در گفتوگو با رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه مطرح شد
سویههای استراتژیک در مناسبات ایران و عربستان

قدیر نصری معتقد است گامهای مهمی طی دو سال اخیر، برای برقراری مجدد رابطه بین دو کشور برداشته شده و ریلگذاری موثری صورت گرفته است. نصری با اشاره به اینکه سفیر فعلی عربستان در تهران، فردی مثبت و علاقهمند به ارتقای سطح کیفی روابط است، به «دنیای اقتصاد» میگوید: در صورت مدیریت متغیرهای کلان دیگر، دو کشور میتوانند حتی به شکلگیری نظم منطقهای کمک کنند.
دو سال از احیای روابط دیپلماتیک میان ایران و عربستان گذشته و دو طرف در بعد سیاسی و دیپلماتیک به دستاوردهای مهمی، از جمله تماسهای منظم سطحبالا، دست یافتهاند. ارزیابی حضرتعالی از روند طیشده چیست؟
رابطه بین دو بازیگر بزرگ به سرعت و سهولت ترمیم نمیشود. طی دو سال اخیر، گامهای مهمی برای برقراری مجدد رابطه بین دو کشور برداشته شده. سفیر فعلی عربستان در تهران، فردی مثبت و علاقهمند به ارتقای سطح کیفی روابط است. ریلگذاری موثری صورت گرفته و به نظرم در صورت مدیریت متغیرهای کلان دیگر، دو کشور میتوانند حتی به شکلگیری نظم منطقهای کمک کنند. فراموش نکنیم که رابطه بین دو کشور خاورمیانهای، ماهیتا متفاوت از رابطه بین دو کشور، مثلا چین با سوئد است. اینجا با وزن گران هویت، تاریخ، ادعا، متحدان و بهخصوص نظام بینالملل مواجه هستیم. میخواهم بگویم که در این ناحیه از دنیا، عبور از گذشته بهراحتی میسر نیست و گذشته مزاحم آینده است.
به موازات رشد و توسعه بعد سیاسی و دیپلماتیک، در بعد اقتصادی شاهد تحولی در روابط نبودهایم. از این منظر چالشها و فرصتهای روابط را چگونه ارزیابی میکنید؟
این برداشت که رابطه سیاسی منهای رابطه اقتصادی بیهوده است، حداقل در منطقهای که ما در آن زندگی میکنیم دقیق نیست. البته مراوده اقتصادی سیمان همسویی سیاسی است اما اهمیت همراهی سیاسی را نباید دستکم گرفت. دهها سال بود که اقتصاد دو کشور حال دافعه داشتند، یعنی ایران و عربستان رقیب هم در صادرات نفت بودند، در جهان اسلام رابطه برد – باخت بین دو کشور حاکم بود و این سابقه و منطق دافعهای، اثر خودش را باقی میگذارد. من خیلی خوش بین هستم. برای اینکه هم اقتصاد عربستان و هم ایران به فراسوی بازی با نفت یا تمرکز روی هویت وارد شده اند. محمدبن سلمان در عربستان به مقولات پیشرفته و مهمی مانند اقتصاد سبز، تنوع بازار و توسعه پایدار فکر میکند. ایران هم قهرا یا از روی اختیار، از بازی با کارت نفت گذر کرده و سهم تولیدات غیرنفتی در سبد اقتصاد ملی بهمراتب بیشتر میشود. ضمن اینکه سالهاست که سهم همسایهها در مشی خارجی ایران بیشتر شده است. تا جایی که من اطلاع دارم گامهای امیدوارکنندهای از سوی سفارت طرفین و انجمن دوستی ایران – عربستان برداشته میشود. راه درازی در پیش است اما شروع یک بازی بزرگ بین دو قدرت اصلی منطقه، ارزشمند است.
نقش متغیر ترامپ بر روابط ایران و عربستان تا چه حد میتواند روابط را دستخوش تغییر کند؟
این سوال شما تا حدی با علاقه و تخصص من سازگار است و شاید بتوانم حرف تازهای بزنم؛ اولا ترامپ با رویکرد یکسرهساز و جراحی با تبر، نه فقط ایران و عربستان بلکه کل دنیا را مبهوت و معطل کرده است. لذا عربستان و هر قدرت دیگر مترصد هستند ببینند او تا چه اندازه جدی و مرد عمل به وعدههایش است. ثانیا ترامپ با کسی که کارش نوازندگی است بوکس بازی میکند! او نمی داند کلمه مقدس ایرانیان و کلا ما شرقیها، هویت و تبار فرهنگی و دینی است. ترامپ اصطلاحا میخواهد همهچیز را خشکه حساب کند غافل از اینکه حساب و کتابی در کار است.
او عمیقا لهجه اقتصادی دارد و سرمایهداری را به سوداگری و باجخواهی بدل کرده، به نحوی که اصحاب فکر و فلسفه دنیا انگشتبهدهان ماندهاند. اینکه ترامپ میگوید شرط سفرش به عربستان این است که ریاض یک تریلیون دلار در آمریکا سرمایهگذاری کند باب کردن فرهنگ دیپلماتیک خاصی است که میتوان اسم آن را گفتوگو با چاقو نامید تا رابطه دیپلماتیک مدنی. آمریکای ترامپ میخواهد در زمانی کوتاه به مقاصدی بلند و با ابزاری مختصر به اهدافی شگرف دست پیدا کند. سخن گفتن از الحاق کانادا یا گرینلند یا وادارسازی ایران به مذاکره سریع روی مقولات حساس، نوعی ستیزهجویی تعمدی و ایجاد جنگ روانی از سوی بازیگری بیاعصاب و زیادهخواه است. جمع این رفتارهای ترامپ لایههای نرم قدرت آمریکا را از بین میبرد و چهره ای تازه و خشن از آمریکا به نمایش میگذارد که سود آن به آمریکاستیزان عالم میرسد و نه به آمریکا.
ترامپ با این صبغه و رنگ و خصیصه، روی روابط همه، از جمله ایران و عربستان، تاثیر خواهد گذاشت. ترامپ در راستای بازیهای کلان و انتخابهای عظیم خود از عربستان میخواهد در قالب پیمان ابراهیم، اسرائیل را به رسمیت بشناسد، برای بازسازی غزه پول خرج کند و دلارهای خود را روانه آمریکا کند تا هر دو از نتیجه این رونق بهره ببرند. از دید او، ایران بازیگر مزاحمی است که به جای دلار به عقیده میاندیشد و به جای محاسبه اقتصادی، به مراوده فرهنگی هویتی علاقهمند است. لذا عربستان منتظر است اولا هیاهوی ترامپ کم شود و ثانیا ایران نوع برخورد خود را معلوم کند. برای اینکه در ایران هم دیدگاههای متعارضی در مورد آمریکا وجود دارد.
چشمانداز روابط در بعد منطقهای را چگونه میبینید؟ آیا مدیریت تنشها در کانونهای رقابت میتواند به یک الگوی همکاری منطقهای نائل شود؟
چشمانداز پیشاروی ایران – عربستان، بسیار روشن است. جمعبندی دو طرف این است که قادر به نادیده گرفتن هم نیستند و وقتی دو شیر در جنگل با هم رزم میکنند روباه و خرگوش معرکهگردانی میکنند. در دهه ۱۳۷۰، دو کشور به فرمولی برای مدیریت اختلافات متقابل رسیده بودند که بعدها ترک شد. اما در حال حاضر، دو کشور بدین جمع بندی رسیدهاند که مخاصمه اتلاف وقت و سرمایه است.
صلح و سرمایه نیاز اصلی منطقه است. بخش مهمی از سرمایه مهیاست، صلح را باید ایجاد کرد. وضع ثبات یا تنش در مناطقی مانند لبنان و سوریه، تا حد زیادی تعیینکننده است. برخی رویکردهای ایران در گذشته در لبنان و عراق و سوریه، موجب جبههگیری عربستان شده بود. برخی حرکتهای عربستان هم در نگاه تهران مشکوک و خصمانه بود. اما اینک به نظر میرسد هر دو بازیگر به چیزی فراتر از رویارویی هویتی و بازی برد و باخت فکر میکنند. میدانید که مصالحه بین دو طرف هنگامی پیش میآید که طرفین خسته شوند، رویارویی مضر باشد و آینده و همکاری، مفید و جذاب باشد. به نظرم، طرفین به حدی از قدرت و احتیاج رسیدهاند که همکاری را به مخاصمه و قهر و رویارویی ترجیح میدهند.