یا چینیها کمتر به آینده اهمیت میدهیم؟
نگرش بلندمدت یا صبر کمتری داریم و بیشتر در پی پاداشها و سودهای کوتاهمدت و فوری هستیم؟ چرا پسانداز ترکیهایها کمتر از چینیها است؟ اینها سوالاتی است که بر مبنای مقاله توضیح خواهیم داد.
مقدمهای بر فرضیه زبان- پسانداز
مقاله با یک ایده جذاب و نوآورانه آغاز میشود؛ آیا زبانهایی که ما صحبت میکنیم میتوانند بر رفتارهای اقتصادی و تصمیمگیریهای ما درباره آینده تاثیر بگذارند؟ نویسنده در این مقاله به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه تفاوتهای ساختاری در زبانها، بهویژه در نحوه کدگذاری زمان آینده، میتواند بر رفتارهای آیندهنگر افراد مانند پسانداز کردن، سلامتی و برنامهریزی برای بازنشستگی اثر بگذارد. او فرضیهای را مطرح میکند که به نام «فرضیه زبان-پس انداز» شناخته میشود و بر این اساس است که زبانهایی که زمان آینده را به صورت گرامری از زمان حال جدا میکنند، ممکن است باعث شوند که گویشوران آنها کمتر به رفتارهای آیندهنگر تمایل داشته باشند.
چن در ابتدا به تفاوتهای اساسی میان زبانها در نحوه اشاره به زمان آینده اشاره میکند. او مثالهایی از زبانهای مختلف میآورد تا نشان دهد که این تفاوتها چگونه در ساختار گرامری آنها نمایان میشود. بهعنوان مثال، در زبان آلمانی، یک گویشور میتواند برای پیشبینی باران در آینده از زمان حال استفاده کند و بگوید:
«فردا باران میبارد» (Morgen regnet es). این جمله بدون استفاده از نشانگرهای مشخص برای آینده بیان میشود و به شکل زمان حال بهکار میرود. اما در زبان انگلیسی، گویشور باید از نشانگرهای آینده مانند «will» یا «be going to» استفاده کند و بگوید: «فردا باران خواهد بارید» (It will rain tomorrow). این تفاوت نشاندهنده آن است که زبان انگلیسی بهصورت گرامری تمایز میان حال و آینده را اجباری میکند؛ درحالیکه زبان آلمانی چنین الزامی ندارد. چن این سوال را مطرح میکند که آیا این ویژگیهای زبانی میتوانند بر تصمیمگیریهای افراد در زمینههایی مانند پسانداز کردن تاثیر بگذارند؟ او استدلال میکند که اگر زبانی آینده را از حال جدا کند، ممکن است گویشوران آن زبان، آینده را بهعنوان چیزی دورتر احساس کنند و در نتیجه، کمتر به فعالیتهایی بپردازند که نیازمند هزینه در حال حاضر برای پاداش بیشتر در آینده است، مانند پسانداز کردن.
فرضیه اصلی مقاله این است که زبانهایی که بهصورت گرامری زمان آینده را از زمان حال متمایز میکنند (که چن آنها را «زبانهای با آیندهنگری قوی» یا strong-FTR مینامد)، باعث میشوند گویشوران آنها کمتر به رفتارهای آیندهنگر تمایل داشته باشند. در مقابل، زبانهایی که آینده و حال را به صورت گرامری یکسان در نظر میگیرند (که او آنها را «زبانهای با آیندهنگری ضعیف» یا weak-FTR مینامد)، ممکن است گویشوران را به سمت رفتارهایی سوق دهند که آینده را نزدیکتر و ملموستر احساس کنند و در نتیجه، بیشتر پسانداز کنند یا به سلامتی خود اهمیت دهند.
این فرضیه از تلفیق دو حوزه مطالعاتی سرچشمه میگیرد: تاثیرات ساختار زبان بر شناخت (cognition) و مدلهای انتخاب بینزمانی (intertemporal choice) در اقتصاد. چن معتقد است که وقتی زبان، آینده را از حال جدا میکند، ممکن است باعث شود که گویشوران آینده را بهعنوان چیزی مجزا و دورتر درک کنند که این امر میتواند ارزش پاداشهای آینده را در ذهن آنها کاهش دهد. اما در زبانهایی که آینده و حال یکسان تلقی میشوند، آینده به نظر نزدیکتر میآید و این میتواند انگیزه بیشتری برای رفتارهای آیندهنگر ایجاد کند. چن برای آزمایش این فرضیه، به دادههای تجربی روی میآورد و رفتارهای گویشوران زبانهای مختلف را بررسی میکند. او در این مقاله نشان میدهد که گویشوران زبانهای با آیندهنگری ضعیف (مانند آلمانی، چینی یا فنلاندی) در مقایسه با گویشوران زبانهای با آیندهنگری قوی (مانند عربی، ترکی یا فرانسوی):
بیشتر پسانداز میکنند.
در زمان بازنشستگی ثروت بیشتری جمعآوری کردهاند.
کمتر سیگار میکشند.
مراقبتهای بهداشتی را رعایت میکنند.
کمتر دچار چاقی میشوند.
این یافتهها هم در مقایسه میان کشورها و هم در مقایسه درون کشورها، یعنی میان خانوارهای بومی با ویژگیهای جمعیتی مشابه، مشاهده شده است. بهعنوان مثال، او دادههایی از کشورهایی مانند سوئیس یا بلژیک را بررسی میکند که در آنها گویشوران زبانهای weak-FTR (مانند آلمانی) و strong-FTR (مانند فرانسه) در کنار هم زندگی میکنند و شرایط اقتصادی و اجتماعی مشابهی دارند.
یکی از چالشهای اصلی در این نوع تحقیقات، تمایز میان علیت (causation) و همبستگی (correlation) است. آیا واقعا زبان باعث این تفاوتها در رفتار میشود یا عوامل دیگری مانند فرهنگ، جغرافیا یا نهادها در این امر دخیل هستند؟
او نشان میدهد که حتی وقتی متغیرهای فرهنگی مانند ارزشگذاری بر پسانداز (که از دادههای World Values Survey استخراج شدهاند) کنترل میشوند، اثر زبان بر رفتار پسانداز همچنان باقی میماند. این نشان میدهد که تاثیر زبان از طریق کانالی مستقل از نگرشهای فرهنگی عمل میکند. همچنین، او با مقایسه افراد درون یک کشور که تنها در زبان مادری خود تفاوت دارند (مانند آلمانیزبانها و فرانسویزبانها در سوئیس)، اثرات متغیرهای کشوری مانند مالیات یا سیستمهای بازنشستگی را حذف میکند و باز هم نتایج مشابهی بهدست میآورد. پس زبان به خودی خود مهم و تاثیرگذار است.
نویسنده مقاله دو مکانیزم اصلی را برای توضیح اینکه چگونه زبان بر رفتار اثر میگذارد، پیشنهاد میکند:
تاثیر بر ادراک زمان: او میگوید وقتی زبانی آینده را به حال نزدیکتر نشان میدهد (مثل زبانهای Weak-FTR)، گویشوران ممکن است آینده را واقعیتر و نزدیکتر احساس کنند. این حس نزدیکی میتواند آنها را به انجام کارهایی تشویق کند که نتیجهاش در آینده است، مثل پسانداز کردن یا ورزش کردن. او از مثالهایی در ادبیات و طنز استفاده میکند. مثلا در داستانگویی، گاهی از زمان حال برای رویدادهای گذشته استفاده میشود تا حس فوریت و واقعیت ایجاد شود. چن میگوید زبانهای Weak-FTR همین کار را با آینده میکنند؛ یعنی آینده را مثل حال نشان میدهند و آن را ملموستر میکنند. در مقابل، زبانهای Strong-FTR که آینده را جدا میکنند، ممکن است باعث شوند آینده دورتر و انتزاعیتر به نظر برسد. این فاصله میتواند تمایل به پسانداز یا مراقبت از سلامت را کم کند.
دقت در باورها درباره زمانبندی: مکانیزم دوم این است که زبانهایی که آینده را با دقت بیشتری مشخص میکنند (مثل Strong-FTR)، ممکن است باعث شوند گویشوران باورهای روشنتری درباره زمانبندی رویدادها داشته باشند. اما این دقت میتواند اثر منفی داشته باشد؛ زیرا اگر آینده خیلی مشخص و جدا از حال باشد، ممکن است افراد کمتر به آن اهمیت دهند یا آن را نامطمئن ببینند. در مقابل، زبانهای Weak-FTR که آینده را مبهمتر نشان میدهند، ممکن است افراد را به پذیرش ریسکهای آینده تشویق کنند. مثلا وقتی آینده خیلی مشخص نیست، ممکن است فرد فکر کند «بهتر است حالا پسانداز کنم، چون نمیدانم دقیقا چه زمانی به آن نیاز دارم.» چن از مطالعات رنگشناسی مثال میزند. مثلا در زبانهایی که کلمات جداگانهای برای رنگهای مختلف آبی دارند (مثل روسی)، افراد بهتر میتوانند تفاوتهای رنگی را تشخیص دهند. او میگوید شاید درباره زمان هم همینطور باشد؛ زبانهای Strong-FTR زمان را دقیقتر تقسیم میکنند، اما این دقت ممکن است توجه افراد را از آینده دور کند.
برای توضیح این مکانیزمها، چن از یک مدل ریاضی ساده استفاده میکند. فرض کنید فردی باید تصمیم بگیرد که آیا الان هزینهای (C) بپردازد تا در آینده پاداشی (R) که بزرگتر از C است، دریافت کند. او آینده را با نرخ تنزیل (δ) ارزشگذاری میکند. تصمیم به پسانداز بستگی به این دارد که آیا هزینه فعلی کمتر از ارزش تنزیلشده پاداش آینده است یا خیر؟
در مکانیزم اول، اگر زبان Weak-FTR نرخ تنزیل (δ) را کاهش دهد (یعنی آینده را با ارزشتر نشان دهد)، فرد بیشتر پسانداز میکند یا اگر باورهای فرد درباره زمانبندی پاداش را تغییر دهد و آینده را نزدیکتر کند، باز هم پسانداز جذابتر میشود.
در مکانیزم دوم، اگر زبان Weak-FTR باورهای فرد را مبهمتر کند (مثل یک توزیع گستردهتر از زمانبندی پاداش)، بهدلیل خاصیت ریاضی تابع تنزیل (که محدب است)، این ابهام میتواند پسانداز را جذابتر کند. چن با یک قضیه ریاضی نشان میدهد که وقتی باورها درباره زمان آینده مبهمتر باشند، ارزش مورد انتظار پاداش آینده بیشتر میشود. این فرضیه مهم است چون نشان میدهد زبان فقط یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه میتواند بر تصمیمهای اقتصادی ما اثر بگذارد. چن میگوید اگر زبان، آینده را نزدیکتر نشان دهد، ممکن است ما بیشتر به فکر پسانداز، سلامتی و برنامهریزی باشیم. اما اگر آینده را دور کند، ممکن است بیشتر به لذتهای فعلی فکر کنیم و کمتر برای آینده آماده شویم.
او این ایده را به مطالعات زبانشناسی و روانشناسی ربط میدهد، مثل فرضیه ساپیر-وورف که میگوید زبان بر تفکر اثر میگذارد. مثلا اگر همیشه مجبور باشیم آینده را جدا کنیم (مثل فارسی یا ترکی)، ممکن است ناخودآگاه کمتر به آن اهمیت دهیم. چن ابتدا توضیح میدهد که چگونه زبانها را به دو دسته Weak-FTR و Strong-FTR تقسیم کرده است. او از معیاری استفاده میکند که توسط پروژه EUROTYP (بنیاد علوم اروپا) توسعه یافته است. این پروژه زبانهای اروپایی را بررسی کرده و آنها را بر اساس نحوه ارجاع به آینده دستهبندی کرده است. طبق این معیار:
زبانهای Weak-FTR (آیندهگریز): زبانهایی هستند که در جملات پیشبینیکننده (مثل پیشبینی آبوهوا) نیازی به نشانگر دستوری برای آینده ندارند. مثلا آلمانی و فنلاندی یا چینی در این دستهاند.
زبانهای Strong-FTR (جدا کننده دقیق آینده از حال): زبانهایی هستند که در چنین جملاتی باید آینده را مشخص کنند، مثل انگلیسی، فارسی یا ترکی.
گسترش به زبانهای غیراروپایی: چون EUROTYP فقط زبانهای اروپایی را پوشش داده، چن برای زبانهای دیگر (مثل زبانهای آفریقایی یا آسیایی) از مطالعات دیگر مثل کتابهای گرامر و تحلیلهای زبانشناسی استفاده کرده است. مثلا برای زبانهای آفریقایی در World Values Survey)WVS)، او از منابعی مثل Nurse (2008) و Bybee (1994) کمک گرفته است.
یافتههای تجربی
چن نتایج را در سه سطح بررسی کرده است: رفتارهای فردی، رفتارهای بهداشتی و نرخ پسانداز ملی. او از تحلیلهای آماری (مثل رگرسیون) استفاده کرده و متغیرهای مخدوشکننده (مثل درآمد، تحصیلات و فرهنگ) را کنترل کرده است تا مطمئن شود نتایج به زبان برمیگردد، نه عوامل دیگر.
1. پسانداز فردی (Individual Savings): افرادی که زبان Weak-FTR صحبت میکنند (مثل آلمانی، چینی یا فنلاندی) بهطور قابلتوجهی بیشتر پسانداز میکنند. این افراد 31درصد بیشتر احتمال دارد که در یکسال مشخص پسانداز کنند. مثلا اگر از ۱۰۰نفر انگلیسیزبان (Strong-FTR) ۲۰نفر پسانداز کنند، از ۱۰۰نفر آلمانیزبان (Weak-FTR) حدود ۲۶نفر پسانداز میکنند و تا زمان بازنشستگی، این افراد 39درصد ثروت بیشتری جمعآوری میکنند. یعنی اگر یک انگلیسیزبان تا ۶۵سالگی ۱۰۰میلیون تومان دارایی داشته باشد، یک آلمانیزبان بهطور متوسط ۱۳۹میلیون تومان خواهد داشت. چن در کشورهایی مثل سوئیس (که همزبان آلمانی Weak-FTR و همزبان فرانسوی Strong-FTR دارد) این تفاوت را بررسی کرده و نشان داده است که حتی در یک کشور با شرایط اقتصادی مشابه، گویشوران Weak-FTR بیشتر پسانداز میکنند.
2. رفتارهای بهداشتی (Health Behaviors): گویشوران زبانهای Weak-FTR رفتارهای سالمتری دارند، چون بیشتر به آینده اهمیت میدهند. این افراد 24درصد کمتر سیگار میکشند. آنها 29درصد بیشتر فعالیت بدنی دارند. یعنی احتمال اینکه ورزش کنند یا پیادهروی منظم داشته باشند، بیشتر است. چن میگوید رفتارهای بهداشتی مثل ترک سیگار یا ورزش کردن، پاداششان در آینده است (مثلا سلامتی در میانسالی). چون گویشوران Weak-FTR آینده را نزدیکتر میبینند، بیشتر حاضرند برای آن هزینه کنند.
3. نرخ پسانداز ملی (National Savings Rates): کشورهایی که زبان اصلی آنها Weak-FTR است، نرخ پسانداز ملی بالاتری دارند. این کشورها بهطور متوسط 6درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را بیشتر پسانداز میکنند. مثلا اگر انگلستان (Strong-FTR) 15درصد از GDP را پسانداز کند، آلمان (Weak-FTR) 21درصد پسانداز میکند. این تفاوت حتی بعد از کنترل متغیرهایی مثل رشد اقتصادی، نرخ بهره و سیاستهای مالی باقی میماند. کشورهایی مثل آلمان، ژاپن و سوئد (که زبانهایشان Weak-FTR است) نرخ پسانداز بالاتری دارند در مقایسه با کشورهایی مثل فرانسه یا ایران (که زبانهایشان Strong-FTR است) .
بخش مهم مقاله، تحلیلهای درون کشوری است، در کشورهایی مثل بلژیک (که همزبان فلاندرز Weak-FTR و همزبان فرانسوی Strong-FTR دارد)، چن نشان داده است که گویشوران فلاندرز بیشتر پسانداز میکنند و سالمتر هستند، حتی با وجود شرایط اقتصادی و قانونی یکسان برای همه یا در سوئیس، فرانسویزبانها (Strong FTR) 31درصد کمتر از آلمانیزبانها (Weak FTR) پسانداز میکنند، حتی با کنترل متغیرهای فردی (مثل درآمد و تحصیلات)، در نتیجه این یک شاهد قوی برای رابطه علّی است.
پیامدها برای ایران و زبان فارسی
چون زبان فارسی Strong-FTR است، نتایج مقاله برای ایران هم قابلتعمیم هستند. فارسیزبانها ممکن است بهدلیل ساختار زبانیشان، آینده را دورتر ببینند و کمتر پسانداز کنند یا رفتارهای ناسالمتری داشته باشند. این تعمیم باوجود ضربالمثلهایی مانند «چو فردا شود فکر فردا کنیم» تقویت میشود. اما چن تاکید میکند که زبان تنها عامل نیست. در ایران، عوامل اقتصادی (مثل تورم و تحریمها) هم نقش مهمی دارند. برای ما فارسیزبانها، این مقاله میتواند یک یادآوری باشد که شاید نحوه صحبتمان درباره آینده روی تصمیمهایمان اثر میگذارد. شاید با آگاهی از این موضوع، بتوانیم بیشتر به آینده فکر و برای آن برنامهریزی کنیم. او میگوید این یافتهها میتوانند برای سیاستگذاری مفید باشند. مثلا در کشورهایی با زبان Strong-FTR (مثل ما)، میتوان برنامههای آموزشی طراحی کرد که افراد را تشویق به فکر کردن بیشتر به آینده کند (مثلا آموزش مالی یا تشویق به ورزش).
چن از دادههای مشاهدهای (Observational Data) استفاده کرده و نمیتوانسته زبان افراد را بهصورت تصادفی تغییر دهد (مثلا فارسی را به آلمانی تبدیل کند). این یعنی نمیتوانیم 100درصد مطمئن باشیم که رابطه علّی است؛ هرچند او با کنترل متغیرهای مخدوشکننده و تحلیل درونکشوری این احتمال را تقویت کرده و ما را یک گام به تخمین علّی اثر خالص ساختار زبانی نزدیک کرده است. ممکن است عوامل دیگری (مثل تفاوتهای ژنتیک، تاریخی یا فرهنگی خاص) وجود داشته باشند که چن نتوانسته آنها را کنترل کند و روی نتایج اثر گذاشته باشند. با این حال این یک کار خارقالعاده بود و نتایج برخی مطالعات جدیدتر مثل نظرسنجی جهانی ترجیحات آرمین فالک و همکاران اثر زبان را مجددا تایید کرده است.
- منبع:
The Effect of Language on Economic Behavior: Evidence from Savings Rates, Health Behaviors, and Retirement Assets, M.Keith Chen, ۲۰۱۳, AER
* پژوهشگر توسعه