موزهگردی در دوران کرونا و پساکرونا
کرونا که آمد علاوه بر تعطیل شدن هتلها، اقامتگاهها، رستورانها، بوستانها و هر آنچه تحت عنوان تفریح و سرگرمی میشناسیم، موزهها هم تعطیل شدند. تا پیش از این برای بسیاری از ما موزه محلی بود برای اشیای تاریخی، اشیایی که خیلی از آنها سر در نمیآوردیم. در آنها دنبال چیزهای آشنا میگشتیم یا تعریف زیبایی برایمان در حد دیدن جواهرات سلطنتی بود، البته موارد عجیبی مانند مردان نمکی هم توجه ما را جلب میکرد و البته اشیایی که حس میکردیم هویتمان به آن گره خورده مانند منشور کوروش.
کرونا که تعطیل شد و ما فرصت موزه رفتن را از دست دادیم، گویی امکانی از ما گرفته شد که تا پیش از آن فکر نمیکردیم داشتنش اینقدر ارزشمند باشد.
آن زمان که در میان موزهها شروع به جستوجو و چرخیدن آنلاین کردیم تازه دریافتیم گشت زدن با کلیک به چه میزان با قدم زدن در راهروهای موزه متفاوت است. در حالت اول میتوانستیم در زمان کمی حرکت کنیم، از این موزه به آن موزه سر بزنیم و حتی فاصلهمان را با اثر هم کاهش دهیم اما تنها در حالت دوم بود که میشد در کنار تابلویی تامل کرد، حال و هوای سایر بازدیدکنندگان را در نظر داشت، در اثر غرق شد، برایش داستان ساخت و آن را نسبت به سایر اشیا سنجید.
در دوران غیرکرونا بود که میشد یک روز که برای کاری به بازار میرویم، در ضلع شمال غربی میدان توپخانه به موزه صنعتی رسید. موزهای که در آن آثار این استاد مجسمهساز در کنار هم قرار گرفتهاند(در فضای دیجیتال و اینترنتی هم میشود این مجسمهها را دید اما درک عظمت آنها انگار برای ما تنها در خلال یک بازدید حضوری رخ میدهد). از آنجا به باب همایون رفت، به سمت ناصرخسرو پیچید و بعد در میان بازار باز موزهای دیگر و خانه قدیمی دیگر. در مسیر برگشت به موزه ایران باستان رسید، سپس به موزه آبگینه و از آنجا برنامه دورهمی با دوستان را ادامه داد.
موزهها محلهایی از شهرمان هستند که این روزهای کرونا بیش از پیش دلتنگ دیدنشان میشویم. همان موزههایی که گاهی فکر میکردیم چه نیازی هست که باشند و میشود تصاویر آثار به نمایش گذاشته در آن را از اینترنت گرفت و نیازی به صرف این همه راه برای دیدن یک اثر در آنجا نیست.
این روزها درهای موزهها بستهاند، نه میشود سری به موزه ایران باستان در مرکز شهر زد، نه کاخهای شمال شهر محلی برای حضور هزاران گردشگر است و نه در موزهگلستان میشود گردشگران خارجی را دید که آمدهاند یکی از میراثهای جهانی یونسکو را ببینند.
شاید از این منظر کرونا برای ما یک رهاورد داشته باشد. اینکه موزهها را در دوران پساکرونا جدیتر بگیریم. برای ما این دوران، درسهای زیادی داشت. در آن آموختیم به چه میزان در ارتباط در همتنیدهای با اطرافیانمان هستیم، اینکه در فقدان روابط اجتماعی بسیاری از چیزهایی که آنها را جزو ضروریات زندگی میدانستیم، پوچ و بیمعنا میشوند. در این دوران آموختیم سفر چه جزء جدانشدنی از زندگی ماست، زمانی که ناچار شدیم تمام تعطیلات نوروز را در آپارتمانها و خانههایمان بگذرانیم و حتی یک قدم زدن ساده در کوچه و خیابان هم برایمان خطرناک بود، در همین دوران بود که به مدد گشت و گذارهای آنلاین به موزههای مختلف توانستیم سری بزنیم اما یاد گرفتیم تجربه حضور فیزیکی در این مکانها که تاریخ و هویت ما و بشریت به آن گره خورده به هیچ عنوان قابل مقایسه با بازدید آنلاین از آنها نیست، انگار که تصویری از طبیعت را ببینی و خود را در آن حال و هوا و فضا حس کنی.
با این حال همچنان کرونا هست و به تبع آن همچنان موزهها بستهاند، بنابراین به جای آنکه از سفر نرفتن و بسته شدن موزهها گله کنیم، از این فرصت بهره بگیریم، سراغ موزههای آنلاین برویم، با یک کلیک از یک راهرو به راهروی دیگری سرک بکشیم و روی تابلوها و سایر آثار مکث کنیم. میشود در این روزها با این گشتزنیها، گزینههای سفر آتیمان را مشخص کنیم، اینکه در دوران پساکرونا قرار است کدام موزه را از نزدیک ببینیم. درباره آثار به نمایش گذاشته شده بیشتر بخوانیم و آن زمان که ویروس کووید-۱۹ مهار شد از دیدن اثر مورد علاقهمان به وجد آییم. اثری که دربارهاش بسیار خواندهایم، افسانهها و داستانها را دربارهاش میدانیم و در آن زمان جلوی روی ماست و میشود با جزئیات آن را دید و از دیدنش حظ وافر برد.