پمپئو ضمن اعلام خبر فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی ایران، اعلام کرد که ایالات‌متحده آماده مذاکره با تهران در صورت تغییر رفتار رژیم جمهوری اسلامی ایران است. او گفت که فشار مالی بی‌سابقه‌ای بر حکومت ایران اعمال خواهد شد. وی تاکید کرد بین وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا برای مقابله با هرگونه تجاوزگری ایران همکاری نزدیکی خواهد بود. مورد دیگری که پمپئو به آن اشاره کرد، حمایت از مردم ایران بود.

پمپئو درباره انتظارات آمریکا از ایران به برخی خواسته‌ها اشاره کرد و گفت ایران باید اجازه بازرسی به آژانس بدهد. ایران باید تولید آب سنگین را متوقف کند. جمهوری اسلامی باید برنامه موشکی را متوقف کند. ایران همچنین باید زندانیان و شهروندان بی‌گناه دیگر کشورها را آزاد کند. جمهوری اسلامی باید دخالت در عراق، سوریه و یمن را متوقف کند. وزیر خارجه آمریکا همچنین گفت اگر جمهوری اسلامی ایران رفتار خشونت‌آمیز خود را پایان دهد، ما آماده هستیم که روابط دیپلماتیک با تهران را از سر بگیریم. به اقتصاد ایران کمک کنیم و برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ایران را یاری دهیم.

مایک پمپئو در مصاحبه با صدای آمریکا نیز در ادامه ضمن بیان و شفاف‌سازی خواست‌های ۱۲ماده‌ای قبلی، به نکات مهم دیگری اشاره کرد. مهم‌ترین نکته مصاحبه اخیر پمپئو این بود که نه تنها دولت آمریکا در پی تغییر حکومت ایران نیست بلکه حامی گروه‌های خارج از کشور که خواستار تغییر حکومت هستند نیز نیست. او اضافه کرد که حمایت او از گروه‌های مخالف حکومت ایران نیز تا زمانی ادامه دارد که آنها اهداف خود را با اهداف آمریکا در این زمینه هماهنگ کنند. از دیدگاه پمپئو، تغییر رفتار و نه «تغییر حکومت» ایران مطرح است.

با توجه به راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران سوال اصلی این است که تغییر رفتار موردنظر آمریکا تا چه میزانی براساس واقعیات است و تغییر رفتار موردنظر این کشور چه پیامد‌هایی برای ایران دارد؟

در پاسخ می‌توان گفت که راهبرد جدید ۱۲ ماده‌ای آمریکا تقریبا همگی جزو خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران هستند. به‌عنوان مثال قطع حمایت از کشور‌های عراق، یمن و سوریه بدون تضمین منافع ایران، خود می‌تواند تهدیدی برای ایران محسوب شود. از طرف دیگر سیاست راهبردی ایران در حمایت از مستضعفان جهان و منطقه دچار خدشه خواهد شد و سال‌ها حمایت مادی و معنوی از جبهه مقاومت و آرمان فلسطین نیز زیرسوال خواهد رفت. این تغییر حتی در سطوح پایین‌تر با ساختار و بافتار تاریخی جمهوری اسلامی منافات دارد و اجرای آن می‌تواند به تغییرات ساختاری و شکل‌بندی‌های جدیدی در جناح‌ها و نیروهای داخلی منجر شود. اجرای درخواست وزیر‌خارجه آمریکا در عمل با مشکلات غیرقابل حل و پیچیده‌ای در درون نظام جمهوری اسلامی مواجهه خواهد شد. تغییر رفتار موردنظر ایالات‌متحده حداقل در مورد فوق در عمل می‌تواند به تغییر رژیم منتهی شود، بنابراین چنین تغییر رفتاری از خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود.

در مورد فعالیت‌های موشکی، ایران استراتژی دفاعی خود را براساس دفاع موشکی بنا نهاده است و به‌نظر می‌رسد هیچ کشوری بدون تضمین‌های امنیتی یا معامله‌ای بزرگ‌تر از ابزارهای دفاع استراتژیک خود چشم‌پوشی نخواهد کرد. در مورد پرونده هسته‌ای نیز ایران تا زمانی که شرکای دیگر برجام به تعهدات خود عمل کنند می‌تواند از این موافقت‌نامه حمایت کند. هرگونه مذاکره مجدد و محدودتر کردن حقوق هسته‌ای ایران نیز از منظر افکار عمومی ایران و نیز سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در مشروعیت این سیاست ایجاد تردید کند. بنابراین از این منظر نیز مذاکرات مجدد در مورد برجام می‌تواند از خطوط قرمز ایران باشد.

راهبرد جمهوری اسلامی ایران در کاهش فشار‌های محیطی و حفظ بقا

 اهداف آمریکا از استراتژی جدید همان طور که بیان شد، تغییر رفتاری است که در حقیقت در نهایت به تغییر رژیم منتهی خواهد شد. براساس تحلیل سیستمی چنانچه فشار‌های وارده از محیط زیاد شود مرز‌ها به هم می‌ریزد و نظام فرو می‌پاشد. برجام توانست فشار‌های محیطی بسیار زیادی که بحران هسته‌ای به‌وجود آورد را دفع کند. اما در مقطع کنونی و افزایش این فشار‌ها ایران چگونه می‌تواند بر این فشار‌ها فائق آید و در عین حال منافع ملی خود در منطقه را نیز حفظ کند؟

از منظر نظریه سیستمی حکومت‌ها برای حفظ بقا از ۴ عامل زیر باید تبعیت کنند:

۱- حفظ الگو: هر نظامی باید از توانایی‌های لازم برای بازتولید و تعریف الگو‌های اساسی خویش شامل ارزش‌ها و هنجار‌ها برخوردار باشد. چنانچه نظامی نتواند ارزش‌ها و هنجار‌های خود را بازتعریف و بازتولید کند آن نظام دچار مشکلات عدیده ای خواهد شد. موافقت‌نامه برجام توانست ارزش‌ها و هنجار‌های نظام را باز تولید کند و به پویاتر شدن نظامی سیاسی منجر شود.

۲- سازواری و تطابق با محیط و تغییرات آن: شرایط بحرانی منطقه و جنگ‌های نیابتی می‌رود تا به جنگ‌های مستقیم بینجامد. استراتژی ۱۲ ماده‌ای وزیر خارجه آمریکا همان‌طوری که بیان شده در پوشش تغییر رفتار به‌دنبال تغییر نظام است. موافقت‌نامه برجام توانست با کاهش تنش میان ایران و جهان خطر را از ایران دور کند. به‌نظر می‌رسد اکنون نیز باید به مذاکرات و دیپلماسی بها داد و به مذاکره مستقیم با رقبای منطقه‌ای و نیز آمریکا پرداخت. تجربه ثابت کرده است که هم‌پیمانان ایران در برجام و مسائل منطقه‌ای از دیدگاه منافع ملی خود با ایران تعامل دارند و این تعاملات در مقابل دستیابی این هم‌پیمانان به منافع کلان‌تر رنگ می‌بازد. مواضع اخیر روسیه در مورد خروج ایران از سوریه و مذاکرات این کشور با اسرائیل و اردن یا صحبت‌های مکرون و مرکل در همکاری با آمریکا و عدم رویارویی اقتصادی با این کشور را می‌توان در این راستا تحلیل کرد.

شرایط محیطی و بحران‌های منطقه درحال تغییر است و لزوم سازواری و تطابق با این تغییرات از سوی ایران نیز اولویت دارد.

۳- توانایی دستیابی به هدف: نظام‌های سیاسی باید توانایی دستیابی به اهداف تعریف شده خود را داشته باشند. برجام توانست اهداف کوتاه‌مدت ایران را با لغو تحریم‌ها، قطعنامه‌های شورای امنیت و شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برآورده سازد. اشتباه محاسباتی و عدم توانایی در دستیابی به اهداف ترسیم شده می‌تواند به پاشنه‌آشیل هر نظامی منجر شود. در شرایط حساس کنونی می‌توان با امکان‌سنجی مجدد، توانایی‌ها و مقدورات کشور و نظام را بازبینی و براساس اولویت‌بندی در جهت دستیابی به اهداف اقدام کرد.

۴- قابلیت نظام در یکپارچه کردن وظایف مختلف نظام‌های فرعی: اختلافات میان نخبگان سیاسی هر نظامی از عوامل تضعیف آن نظام محسوب می‌شود. در برجام با وجودی که مذاکره و توافق تصمیم نهایی نظام بود، برخی از نخبگان سیاسی از ابتدا با آن مخالفت و برای عدم موفقیت آن از ابزار‌های مختلفی استفاده کردند. با وجودی که برجام منعقد شد اما ادامه اختلافات در داخل تاثیرات آن را کم‌رنگ کرد و نظام نتوانست از فرصت‌های به‌دست آمده بیشترین بهره‌ها را در زمان اوباما بگیرد. شرایط حساس کنونی نیازمند انسجام و یکپارچگی تمامی ارکان نظام تحت منافع ملی و حیاتی کشور است.

نتیجه‌گیری

ایالات‌متحده با اعلام رسمی راهبرد خود در مورد ایران با افزایش فشار‌های محیطی بر نظام و مردم ایران به‌دنبال تغییر نظام در ایران است. براساس نظریه سیستمی این فشار‌ها می‌تواند به تضعیف جدی کشور منجر شود. تغییر سیاست‌های مبتنی بر منافع ملی کشور‌ها معمولا بسیار سخت و کمتر دست‌یافتنی است، اما تغییر در اولویت سیاست‌های داخلی و خارجی کاملا امکان‌پذیر و در دسترس است و کشور‌های زیادی در مقاطع حساس و تاریخی به این تغییر اولویت‌ها دست زده‌اند. در شرایط بسیار حساس کنونی مهم‌ترین اولویت کشور رفاه اقتصادی مردم است. این اولویت و نگاه به درون می‌تواند بر سیاست خارجی کشور نیز تاثیر گذارد. تاکید ایالات‌متحده بر نارضایتی مردم ایران و نیز حمایت این کشور از اعتراضات نشان از سرمایه‌گذاری این کشور به تغییرات از درون است. لزوم توجه به معیشت مردم و ایجاد تولید و رشد اقتصادی، انسجام داخلی و وحدت میان قشر‌های مختلف جامعه را افزایش خواهد داد. آزادی‌های اجتماعی و سیاسی نیز می‌تواند باعث قوام انسجام داخلی شود. در شرایط کنونی فرصت زیادی در دسترس مسوولان و مردم نیست و باید با جراحی اقتصاد کشور، خصوصی‌سازی و مقابله قاطع با فساد اداری و اقتصادی در جهت جلوگیری از آسیب‌جدی به کشور و نظام تلاش مضاعفی را سازماندهی کرد.

راهکار دیگر در جهت حفظ بقا و یکپارچگی کشور و مردم، مذاکره مستقیم با رقبای منطقه‌ای در جهت کاهش تنش‌ها و رفع موانع در روابط  سیاسی واقتصادی است.