«دنیایاقتصاد» در گزارشی تشریح کرد
چهار تفاوت مذاکرات ۹۴ و ۱۴۰۰
«دنیایاقتصاد» در این گزارش؛ گسترش رقابت چین و آمریکا، افزایش نقش و بازیگری روسیه، تضعیف نقش اروپا و شرایط متفاوت منطقهای را به عنوان چهار متغیر مورد تحلیل قرار داده که مذاکرات کنونی احیای برجام را با مذاکرات منتج به توافق هستهای سال ۱۳۹۴ در هتل کوبورگ وین متفاوت کرده است.
گسترش رقابت چین و آمریکا
در طول چند سال گذشته و به خصوص با روی کار آمدن دولت جمهوریخواه ترامپ، رقابت چین و آمریکا جدیتر و وارد فاز محدودسازی گسترده شده است. رشد چین طی سالهای اخیر مخصوصا بعد از عضویت در سازمان تجارت جهانی باعث شد تا دولت ترامپ در سند استراتژی امنیت ملی ۲۰۱۸ از چین بهعنوان رقیب استراتژیک یاد کند و آن را تهدیدی برای تسلط آمریکا بر اقتصاد جهانی بداند. بنابراین درصدد برآمد تا با جنگ تجاری علیه این کشور، نقش رو به گسترش پکن را مهار سازد.
بر اساس برنامه بلندمدت دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، سیاست مقابله آمریکا با چین در سال ۲۰۲۱ نیز ادامه یافت و بایدن ضمن ترمیم روابط با متحدان آمریکا، جبههای متحد در برابر چین تشکیل داد. به طوری که در بخش انتقال علم و فناوری به چین سختگیریها تشدید شده است. نمودهای این رقابت به خصوص با پیمان امنیتی آکوس میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا جدیتر شده است. توافقنامهای که از منافع مشترک طرفین در منطقه هند و اقیانوس آرام محافظت میکند و حوزههای کلیدی مانند هوش مصنوعی، جنگ سایبری، سیستمهای زیر آب و قابلیت حملات دوربرد را برای مقابله با چین پوشش میدهد.
در واکنش به این اقدامات، چین نیز با استراتژی کمربند راه و گسترش به سمت خاورمیانه و آفریقا درصدد است تا با متحدان آمریکا و همچنین بازیگران ضد سلطه آمریکایی وارد توافقنامههای همکاری جامع راهبردی شود. در این میان تمرکز چین بر حوزه هوش مصنوعی، فناوریهای نسل پنجم، نفت، انرژی هستهای و صنایع نظامی با بازیگرانی چون امارات و عربستان سعودی باعث ایجاد حساسیتهای ایالات متحده شده است.
طبیعتا این فضای رقابت میتواند نمودهای خود را در مذاکرات احیای برجام نیز متبلور سازد. به طوری که چین نقش جدیتری در همراه کردن آمریکا با احیای توافق نشان خواهد داد. در نقطه مقابل این وضعیت نیز نقش چین قابلتوجه خواهد بود، آنهم با فرض شکست مذاکرات و شکلگیری فضای اجماع علیه ایران و ارسال پرونده هستهای ایران به شورای امنیت. در واقع بعید است که چین از الگوی سابق در سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ یعنی مشارکت حداکثری در اعمال تحریمها و رای مثبت به قطعنامههای شورای امنیت تبعیت کند. البته با این شرط و شروط که ایران همچنان در چارچوب برجام به غنیسازی ادامه دهد و از نقطه گریز هستهای که خط قرمز چین هم به شمار میرود عبور نکند.
افزایش نقش و بازیگری روسیه
دومین تفاوتی که مذاکرات کنونی را در شرایط متفاوتی از توافق ژوئن ۲۰۱۵ قرار میدهد، افزایش نقش روسیه در معادلات قدرت در سطح جهانی و گسترش بازیگری آن در خاورمیانه است. راهبردی که با نقش رو به گسترش چین به نوعی پیوند خورده و باعث شکلگیری بلوک ضد هژمونی آمریکا از سوی پکن و مسکو شده است. گسترش همکاریهای نفتی و تسلیحاتی روسیه با عربستان سعودی، امارات عربی متحده و ایران باعث شده تا عملا مسکو بخشی از راهبرد خود در سطح منطقهای را در ارتباط با خلیجفارس تعریف کند.
در این قالب، نقش جدی مسکو در هماهنگیها میان طرفین گفتوگو در مذاکرات کنونی که از فروردین ۱۴۰۰ تاکنون در جریان است نشان میدهد که روسیه برخلاف مذاکرات قبلی که نقش پررنگ اجرایی نداشت، در دوره کنونی عملا به هماهنگکننده برجام تبدیل شده است.
در همین خصوص دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه تهران معتقد است: «واقعیت آن است که روسیه در این فرآیند نهتنها یکی از اعضای مذاکرهکننده محسوب میشود، بلکه تلاش دارد تا از طریق سازوکارهای مربوط به مساعی جمیله زمینه دیپلماسی مبتنی بر حسن نیت و همکاریهای سازنده را فراهم آورد. نقش هماهنگکننده روسیه تاکنون منجر به ایجاد زمینههای کنش همکاریجویانه در روابط متقابل ایران و قدرتهای بزرگ شده است. به همانگونهای که جان کری در روند پیشین دیپلماسی هستهای به موازات وندی شرمن و موگرینی نقش تعادلبخش و هماهنگکننده مذاکرات را عهدهدار بودند، در این دوره از دیپلماسی هستهای نقش اولیانوف برجستهتر از سایر دیپلماتهاست و این امر میتواند اطمینانخاطر بیشتری را برای آمریکا، اروپا، چین و حتی ایران بهوجود آورد و زمینه نیل به نتیجه عینی را فراهم کند.»
ضعف اروپا
به موازات افزایش نقش روسیه و چین، تضعیف نقش سنتی اتحادیه اروپا در طول ۷ سال بعد از شکلگیری توافق هستهای تیر ماه ۱۳۹۵ هم مشهود است. رشد راست افراطی در قاره سبز، ظهور ترامپ و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا از جمله علل و عواملی است که باعث شده تا بلوک واحد اروپایی در درون خود با شکافهای قابل لمسی مواجه باشد. در روابط خارج از بلوک نیز گسترش شکافها در روابط اروپا با آمریکا نیز عیان است. بروز سوءتفاهمات میان فرانسه و آمریکا بر سر پیمان امنیتی آکوس باعث فراخوانده شدن سفرای فرانسه از آمریکا و استرالیا شد. در واقع اقدام جو بایدن در اعلام پیمان فناوری زیردریایی هستهای با انگلیس و استرالیا که موجب لغو توافق تسلیحاتی پاریس با کانبرا شد، خشم پاریس را به دنبال داشت.
در همین خصوص، وزیر خارجه فرانسه در واکنش به این اقدام گفت: این حقیقتا خنجر از پشت است. ما روابطی بر پایه اعتماد با استرالیا برقرار کردیم و این اعتماد اکنون تضعیف شده است. لغو این توافق مرا عصبانی کرده است. استرالیا و آمریکا باید در این رابطه شفافسازی کنند.
ژرار آرو، سفیر پیشین فرانسه در ایالاتمتحده نیز در پیامی توییتری گفت: جهان جنگل است. به تازگی این حقیقت تلخ با اقدام آمریکا و انگلیس در چاقو زدن از پشت از طریق استرالیا به فرانسه یادآوری شد. زندگی همین است. فرانسه در سال ۲۰۱۶ برنده یک قرارداد ۵۰میلیارد دلاری (دلار استرالیا) برای ساخت ۱۲ زیردریایی برای نیروی دریایی استرالیا شده بود که بزرگترین قرارداد دفاعی استرالیا بود.
این ضعف اروپا آشکارا خود را در خروج ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ نمایان ساخت. به نحوی که تروئیکای اروپایی آلمان، فرانسه و بریتانیا صرفا به وعده و وعیدهایی چون مکانیزم اینستکس برای حفظ توافق و نگه داشتن ایران در برجام اقدام کردند، اما به دلیل ضعف و ناتوانی این سه کشور و سایر بازیگران اروپایی راهاندازی مکانیزم حمایت از تجارت با ایران عملا با شکست مواجه شد.
در همین خصوص دکتر رحمن قهرمانپور پژوهشگر ارشد مسائل استراتژیک معتقد است: «اتحادیه اروپا در مساله هستهای ایران با یک پارادوکس اساسی مواجه است. از یک طرف بیم آن دارد که عدماحیای برجام باعث افزایش تنشها در خاورمیانه و سرازیر شدن آوارگان مهاجر به اروپا شود و از طرف دیگر به تنهایی و بدون پشتیبانی آمریکا قادر به احیای برجام و حتی حفظ آن نیست. اتحادیه اروپا امیدوار است که مدیریت مشترک مساله هستهای ایران کورسوی امیدی برای افزایش انسجام در میان کشورهای اروپایی در موضوع سیاست خارجی باشد.»
شرایط متفاوت منطقهای
و اما چهارمین تفاوت دو برهه مذاکرات هستهای در شرایط سیال منطقهای قابل تعریف است. شرایط منطقه خاورمیانه در بحبوحه شکلگیری توافق برجام که از شهریور ۹۲ وارد فاز مذاکره شد، در شرایط شکلگیری و تصاعد بحران بود. موج خیزشهای عربی ۲۰۱۱ و سقوط بسیاری از دولتهای عربی نگرانیهای قابلتوجهی را از سوی بازیگرانی چون عربستان سعودی به وجود آورد که طبیعتا با توافق ایران و آمریکا، رفع تحریمهای گسترده و آزادسازی درآمدهای ایران میتوانست زمینه افزایش نفوذ ایران در فضای خلأ منطقهای را فراهم کند. این مساله بهویژه از این حیث قابلتوجه بود که آمریکای اوباما از هرگونه تعهد به عربستان و متحدان عرب خود خودداری کرده و حتی آنها را ترغیب کرد که با مذاکره با ایران منطقه را بین خود تقسیم کنند. به خصوص که آمریکا در مواجهه با سقوط دولت حسنی مبارک در مصر و عدمورود جدی به بحران سوریه نشان داد که تعهد ویژهای نسبت به متحدان خود ندارد.
در این چارچوب کارشکنیهای عربستان در روند مذاکرات برجام و سفر سعود الفیصل وزیر خارجه سعودی به وین در اکتبر ۲۰۱۴ نشان داد تا چه حد ریاض مخالف این توافق است. مضاف بر این قطع روابط عربستان با ایران در دی ماه ۱۳۹۴ و حمله به یمن در اسفند ۱۳۹۴ هم فضای تنش در روابط تهران و ریاض و همچنین در سطح منطقهای را بالا برد. این وضعیت با روی کار آمدن ترامپ و خروج آمریکا از برجام تشدید شد و ایران و عربستان عملا در سال ۲۰۱۸ تا مرز تقابل پیش رفتند.
با این حال با سرریز بحران در منطقه و به خصوص از ژانویه ۲۰۲۱ با انتخاب بایدن به ریاست جمهوری آمریکا فضای منازعه در منطقه جای خود را به فضای تنشزدایی داد و عملا عربستان که آتش بیار معرکه بود، وارد مصالحه با بسیاری از بازیگران از جمله ترکیه، قطر و ایران شده و همچنین خواستار توقف جنگ یمن نیز شده است. بنابراین تفاوت معنادار سطح منطقهای در دو برهه مذاکرات هستهای نشان میدهد که منطقه در فضای سرریز بحران قرار گرفته و این عامل نقش بسیار مهمی در شکلگیری مذاکرات احیای برجام و احتمال موفقیت در گفتوگوها و رسیدن طرفین به توافق خواهد داشت. در این میان شورای همکاری خلیج فارس در طول یک سال گذشته موافقت نسبی خود را با احیای برجام نشان داده و عربستان و امارات نیز از مسیرهای دوجانبه در حال مذاکره با تهران هستند.