«دنیایاقتصاد» بررسی میکند
عربستان ترامپ را میخواهد یا بایدن را؟
پیروزی روسایجمهور آمریکا از حزب دموکرات یا جمهوریخواه همواره متغیر مهمی در روابط آمریکا با ایران و عربستان و همچنین در روابط پرتنش تهران و ریاض در منطقه خاورمیانه بوده است. فارغ از تاثیرات ساختاری نظام بینالملل و استراتژی کلان روسایجمهور آمریکا که همواره اصلی نسبتا ثابت در تنظیم سیاست خارجی بوده است، اما تفاوت دیدگاه و تاثیر نقشهای فردی روسایجمهور دموکرات و جمهوریخواه حامل وضعیتهای متفاوتی در روابط بوده و باعث شده تا شاهد سیاستگذاریهای متفاوت از حد اعلای تنش تا تلطیف نسبی روابط باشیم. در این میان عموما ترجیح مقامات سعودی روی کار آمدن یک رئیسجمهور جمهوریخواه بوده تا یک رئیسجمهور دموکرات که مسائل حقوقبشری را سرلوحه کار خود قرار داده و نسبتا روابط کمتنشتری را با ایران داشتهاند. در این گزارش به نگاه عربستان سعودی به دوگانه
ترامپ-بایدن در انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ پرداخته شده و تاثیر پیروزی یکی از نامزدهای دموکرات یا جمهوریخواه بر آینده روابط تهران و ریاض بررسی شده است.
نگاه ریاض به روسایجمهور آمریکا
نگاه عربستان سعودی به روسایجمهور آمریکا را باید در چارچوب شبکه درهمتنیده روابط چندجانبه بین ریاض و واشنگتن مورد تحلیل قرار داد. در فردای پس از جنگ جهانی دوم و شکلگیری هستههای اولیه همکاری بین عربستان و آمریکا بهخصوص با کشف نفت و امتیاز استخراج به شرکتهای آمریکایی روابط نوینی بین دو کشور براساس معادله
نفت-امنیت شکل گرفت که با فراز و فرودهای فراوان تاکنون و نزدیک به هفت دهه ادامه داشته است. این شبکه درهمتنیده که روابط سیاسی، همکاریهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی و روابط اقتصادی بین عربستان و آمریکا را شکل داده و در بر گرفته است، موجب شده تا فارغ از اینکه کدام پادشاه سعودی یا رئیسجمهوری آمریکا بر سریر قدرت مستقر باشد، روابط بین دو بازیگر تداوم داشته باشد و عربستان در ازای تولید و صادرات و مدیریت قیمت نفت و روانه کردن آن به بازارهای آمریکا و بازارهای جهانی، از حمایتهای سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا به شکل تسلیحات، آموزش و همکاریهای اطلاعاتی در منطقه خاورمیانه برخوردار شود. اگرچه با کاهش اهمیت عنصر نفت در روابط دو کشور بهدلیل بهرهمندی آمریکا از توان تولید و در آینده نزدیک صادرات نفت و همچنین کاهش توجه آمریکا به منطقه خاورمیانه و تمرکز بر چین، قدری از اهمیت استراتژیک این روابط کاسته شده و شکافهایی نیز در نگاه و ملاحظات دو کشور ایجاد شده است، اما همچنان تضمین امنیت نفت برای بازارهای مصرف، مدیریت قیمت، مبارزه با تروریسم و مساله صلح اعراب و اسرائیل از اهمیت استراتژیک در روابط ریاض و واشنگتن برخوردار است و بهنظر میرسد بهرغم قدرتگیری یک رئیسجمهور دموکرات یا جمهوریخواه با رویکردهای بینالمللگرایانه یا انزواگرایانه این روابط همچنان تا یک دهه آینده با تغییراتی، همچنان تداوم خواهد داشت.
رئیسجمهور جمهوریخواه یا دموکرات؟
اما فارغ از استراتژیهای کلان در روابط دو کشور، رویکردها و ملاحظات شخصی و حزبی و تیم سیاسی و امنیتی هر یک از روسایجمهور دموکرات یا جمهوریخواه، تاثیرات مهمی در کمیت و کیفیت روابط با عربستان بر جای گذاشته است که مرور تاریخی آن، نقاط عطفی را پیش روی مخاطب قرار میدهد. از اینرو عموما و بهطور نسبی و بر مبنای تصمیماتی که عربستان در طول این چند دهه اتخاذ کرده است، قدرتگیری یک رئیسجمهور جمهوریخواه البته با رویکردهای بینالمللگرایانه و مداخلهگرایانه رضایت و مقبولیت شاهزادگان ارشد سعودی را جلب کرده است، اگرچه مثالهای نقضی هم وجود دارد که روسایجمهور دموکرات در برخی دورهها تصمیمات بهتر و معقولتری را درخصوص عربستان و نقش آن در منطقه خاورمیانه اتخاذ کردهاند.اما مزایای یک رئیسجمهور جمهوریخواه برای عربستان سعودی عموما به موارد زیر برمیگردد:
عدم توجه به مسائل حقوقبشری: اگرچه روابط عربستان و آمریکا بر پایه منافع مشترک و نه ارزشهای مشترک بنا شده است، اما جمهوریخواهان عملا توجهی به مسائل حقوقبشری از جمله وضعیت زنان، وضعیت اقلیتها، زندانیان سیاسی و آزادیهای اجتماعی در عربستان نداشتهاند، اگرچه برای خالی نبودن عریضه همواره توصیههایی را به پادشاه برای بهبود و گشایش داشتهاند. بهعنوان مثال اگر در قضیه قتل جمال خاشقجی روزنامهنگار سعودی بهجای ترامپ یک رئیسجمهور دموکرات از نوع هیلاری کلینتون بر سر کار بود، طبیعتا فشارهای بینالمللی گستردهتری علیه عربستان اعمال میشد، اما ترامپ با حمایت از بنسلمان و دریافت مزایای این حمایت عملا از تبعات حقوقبشری این مساله چشمپوشی کرد.
تنظیم قراردادهای تسلیحاتی بیشتر: تقریبا حجم خریدهای تسلیحاتی عربستان در دوره جمهوریخواهان به مراتب گستردهتر بوده است و روسایجمهوریخواه چون ترامپ، بوش و ریگان معاملههای کلانتری را با عربستان بدون فشار کنگره امضا کردهاند که تا حدی نقش دلالها در آن پررنگ بوده و از این حیث معاملات با شفافیت کمتر را در این دورهها شاهد بودهایم. این معاملات همزمان یک امتیاز مهم دیگر را برای پادشاهان سعودی به ارمغان آورده و آن گسترش روابط شخصی با جمهوریخواهان بوده که در دوره بوش پسر این روابط با بندر بنسلطان سفیر عربستان در واشنگتن به روابط شخصی و خانوادگی تبدیل شد.
تقویت نقش منطقهای عربستان: امتیاز سوم روی کار بودن یک رئیسجمهور جمهوریخواه با رویکردهای فعالانهتر و مداخلهگرایانهتر، تقویت نقش منطقهای عربستان هم در چارچوب همکاری مستقیم چون ائتلاف علیه عراق در ۱۹۹۱، اشغال افغانستان در ۲۰۰۱ و عراق در ۲۰۰۳ بوده و هم در چارچوب استراتژی موازنه فراساحلی یعنی زمانی که آمریکا تمایلی به مداخله مستقیم نداشته است. در دوره اوباما و با رخداد بهار عربی که منجر به سقوط متحدان عربستان در خاورمیانه شد و سپس شکلگیری توافق هستهای ۱+۵ شاهد بیشترین اختلافنظر عربستان و آمریکا بودهایم تا حدی که اوباما به سعودیها گفت که دوره سواری رایگان به پایان رسیده است. سخنی که به مذاق سعودیها خوش نیامد و از لزوم تجدیدنظر در روابط با آمریکا سخن به میان آوردند.
فشار بر ایران: و چهارمین امتیاز روی کار بودن جمهوریخواهان برای سعودیها، فشار بر ایران بهعنوان رقیب منطقهای عربستان سعودی در خاورمیانه است؛ عموما جمهوریخواهان رویکردهای سفت و سختی را در قبال ایران اتخاذ کردهاند که در دوره بوش پسر و ترامپ حتی تا حمله نظامی هم پیش رفت. اگرچه سعودیها به رویکرد ترامپ در مماشات با ایران انتقاداتی دارند، اما در هیچ دورهای از تاریخ روابط ایران و آمریکا تا این میزان فشارها بر ایران حاد نبوده و منجر به تصمیمات سخت از جمله قرار دادن نام سپاه پاسداران در لیست گروههای تروریستی نشده است. همزمان نیز تا این میزان عربستان در استراتژی خاورمیانهای آمریکا اهمیت پیدا نکرده است که بتواند به راحتی دست به ائتلافسازی و حمله نظامی محدود و گسترده به برخی کشورها بزند.
ترامپ یا بایدن؟
از اینرو نگاه عربستان به دوگانه ترامپ یا بایدن در نوامبر ۲۰۲۰ برآمده از چهار متغیری است که به آن اشاره شد. از آنجا که ترامپ تا حد زیادی توانسته این منافع را در روابط با ریاض محقق کند و از همه مهمتر شناختی که مقامات سعودی از او و همکاری با او در این چهار سال گذشته پیدا کردهاند و حوزههای همکاری را برای چهار سال آتی نیز تنظیم کردهاند، بهنظر میرسد ترجیح اولیه عربستان، پیروزی ترامپ در انتخابات پیشرو باشد تا جو بایدنی که به هر حال به تعبیر عامیانه به هندوانه دربسته میماند. بهخصوص که این احتمال وجود دارد که بایدن با بازگشت احتمالی به برجام و ترتیب دادن یک توافق جدید و اصلاح برخی بندهای این توافق، زمینه را برای کاستن از سطح تنشها و برداشتن تحریمها علیه ایران فراهم کند و به تعبیر سعودیها مجددا زنجیرها را از دست و پای تهران باز کند. همزمان پیروزی بایدن میتواند یادآور روابط پرتنش عربستان و آمریکا در دوره باراک اوبامای دموکرات باشد. فراهم شدن تشدید فشارهای حقوقبشری بر عربستان میتواند یکی از پیامدهای احتمالی این اتفاق باشد. همچنین محتمل است که بایدن با یادآوری جمله اوباما به سعودیها که باید منطقه را با ایران تقسیم کنید، مجددا روابط ریاض و واشنگتن را در ریل تنش قرار دهد. اما همزمان پیروزی بایدن با توجه به رویکردهای فعالانه و بینالمللگرایانه او میتواند برای عربستان یک ارزش افزوده استراتژیک به همراه داشته باشد و آن شکلگیری اجماع جهانی علیه ایران در صورت تن ندادن تهران به اصلاحات مورد نظر آمریکا در برجام است، اجماعی که ترامپ بهدلیل رویکردهای انزواگرایانه و تکروانه نتوانست آن را محقق سازد. شاید از این زاویه بهتر بتوان متوجه اظهارات ترکی فیصل شاهزاده سعودی در نوامبر ۲۰۱۶ شد که گفته بود: «پیروزی هیلاری کلینتون بهتر میتواند منافع عربستان سعودی را تضمین کند.»