دیروز سقوط کابل، امروز پیمان آکوس ضربههایی برای بیداری اتحادیه اروپا
پایان روابط فراآتلانتیکی، پیش به سوی روابط فراپاسیفیکی گزینشی؟
جو بایدن درحالی از بازگشت آمریکا به تعهدات سنتی و شراکتهای راهبردی پیشین سخن میگفت که در فاصلهای کوتاه نقشه صلح ترامپ با طالبان را اجرایی کرد.آنهم در شرایطیکه نهفقط مشورت اتحادیه اروپا لحاظ نشد، بلکه خروج شبانه نیروهای نظامی آمریکایی صدها تن از اتباع کشورهای غربی و همکاران محلی آنها را از طرح انتقال محروم کرد.هنوز مصائب ناشیاز سقوط دولت کابل برای اتحادیه هضم نشده و هنوز دستخوش غافلگیری از تصمیم آمریکا برای خروج یکجانبه از افغانستان بود که با انعقاد پیمان آکوس بین آمریکا، انگلیس و استرالیا شرایط برای اروپا مفهومی تازه یافت. این پیمان که تلاش برای مقابلهبا قدرت فزاینده چین معرفی شده است، نه فقط استرالیا را جایگزین اتحادیه اروپا میکند، بلکه با جداسازی انگلیس از اتحادیه اروپا، قدرت دریایی بلوک سبز را با چالشی جدی مواجه میسازد.
این قرارداد واکنش چین و خشم فرانسه را برانگیخت. استرالیا با این پیمان، قرارداد ۵۰ میلیارد دلاری ساخت زیردریایی با فرانسه را لغو کرد که نشان میدهد آمریکا دیگر ارزشی برای منافع مادی و معنوی اعضای اتحادیه اروپا قائل نیست.چین نیز پیمان آکوس را اعلامیه جنگ سرد آمریکا خواند که در مفاد آن به اشتراک گذاشتن فناوریهای پیشرفته دفاعی، زیردریاییهایی با نیروی محرکه هستهای، همکاری در زمینه هوش مصنوعی، فناوری کوآنتومی و سایبری دیده میشود.
از دید اروپا، خروج آمریکا از افغانستان و انعقاد این پیمان، فقط مقابله با چین محسوب نمیشود و حملهای مستقیم به اروپا است؛ آنهم در شرایطی که مقامات اتحادیه تلاش دارند پس از سقوط کابل و تخریب بالنسبه ثبات امنیتی، خود را برای آن دسته از پیامدهای احتمالی که در آینده درگیر آن خواهند شد آماده کنند؛ درحالی که برای آمریکا موضوع افغانستان، ماجرایی کاملا فراموش شده است و بایدن با تشکیل ائتلاف آکوس با محوریت استرالیا همان روند یکجانبه ترامپ را دنبال میکند که بهمعنای کاهش تعهدات امنیتی واشنگتن است.
اگرچه واقعیت عرصه از پایان روابط فراآتلانتیکی خبر میدهد و دیگر ناتو یک پوسته توخالی بیش نیست، اما نپذیرفتن مساله ازسوی اتحادیه اروپا از این انگاره جان میگیرد که آمریکا برای ممانعت از افول خود نیازمند نظم هنجاری و قانونمحور لیبرالیستی است و اینکه بدون اتحادیه و سازمانهای بینالمللی و نظام تجارت آزاد، سیر افول و سقوط آمریکا در زمینه رهبری جهانی شتاب خواهد گرفت.آن اندازه برای اروپا دور شدن از نقشه همپیمانی غیرقابل تصور است که پیوسته با نگاه به روسیه و پیوند دادن آن با چین، هنوز تمایل دارد آمریکا را برگرداند.بااینحال، دوران ترامپ تمام شده است و اگر بایدن این روش را پیش میبرد، اتحادیه درمییابد دیگر شوخی درکار نیست.
تلاش برای کسب استقلال دفاعی از آمریکا
با احتمال تشدید بحران افغانستان، اروپا به مقصد نهایی چالشهای متعددی نظیر مهاجرت و تروریسم تبدیل خواهد شد که آمادگی برخورد با آن را ندارد.ضمن اینکه پاسخگویی به نقض حقوق بشردوستانه و رویارویی با معضلات اقتصادی و گسست بیشتر در بین اعضا را هم باید پیشبینی کند.این شرایط اروپا را به اندیشیدن و عمل کردن درباره دفاع و استقلال دفاعی وادار کرده است.
پیشتر مکرون، رئیسجمهوری فرانسه رویارو با ترامپ از دفاع مستقل اروپایی سخن گفته بود که با واکنش شدید آمریکا مواجه شد. اینبار اورسولا فوندرلاین، رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا و وزیر سابق دفاع آلمان پس از سقوط کابل و دیگر تحولات افغانستان، از افزایش ظرفیت نظامی اروپا، مستقل از آمریکا سخن گفته است. این بهمعنای تقویت نیروی نظامی اروپایی با محوریت بروکسل و مستقل از آمریکا است.
این طرحهای دفاعی که اغلب ازطرف فرانسه مطرح میشود شامل طرح قطبنمای راهبردی، ایجاد یک نیروی نظامی واکنش سریع ۵ هزار نفری هم میشود که از سال آینده آغاز بهکار خواهد کرد.همچنین مکرون ریاست اجلاس دفاع اروپایی را همزمان با ریاست ششماهه فرانسه در اتحادیه بر عهده خواهد داشت. به گفته فوندرلاین این اقدامات گام اروپایی بهجلو و مرحله بعدی دفاع اروپایی است. اینکه چه اندازه نهادی موازی با ناتو در اروپا موفق خواهد بود به واکنش و رویکرد اروپای شرقی وابسته است.برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا، بهویژه کشورهای اروپای شرقی که بیشتر در معرض تهدیدات روسیه قرار دارند همیشه مانعی برای استقلال اروپایی در حوزههای دفاع و امنیت بودهاند، به سبب اینکه: نخست، این امر را تضعیف و تخریب روابط با آمریکا میدانند؛ و دوم، رهبری اروپای غربی را در موازات بروکسل، بهویژه درمواردی که بحث آلمان مطرح باشد نمیپذیرند. باوجوداین، اگر برای آنها نیز بیمیلی آمریکا به اروپا روشن شود، بیشک اقدامی متفاوت اتخاذ خواهند کرد.این تحول دور نیست.
گامهای نو در راستای کسب استقلال راهبردی
مجاورت اروپا با خاورمیانه و احتمال سرریز بحران و سیل مهاجرتها به کشورهای این قاره، بدترین یادگاری بود که آمریکا میتوانست از بیست سال همکاری تنگاتنگ نظامی، امنیتی و اطلاعاتی در این کشور برای اروپا باقی بگذارد.
اروپا نمیتواند بازیچه شدنش را بپذیرد و همچنان از همپیمان قدیمی توضیح میخواهد.بااینحال، در پایان ماموریتی که جان بسیاری از شهروندان اروپایی را در افغانستان گرفت و اتحادیه را به پیامدهای بعدی دچار ساخت، بحثها در بروکسل درباره نقش اتحادیه اروپا در تصمیمگیری بینالمللی شدت یافته است.
در دوران ترامپ، اروپا رویکرد یک جانبهگرایانه آمریکا را سلیقه یک فرد ناآگاه از مسائل سیاسی میدانست، اما امروز این واقعیت آشکار شده است که آمریکا هیچیک از تعهدات امنیتی خود را قبول ندارد.بنابراین، اتحادیه که استقلال راهبردیاش را در دوران ترامپ بهمثابه کالایی لوکس میدید و مایل بود آن را در کنار همپیمانی افتخارآمیز با آمریکا حفظ کند، درحالحاضر در پرتو روشن شدن واقعیت پوشالی این همپیمانی، ناگزیر است برای بقای خود استقلال راهبردیاش را به دست آورد.باوجوداین، برای اروپا یافتن همپیمانیهای جدید، درک تحول نظم بینالملل و یکپارچهسازی تمامی اعضا در تصمیماتی که لازم است سریعاً اتخاذ شوند بسیار دشوار است.
هنوز در اروپا این ایده حاکم است که میتوان نظم هژمونی را پس از افول یا پایان تعهدات آن حفظ کرد.درواقع، این ایده از آنجا که هیچ گزینه جایگزینی برای آینده بدون آمریکا متصور نیست ریشه میگیرد.اروپا میخواهد فضای بینالمللی را تا حد امکان بر همان خط سیر خیر عمومی هژمون حفظ کند و نظم ناشیاز حضور آمریکا یعنی آن طرحواره امنیت، صلح و تجارت آزاد را نگاه دارد.درعینحال، روشن است اگر آمریکا مایل به برهم زدن صفحه شطرنج باشد، اروپا باید آمادگی لازم را داشته باشد. اگرچه پس از فروپاشی سریع دولت افغانستان، مقامات اروپا دیگر تردیدی درباره موضوع استقلال راهبردی یا تقویت حضور اتحادیه در صحنههای مختلف بهمنظور پیشبرد اهداف کشورهای عضو نداشتند، اما نمیدانند با شورای امنیت، سازمان ملل، دیوان بینالمللی و حتی پیمانهای چندجانبه و دوجانبه که آمریکا بهسادگی میتواند حکم بر نبود وجاهت آنها بدهد چه کنند.برای اروپا اتفاقات، با سرعتی سرسامآور درحال وقوع هستند.هنوز شماری از اعضای پارلمان اروپایی تلاش دارند احمد مسعود را به پارلمان دعوت کنند، برخی بهشدت با طالبان مخالف هستند و همانطور که گفته شد بسیاری از آمریکا توضیح میخواهند.
برای اروپا بحران در افغانستان که تجسم واقعی نبود استقلال راهبردی اروپایی است، هرگز تمام نشده و تا آیندهای نزدیک نیز پایان نخواهد گرفت.درحالحاضر، اتحادیه بهشکلی وسواسگونه درصدد مدیریت و کنترل شرایطی برآمده است که در پاسخ به آن ناتوان است.بیاعتمادی به چین، روسیه، ایران و ترکیه نیز بهنوبه خود نگرانیهای بیشتری را برای اروپا بههمراه داشته است.بنابراین، یک طرف واقعیت همسایگی با بحران، یک طرف جنگ چین و آمریکا و یک طرف نابسامانی و تشتت داخلی، باید گفت اروپا نیز بهاندازه مردم افغانستان در این شرایط هزینه داده است.اگرچه این هزینه مکافات شراکت در جنگ بهمزدوری دیگری و در شرایطی بسیار بهتر از مردمی است که با آنها مانند تروریستها برخورد شد.