تاریخ شفاهی (۲۱۳)
ماجرای صاحبزمین شدن روستاییان

در کشور ما اگر میخواستیم این زمینها را سر هم بکنیم، یا باید همان آقای مالک را میگذاشتیم در رأسش که معنی نداشت، بهخاطر اینکه در واقع برای آنها هم ملک بیشتر جنبه پرستیژی داشت تا اینکه بخواهند از آن درآمد داشته باشند؛ یک درآمدی هم گیرشان میآمد ولی خیلی در آن ملک کار نمیکردند؛ ولی بیشترشان بازرگانهایی بودند که پولشان را آنجا ریخته بودند، بنابراین ما باید آنها را فراموش میکردیم؛ اما در آن شرایط، در فاز اول، باید این روستاییان صاحب زمین میشدند و بعد میدیدیم به چه صورتی میشد این زمینها را یکپارچه کرد و تبدیل به زمینهای بزرگتری کرد که آن هم در موقعی میسر بود که شمار کسانی که حاضر بودند کار کشاورزی بکنند، کاهش پیدا کند.