سیاست ویرانگر دولتهای نفتی
آیا کشورهایی مثل روسیه، جمهوری آذربایجان، آنگولا و قزاقستان از تناقض فراوانی لطمه خواهند خورد؟کتاب «تناقض فراوانی» یا چنانکه مترجم به فارسی برگردانده «معمای فراوانی» بهدنبال آن است که دلایل وجود معمای کشورهای نفتی را تشریح کند. در این کتاب، کشور اصلی که نگارنده عمده تمرکز خود را بر مطالعه آن قرار داده، ونزوئلا، یکی از پایهگذاران «اوپک» است. او یافتههای خود را از این کشور لاتین با کشورهای الجزایر، نیجریه و نروژ مقایسه میکند. این کتاب رویکردهای اقتصاد سیاسی کارل مارکس، آدام اسمیت و اقتصاددانان نهادگرا را با نگاه عمیقی بررسی میکند. نگارنده استدلال میکند که وابستگی به یک کالای خاص صادراتی نهتنها طبقات اجتماعی و نوع حکومتها را شکل میدهد، بلکه حتی در نوع نهادهای اصلی دولت، روندهای تصمیمگیری و اختلافات سیاستمداران نیز موثر است. بحث کلی که در کتاب تناقض فراوانی مطرح شده آن است که چگونه رشد وابسته به یک کالا تغییراتی را در زمینه حقوق مالکیت، قدرت گروهها و سازمانهای ذینفع و نقش دولت در برابر بازار ایجاد میکند. او سپس با طرح این سوال، به بررسی اساس درآمدی دولت و ساختار مالیاتها میپردازد. بر این اساس، کسب و توزیع درآمدهای دولت بر نحوه زندگی سیاسی و اقتصادی و نیز تغییر تمایلات دولت با توجه به سیاستهای عمومی نفوذ مییابد. تری لین کارل در کتابش در رابطه با ایدئولوژیها یا مکاتب اقتصادی سخن نمیگوید. او سخنانش را با پرسشی ساده از دولتهای نفتی آغاز میکند. او به این نتیجه میرسد که اگر این کشورها یک الگوی مشخص توسعه و بوروکراسی مرسوم تا پیش از انفجار جهانی بهای نفت را دنبال نکنند، درآمدهای نفتی میتواند مخرب، منفی یا مضر برای نهادهای دولتی و رابطه بین حاکمیت و مردم باشد. تناقض فراوانی، کتاب قابلتوجهی است. مسائلی که نگارنده کتاب به آنها پرداخته است امروز هم موضوعیت دارند. زمانی که به ونزوئلا نگاه میکنید با کمترین تغییر مواجه میشوید. در رابطه با دیگر کشورهای نفتی مثلا در مورد جمهوری آذربایجان و قزاقستان که بهتازگی به جمع باشگاه نفتیها پیوستهاند نیز با همین نوع مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. مشکلات مشابهی در روسیه هم وجود دارند. روشهایی که دولتهای اغلب تمامیتخواه در کشورهای نفتی برای توسعه در پیش میگیرند هم بسیار درخور توجه است. برای نمونه این حکومت به مردم وعده میدهد درآمدهای نفتی را بهدرستی و با عدالت بین آحاد جامعه توزیع کند؛ اما در آخر این مسیر به یک فاجعه بدل میشود. درحالیکه بهای نفت در مسیر فتح قلههای جدید قرار گرفته است و میتوان به سادگی آن را انفجار قیمت نفت دانست. اما هر چیز در حال صعودی در نهایت یک روز سقوط میکند و بهای نفت هم از این قاعده مستثنی نیست. نهادها درواقع اسکلت دولتها هستند.
انسان میتواند رهبر، کاشف یا مبارز باشد؛ اما آنها تنها مدت زمان کوتاهی میتوانند این جایگاه را حفظ کنند و توان رقابت با سبقه و تجربه بلندمدت نهادها را ندارند. انسانها ممکن است به تنهایی بتوانند موفقیتهایی را در کوتاهمدت به دست آورند؛ اما اهداف بلندمدت تنها توسط نهادها به واقعیت بدل خواهند شد.
*استاد دانشگاه کالیفرنیا و کارشناس مسائل ژئوپلیتیک