مقدمه کمبریج بر اف. اسکات فیتزجرالد
کتاب مقدمه کمبریج بر اف. اسکات فیتزجرالد به تاریخچه زندگی او، پیرنگهای داستانهایش، سبک و اسلوب، تاثیراتش بر نسل خود و همینطور نسلهای آینده، جایگاه رفیعش در ادبیات و عوامل افول و شکستش پرداخته است. جالب است بدانید که نویسنده این اثر، کرک کرنات، در مقدمه به آذر نفیسی اشاره میکند. از جمله کتابهایی که نفیسی به تدریسش مشغول میشود، رمان گتسبی بزرگ است. فارغ از اینکه برخی از دانشجویان تندرو و انقلابی این کتاب را در تضاد با آرمانهای خود میدانستند، کرنات معتقد است که گتسبی بزرگ میتواند در عصر و سرزمینی دیگر نیز طنینانداز شود، به ویژه به خاطر نور سبز مشهور این کتاب که آدمی را به آینده امیدوار میکند.
این کتاب ظهور فیتزجرالد را در دهه پرتلاطم بیست دنبال میکند. نویسندهای که پیش از همینگوی به شهرت رسید و در به شهرت رساندن همینگوی نقش بسیاری داشت. همچنین به شکلی موشکافانه به پیرنگهای داستانهای فیتزجرالد، از جمله جوانی، سرخوشی، سرکشی، عبور از سنتها و تبعات پذیرش مدرنیسم اشاره شده و این موارد را در میان داستان کوتاهها و همینطور دیگر رمانهای فیتزجرالد، یعنی این سوی بهشت، زیبا و ملعون، لطیف است شب و رمان نیمهتمام آخرین سرمایهدار بزرگ بررسی میکند. مورد مهمی که در این کتاب مورد واکاوی قرار میگیرد، عوامل افول کاری فیتزجرالد است. او به دلیل زیادهرویهایش در میگساری، مشکلات روانی زلدا همسرش و شکست در برخی تجربیات نویسندگی _ از جمله فیلمنامهنویسی در هالیوود _ با مشکلات فراوانی دست به گریبان بود. با وجود این مسائل، نویسنده این کتاب فیتزجرالد را به افسانه ایکاروس تعبیر میکند، مرد جوان رمانتیک و بااحساسی که با بالهای مومی به سمت خورشید روانه میشود، اما بالهای او (یا به تعبیری استعداد فیتزجرالد) ذوب میشوند و ایکاروس بلندنظر سقوط میکند. اما در هر حال، آثار فیتزجرالد بخشی از قلههای ادبیات جهان به جا ماندهاند.
ارسال نظر