وجد خود را دنبال کنید
یکی مدل لرد رگلان است که بر نظرگاه تایلور و فریز به اسطوره استوار است. و سومی هم مدل جوزف کمبل که از همه مشهور تر است و در کتاب قهرمان هزار چهره آمده است. مدل کمبل، مدلی است که به نظرم این کتاب انگار بر اساس آن نوشته شده است. البته این رمان قبل از ارائه آن نظریه نوشته شده است. به گمانم داستان کتاب بسیار شبیه مدلی است که کمبل برای سفر قهرمان ارائه کرده است. جهانبینی هندرسون هم در نهایت به دیدگاه کمبل شباهت پیدا میکند. یکی از گزارههای معروف کمبل این است که «وجد خود را دنبال کنید». هندرسون در جایی میگوید: «به نظرم گاهی لذت فقط در این است که آدم راه خودش را برود. سلطان هم همین کار را میکرد. و این چیزی بود که از شیرها آموخته بود. اینکه آدم بهرغم تمام ملاحظاتی که وجود دارد کار خودش را بکند و مطابق خواست و اراده خودش عمل کند. این لذت دارد. سلطان هم همین کار را میکرد و با قدرت من را هم دنبال خود میکشید.» و جای دیگری درباره هدفش از سفر که همیشه از آن طفره میرود، میگوید: «هدفم این است که روحم و روانم پلههای تعالی را طی کند و از بند این عالم خاکی رها شود. از این جسم مرگآلود خروج کند. من آدم خیلی یکدندهای بودم. دلم میخواست خودم را به عالم دیگری برسانم. ولی زندانی زندگی و کارهایم بودم.»
و من باید تاکید کنم که نگاه نویسنده، برخلاف نظر دیگر منتقدان، اصلا استعماری نیست. اصلا بالا به پایین نیست. خیلی در ستایش تمدن آفریقا صحبت میکند. خیلی در ستایش آن فرهنگ بدوی صحبت میکند و از آنها آرامش میگیرد. دافو به او میگوید: «به محیط دور و برت فکر کن. آسمان، خورشید، موجودات جنگل. تو با همه اینها رابطه خویشاوندی داری. حتی پشهها عموزادههای تواَند. آسمان افکار توست. شاخ و برگ درختها پشتوانه تو. و همین برای تو کافی است. به چیز دیگری نیاز نداری. گفتوگوی ستارهها در تمام طول شب ادامه دارد. قطع نمیشود. گوش میکنی، آقای هندرسون؟»
ارسال نظر