تاریخ شفاهی (۵۳)
بازوبند آتشنشانی روی بازوی کارگران
رضا نيازمند :
سه ماه بعد همه کارکنان، کلاس را دیده بودند. از بین استادکاران و کارگران چندین نفر داوطلب شده بودند و بازوبند آتشنشانی گرفته بودند اینها مامور خاموش کردن آتش بودند و کارشان را خوب یاد گرفته بودند.
![بازوبند آتشنشانی روی بازوی کارگران](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/8goX9AQ3A67A/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RaZI8qV6Z6Fm1kt7TZyzEhnm/88.jpg)
کارخانه از لحاظ تجهیزات کامل شده بود. قرار شد هر دو ماه یک مرتبه رئیس کارخانه بدون اطلاع قبلی آلارم آتشسوزی را به صدا درآورد. کارگران معمولی باید به سرعت از کارخانه خارج شوند تا جلوی دست و پای مامورین آتشنشانی را نگیرند. مامورین بازوبنددار (که کارگران و استادان داوطلب و تعلیم دیده بودند) باید فوری در محلی که برای هر یک قبلا تعیین شده بود حاضر شوند و شیر آب و سایر وسایل را امتحان کنند. تمام این برنامه ۱۵ دقیقه طول میکشید و یک تمرین دائم بود.