اصغرآقا گفت یک اتاق کامیون هم خود ما ساخته‌ایم

همه کارگران سالم، باهوش و کارکن بودند. من که در ابتدای شروع به کارم با چنین افرادی کار کرده بودم خود را در خانه خود دیدم. با همه دست دادم و حال و احوال کردم و از کارشان تعریف کردم و با شادی و سرافرازی همه آنها شریک شدم و روی چهارپایه شکسته‌ای که برایم آوردند نشستم و با آنها یک چای تازه جوشیده دروازه قزوینی خوردم. در آخر بازدید، اصغرآقا گفت یک اتاق کامیون هم خود ما ساخته‌ایم. می‌خواهم به شرکت بگویم دیگر اتاقک نیاورد چون کرایه حملش زیاد است. فقط شاسی وارد کند. اگر این کار بشود درآمد ما زیاد می‌شود و خواهیم توانست کارگاه خودمان را آسفالت کنیم و این سقف‌های حصیری را جمع کنیم و سقف حسابی بسازیم. آن وقت شاسی می‌گیریم، کامیون کامل تحویل می‌دهیم.