طرح نظریهای بنیادی
به گمان من گفتمان اجتماعی مبتنی بر رفاه در میان روشنفکران ایرانی شکل نگرفته است. هریس در این کتاب به معنای واقعی کلمه آنچه ما به آن نظریه بنیادی یا نظریهای که از دل موضوع بیرون آمده میگوییم را پیاده کرده است. هنگامی که من این کتاب را میخوانم برای جامعه علمی خودمان متاسف میشوم که ایشان باید از بیرون بیاید و این گنج را تشخیص دهد ولی ما همچنان درگیر مفاهیم هستیم. دائما از دولت پوپولیستی و رانتی و اقتدارگرا سخن میگوییم ولی نظام مفهومیای که پشتوانه این مفاهیم باشد را شکل نمیدهیم. ما باید همچنان منتظر باشیم یک دانشجوی خارجی بیاید و در مورد ایرانی کاری انجام دهد و بعد ترجمهاش کنیم. این موضوع هم هست که اگر یک ایرانی این کتاب را نوشته بود چنین جلسهای برای کتاب برگزار نمیشد و به این اعتبار که یک استاد دانشگاه کالیفرنیا کتاب را نوشته به آن میپردازیم.
هریس بهعنوان یک پژوهشگر خارجی برخی ریزهکاریها در ساخت نظام رفاه اجتماعی ایران را متوجه نشده است. از جمله این ریزهکاریها ساختار دوگانه یا حتی چندگانه نظام رفاهی است. این ساختار چندگانه رفاهی را آنجا میتوان متوجه شد که وقتی طرح جامع نظام رفاهی در مجلس تصویب شد شورای نگهبان با قرار گرفتن کمیته امداد و نهادهایی مانند آن تحتنظر دولت مخالفت کرد. حتی این موضوع را هم باید مدنظر قرار داد که درون دولت هم دوگانگی در ساخت نظام رفاهی وجود دارد و بسیاری از وظایفی که وزارت رفاه باید میداشت را وزارت بهداشت در اختیار گرفت و این بهنظر من در زمان آقای روحانی بدتر هم شد. در زمان وزارت آقای ربیعی، ایشان یک پزشک را رئیس سازمان تامیناجتماعی کرد و این برخلاف توصیههایی بود که به او شد و نتیجه آن هم این شد که سازمان مستقل بیمه سلامت زیر نظر وزارت بهداشت قرار گرفت.