دکه - ۱۴۰۳/۱۱/۲۹

روزنامههای دیروز در صفحه نخست خود با انتشار گزارش، یادداشت و عکس، به درگذشت غمانگیز دانشجوی دانشگاه تهران پرداختند. روزنامه سازندگی تیتر «پذیرش مسوولیت» را برای خود برگزید و از بازگشت آرامش به کوی دانشگاه پس از اقدامات دولت نوشت. روزنامه هممیهن نیز تیتر گزارش صفحه اول خود را «دفاع از دانشگاه» انتخاب کرد.
روزنامه ایران در گزارشی با عنوان «نخبهای که با تمام آرزوهایش زیر خاک رفت» نوشت: «امیرمحمد خالقیدرمیان» که زاده یک روستای کوچک در خراسان جنوبی و در ۷۰ کیلومتری خط مرزی بود، در حالی درس خواند و به مدرسه رفت که تعداد دانشآموزان مدرسه او در روستا به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید، اما امیرمحمد با تمام سختیها توانست با کسب رتبه ۸۰۰ کنکور وارد دانشگاه تهران شود و به رویایش برسد هر چند توییت وی در شبکه ایکس نشان میدهد ورود به دانشگاه، آن هم دانشگاه تهران با آنچه در رویاهایش متصور بوده چندان تطابقی نداشته است چرا که نوشته بود: «همه چی از دور قشنگه حتی دانشجوی دانشگاه تهران بودن» و مدتی بعد نیز توییت کرده بود که «من این من را تغییر میدهم».
روزنامه کیهان در مطلبی متفاوت در ستون«گفتوشنود» با تیتر «سوراخ نان سنگک» نوشت: گفت: از ماجرای تجمع دیروز خوابگاه دانشگاه تهران چه خبر؟! گفتم: شب هنگام یک سارق زورگیر که در کوچه تاریکی در محیط بیرون خوابگاه دانشگاه قصد زورگیری از یک دانشجو را داشت با مقاومت ایشان روبهرو میشود و سارق با کمال قساوت(و شاید با خیال راحت از تساهل مراکز مربوطه) دانشجوی مظلوم را به قتل میرساند. گفت: پس مساله «لباس شخصیها»! چیست که برخی کانالهای غربگرا و سایتهای ضد انقلاب مطرح کردهاند؟! منظورشان این است که چرا قاتل لباس شخصی داشته است؟! مگر خودشان لباس شخصی ندارند؟! پس چی؟! گفتم: ای عوام! خودشان هم نمیدانند چه میگویند! از قدیم و ندیم گفتهاند «قافیه که تنگ آید/ شاعر به جفنگ آید»!
روزنامه فرهیختگان در گزارشی با تیتر «در کمینِ کوی» با اشاره به واکنشها به این حادثه نوشت: یک جریان معتقدند اعتراضی که در کوی دانشگاه برگزار شده، بر فرمان شیطنت و تکرار پروژه ۱۴۰۱ حرکت میکند و میبایست برخوردی امنیتی با این ماجرا صورت گیرد. این جریان ماجرا را تکخطی و امنیتی میبینند و واکنش و مواجههشان با این اتفاق نیز صرفا تکیه بر برخورد امنیتی است. جریانی دیگر نیز به دنبال آنند تا اعتراض دانشجویان به یک مطالبه چندین ساله را که به خاطر درگذشت همکلاسیشان به اوج رسیده را به ضدیت با سیستم وصل کرده و یک مطالبه دانشجویی را تبدیل به تجمعی رادیکال در اعتراض به نظام حکمرانی کنند. در ادامه این مطلب آمده است: جریاناتی که نسبت به این ماجرا موضع گرفتند، بیش از آنکه به اصل اتفاق بپردازند با برجسته کردن حواشی، بحرانسازی و امنیتی کردن آن، اصل ماجرا را به حاشیه میبرند.
روزنامه اطلاعات در مطلبی با عنوان «داغی بردل» نوشت: حتما باید خونی ریخته شود و جانی بیجان شود و مرگ دلخراشی اتفاق بیفتد تا به فکر اصلاح و نجات برآییم؟ ظاهرا در این کوچه و حوالی چندین و چند بار کیفقاپی و سرقت و حمله اتفاق افتاده و اخطارهای مختلفی هم داده شده و نامهنگاریهایی هم صورت گرفته و درخواستهایی هم از پلیس شده تا نورافکنی و چراغی بگذارند و مامور یا ماموران یا کانکس پلیس؛ قرار دهند که رفت و آمد دانشجویان این همه پرمخاطره نباشد؛ اما توجهی نشد و اقدامی صورت نگرفت و حال گویا بلافاصله همه دست به کار شدهاند و به سرعت قرار شده اوضاع را روبهراه کنند! کاری را که حال صورت دادهاید، چرا با وجود این همه هشدار زودتر نکردهاید؟ حتما باید جوان رعنایی در خون خود میغلتید تا تکانی بخورید؟