چرا رودخانه «باهوکلات» ایمنسازی نمیشود؟
آخرین قربانی خونبازی گاندو
کودک دشتیاری، آخرین قربانی هفته گذشته گاندو حین آببازی بوده است. تا بیخ استخوان دستش را داده تا تمساح پوزه کوتاه رضایت داده و رهایش کرده است. خونبازی هفته پیش حالا خاطره آخرین تفریح کودکان روستای هوتگت بالا شده است. دور تا دور نقشه ایران را چرخ بزنیم، بهخصوص در دو طرف خلیج فارس و دریای عمان را، تا چشم کار میکند زمین خالی است از آب و برق و راه و هر چه زندگی شهری میطلبد. در آن پایین نقشه، در محدوده سیستان و بلوچستان که چشم ببندی میتوانی لیستی از نداشتهها را خط بزنی. در آن پهنای بیابان روستایی، یا باید تپهها را بالا رفت و پایین آمد و جیغ زد به خیال بازی یا شانس کنار رودخانه و دریاچه بودن را داشت که تنی به آب زد.
روستای هوتگت بالا از توابع شهرستان دشتیاری استان سیستان و بلوچستان است. همه زندگی بچهها بدو بدو تا بیخ رودخانه باهوکلات است. جایی که از شانس گاندوها در نقطهای از آن جمع هستند، کدام نقطه، خیلی معلوم نیست. هرجا عمقدارتر باشد، همانجا گعده میکنند. اتفاقا آنجا که عمق به قد و قامت آدمی میرسد، همان نقطه شیرجه و هیاهوی آببازی است. هفته پیش مبین با دارو دسته دوستانش بعد از مدرسه پریدند در رودخانه باهوکلات و بازی ادامه داشت، تا نعرههای مبین ۱۰ساله که دست چپش میان دندانهای گاندویی بود که دندانهای خونآلودش را قفل کرده بود و ولکن این دست نبود و این سوی مبین بلوچ دستش را میکشید و هر بار تکهای گوشت جا میگذاشت.
بیرون آب، همبازیها تا توانستند سنگ پرتاب کردند، بلکه گاندو از خیر تمام دست و بلکه مبین بگذرد و به همان تکههای گوشت رضایت دهد که از قضا داد و دست را رها کرد. حالا مبین کودکی است که تکه تکه دستش میان دندان تمساح پوزه کوتاه جا ماند. چهار قدم آنسوتر تابلویی است که هشدار میدهد خطر گاندو، کوچک و بزرگ را تهدید میکند. اما محدوده حفاظتشده و ممنوعه نیست، یعنی نه به طمع کسب درآمد خبری از فنس است و نه حفاظت از جان بچههایی که جز خاک و آب و آسمان، اسباب بازی دیگری نمیشناسند و همه عمر ندیدهاند. گاندوها به سبب نادربودنشان در همه دنیا، گمان میرود بتوانند تماشاچی جذب کنند و از کنار طنازیهایشان نان خودشان و شهروندان آن محدوده را در بیاورند، اما تصمیمگیران منطقه چشم و دلشان سیرتر از آن است که پا پیش بگذارند و حصارکشی کنند و حد و حدود گاندوها را مشخص کنند. آنها یک جا بند نمیشوند.
یعنی منطقهای که امروز امن است و زنان سر آن رخت چنگ میزنند یا آب در کوزه میبرند، فردا وحشی و خطرناک است. چرا که تمساحها را محدود و کنترل نمیکنند. مبین اولین قربانی خونبازی رودخانه باهوکلات نیست. قبلا هم در میانه بازی چند دختر و پسر را بردهاند. علیرضا از پنج سال پیش تاکنون غایب همیشگی کلاس است. او هم به طمع آببازی رفته بود که طعمه گاندوها شد. حوا سه سال پیش در همینجا دستش را گاندو برد. چنان که دست امیرحمزه را خورد و برد. بچهها در هر بازی دستشان را در آب بازی جا میگذارند و به آمار خونبازی اضافه میکنند. آن محدوده اما همچنان بیحفاظ است و گاندوها دست میگیرند.