ضربات متقابل، حملات تاکتیکی جنگ یا بازدارندگی؟

اول؛ اینک شاهد تصاعد تهدید و انتقال ضربات متقابل خفیف، از محیط نیابتی به محیط مستقیم هستیم؛ این وضع، خطر تصاعد بحران تا وقوع برخورد را به‌شدت افزایش داده است. در افق پشت‌سر، پُلی برای بازگشت طرفین به «موازنه برجامی» دیده نمی‌شود؛ نه ایالات‌متحده در اعمال حداکثر زور و فشار نرمش نشان می‌دهد و نه جمهوری اسلامی ایران تن به نامعادله «حاصل جمع صفر» می‌دهد.

هنوز برجام می‌تواند نقش «گُدار» برای عبور طرفین از این جریان خروشان تضاد و تقابل را داشته باشد؛ اما دولت ترامپ، خود را برای تحمیل زور بی‌منطق و اجبار ایران به تسلیم، مصمم نشان می‌دهد. جمهوری اسلامی ایران نیز هنوز از همه ظرفیت‌های بازدارنده و مشوق خود بهره نبرده است.

دوم؛ تقریبا تمام راهکارهای دیپلماتیک برای قانع کردن طرفین به خاتمه منطق «فشار و مقاومت متقابل»، ناکام مانده ‌است. به‌نظر می‌رسد مدل تقابل طرفین اینک بر «تصاعد تهدید» متمرکز است. هر طرف، با استفاده از بیشترین امکانات مادی و معنوی خود، طرف مقابل را از عاقبت نافرجام «برخورد بزرگ» می‌ترساند.

هدف این است که طرف مقابل از ترس ورود به یک جنگ پرهزینه و پرشدت، شرایط حریف را در آخرین لحظه، بپذیرد. (الگوی بازی مرگ یا چیکن‌گیم) تاکنون، اما هیچ‌کدام از طرفین به‌جز تغییراتی در بعضی مواضع، خط‌مشی کلی خود را تغییر نداده‌اند.

طی دو ماه اخیر، رویکرد دیپلماسی همه‌جانبه و راهبردی ایران، به‌خصوص در بُعد «دیپلماسی نظامی و امنیتی»، شدت مواضع تندروانه ترامپ و دولت او را کاهش داد و مسیر تهدید سخت، به ارسال پیام‌های مذاکره تغییر کرد؛ اما، مداخلات عوامل ثالث، به‌ویژه شرارت در سابوتاژ و عملیات خرابکارانه در خلیج‌فارس و دریای عمان، شرایط را متلاطم کرد.

سوم؛ در دور جدید تحولات صحنه‌ای، نیرویی تلاش کرده تا «ضربات متقابل بازدارنده» یا «ضربات انصراف‌دهنده خفیف» را، از عرصه‌های نیابتی به عرصه‌های مستقیم، انتقال دهد. طرفین با پیروی از اصول تقابل راهبردی، «نظام هشت ضلعی تصمیم راهبردی» یکدیگر را، شامل:

۱- ادراک،۲- انگیزه،۳- هدف،۴- اراده،۵- توان،۶- سازمان،

۷- برنامه و ۸- اقدام مورد هدف قرار داده‌اند. (اکتاگونال سیستم).

انتقال ضربات انصراف‌دهنده /  بازدارنده خفیف، از محیط نیابتی به محیط مستقیم، یک مرحله از جهش و تصاعد بحران است. همزمانی این تحولات با تغییر رویکرد ایران نسبت به حقوق برجامی خود، معنای دقیق‌تری به اقدامات مخرب آمریکا داده است.

حمله مشکوک به چند کشتی‌ در بندر فجیره (همزمان با اجلاس‌های سه‌گانه عربستان)، تجاوزات پی‌درپی هوایی و اعزام ناو و پهپاد و نیروی آمریکایی به منطقه، تمهیدات ستادی و ملی در آمریکا برای آمادگی برخورد، تهدید به عملیات نظامی تاکتیکی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران، اقدام مشکوک در حمله به کشتی ژاپنی هنگام حضور نخست‌وزیر این کشور در ملاقات با مقام عالی رهبری جمهوری اسلامی ایران، بازسازی تیم نظامی دولت آمریکا، و نهایتا تجاوز کامل‌ترین پهپادهای تجسسی آمریکا به حریم فضایی ایران و سرنگون‌سازی آن توسط ایران، مجموعا وقایعی بسیار مهم و موثر ارزیابی می‌شود.

چهارم؛ اطلاعات و ارزیابی‌ها از محیط داخلی و تقابل عملیاتی طرفین، نشانگر افزایش حملات متقابل به «مرکز تصمیم راهبردی» به‌خصوص اراده طرفین است. حتما اعزام کامل‌ترین پهپاد آمریکایی و اسقاط آن توسط ایران، آخرین ضربات متقابل نیست؛ انتظار می‌رود ترامپ، شخصا در آخرین اظهارنظر خود، ایران را تهدید به ضربه نظامی کند.

اخیرا اظهارنظری راجع به احتمال یا ضرورت وارد کردن یک حمله تاکتیکی به ایران از سوی یک مقام آمریکایی منتشر شد.

شاید اولین موضع‌گیری رئیس جدید پنتاگون درخصوص یک اقدام خطرساز باشد. در این صورت، شاید «اولین اشتباه او، آخرین اشتباهش باشد.»

به‌نظرم، هیچ‌کس نمی‌تواند تضمین دهد که هر اقدام نظامی مستقیم از سوی هر یک از طرفین، در شرایط و وضعیت جاری، صرفا در حد یک «حمله تاکتیکی» متوقف شود؛ شانس تصاعد بحران، بسیار بیشتر از شانس مهار بحران از طریق ضربات بازدارنده است. به‌نظر می‌رسد، وقوع جنگ، بیش از پیش محتمل است، مگر آنکه، نیروی سومی، قوی‌تر از فشار طرفین بر یکدیگر، وارد معادلات منطقه شود.

پنجم؛ اگر طرف آمریکایی - به‌رغم تکذیب- درحال تمهید یک ضربه (تاکتیکی، یا اساسی) به جمهوری اسلامی باشد، آنگاه، ایران نیز وفق الگوی «ضربه دوم بازدارنده»، سعی در «هشدار نظامی» به نیروی مقابل دارد. در این صورت، حتی بدون دخالت نقش مثلث شروران در منطقه و دیگر عوامل بین‌المللی، «تصاعد تهدید»، به «تصاعد بحران» تبدیل می‌شود. به این ترتیب، روند «هشدارهای محدود نظامی طرفین»، خود قوی‌ترین عامل برای افزایش احتمال آغاز جنگ است.

اینک دیگر فرصتی برای سخن گفتن از «ضرورت یا تقبیح» جنگ نیست، بلکه، باید بر «چگونگی جایگزین کردن جنگ» در آخرین لحظات، یا «مهار دامنه و زمان جنگ مقَدَّر» تمرکز داشت. چگونه می‌توان دامنه، زمان و آثار ویرانگر جنگ مقدر را محدود کرد؟ پس از تصاعد «ضربات محدود بازدارنده»، چه شانس یا چه امکانی برای ختم این زورآزمایی مقتدرانه طرفین، وجود دارد؟ سوءمحاسبه، طرف آمریکایی را بر تداوم نمدمالی، تشدید فشار همه‌جانبه و احتمالا حمله تاکتیکی وامی‌دارد و منطق بازدارندگی، ایران را به مدل «النصر بالرّعب» هدایت می‌کند. آیا هنوز فرصتی برای دیپلماسی و راهی برای اصلاح اشتباهات آمریکا وجود دارد؟

منبع: ایرنا