داستان سوگواری و امید
در این سالها آقای ناظری خواست کار را تکمیل کنیم و به سرانجام برسانیم و با ارکستر بزرگ ضبط کنیم و یک سال و نیم پیش به این نتیجه رسیدیم که همه منظومه را با ارکستر کار کنیم. وقتی تایید این موضوع را از ایشان گرفتم ماکت کار را در وین ساختم و بعد از آنکه تایید استاد ناظری را گرفتم به وین برگشتم و بخش ارکستر را ضبط کردم و بعد از آن هم به ایران آمدم و سازهای ایرانی مانند عود و سنتور ضبط شد. بخشی از کار را استاد ناظری دکلمه کردند اما بخشهای زیادی از دکلمه این آلبوم بر عهده دوست قدیمی من قطبالدین صادقی است. در ضبط اولیه شاید ۲۵ درصد کل شعر خوانده شد اما در نسخه جدید صد درصد شعر در ۴۴ دقیقه ارائه شده است. ارکستری که کار را ضبط کرده ارکستری ۳۰ نفره است و از معتبرترین نوازندگان اتریش در آن نواختهاند. در تمام این سالها آقای ناظری اصرار داشتند که این کار با ارکستر بزرگ اجرا شود و این تجربه ایشان به کمک من آهنگساز آمده البته بیس ملودیها همان است. با توجه به حضور آقای صادقی نمیدانم قراری بر اجرای صحنهای این اثر هست یا نه. من آهنگساز کار هستم و در موسیقی ایران رسم بر این است که بزرگترها تصمیم بگیرند اما تجربه من میگوید استاد ناظری بیمیل نیستند این کار اجرای صحنهای هم داشته باشد و برای این کار باید همه به جمعبندی برسند. داستان این آلبوم صرفا حماسه نیست و بخشهایی از آن سوگواری و امید است. این داستان یک زندگی است که ممکن است در جایی حماسی و در جایی حالت غمگین و روایی داشته باشد. من وقتی آهنگ این اثر را میساختم بارها دکلمه سیاوش کسرایی را گوش میدادم و چند بار به گورستان مرکزی وین که او در آنجا دفن شده هم رفتم. از طرفی حال و هوایی که استاد ناظری از آقای کسرایی برای من تعریف میکرد خیلی در کارم تاثیر داشت. ما این فرصت را از دست دادیم که ببینیم اگر شاعر زنده بود خوشحال میشد ما کار او را به شکل آلبوم موسیقی منتشر کردهایم یا نه، اما امیدوارم افرادی که آن را گوش میکنند از شنیدناش لذت ببرند.
ارسال نظر