بخش نهم
آفتابپرستهای چشم آبی
اگر این روایتها [منظور روایتهای کریک و آلبرت هیرشمان است. نیز به روایت مارگارت کانووان در مورد سخنرانی و ادبیات پوپولیستی اشاره دارد] در ارتباط با زمینههای ملی مختلف واقعا بتوانند متفاوت باشند، شباهتی در روشی که «مردم» با صدای بلند علیه نهاد برانگیخته میشوند وجود خواهد داشت تا شکست سازمانهای اصلی را تقبیح کرده یا مسائل کلاسیک جناح چپ را با مسائل محافظه کارانه یا ملی گرایانه ترکیب کنند. نمونه معروف همان عبارت «روستایی احمقِ» [village idiot: این عبارت کلیشهای در سیر تحول خود معانی زیادی یافته است. در یک معنا یعنی فردی که به جهل یا حماقت شهره است. در معنای دیگر یعنی فرد نادان یا احمق. همچنین بهعنوان کلیشهای هم برای افراد دارای معلولیت ذهنی استفاده میشود. همچنین برای فردی که بهطور غیرواقعی خوشبین است یا فردی ساده لوح هم اطلاق میشود. «روستایی احمق» یک نقش اجتماعی پذیرفته شده بود. مفهوم «نابغه روستایی» یا «مطلع روستایی» با «روستایی احمق» پیوند نزدیکی دارند و اغلب با مفهوم پیشا صنعتی «ضد روشنگری» ارتباط دارند. این اصطلاحات در دوران اروپای قرون وسطی نوعی نقش اجتماعی بهدنبال داشت. به زبان ساده شاید بتوان گفت «روستایی احمق» در دوران قرون وسطی به کسی گفته میشد که هیچ اطلاعی از پیرامون خود نداشت. این عبارت بعدها یک معنای اجتماعی یافت و به افرادی اطلاق شد که برای عدم درک تحولات اجتماعی خود را به جهالت زده بودند] اومبرتو بوسی، رهبر تاریخی «لگا نورد» (اتحادیه شمال) است. اما شرط اساسی [در پوپولیسم] ظاهرا توانایی بازی با احساسات مردم است، استفاده از سخنرانیها و بحثها برای برانگیختن عواطف مردمی و برانگیختن احساسات فوری آنهاست. این بعد عاطفی در تمام موارد (Case) مرتبط با کشورها وجود دارد.
در نهایت، پوپولیسم بسته به نوع سازمانهای پوپولیستی که در کشورهای خاص در حال رقابت هستند اغلب به منزله کلیدواژهای برای ابراز موضعی خاص در حوزه سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد. در این منطق، این معناشناسی مکانی است که باید برای قابل درک کردن «پوپولیسم» مورد ملاحظه قرار گیرد. در برخی کشورها، سازمانهایی که به مثابه «صورتهای پوپولیسم» توصیف میشوند میتوانند بدون هیچ بحثی در مورد اینکه راست افراطی هستند یا خیر طبقهبندی شوند؛ زیرا آنها دیدگاههای افراطی یا خشمگینانهای دارند که بسیار رادیکالتر از دیدگاههای تمام دولتها یا احزاب اصلی است. نمونههای آن عبارتند از «آتاکا» در بلغارستان، «اتحادیه دفاع انگلیسی» در بریتانیا، جنبش «نیروی جدید» در ایتالیا و «سحر طلایی» در یونان. گاهی اوقات تمام این سازمانها با افتخار ادعا میکنند که برخی از کنشگران به این ردهبندی تعلق دارند.
اما در موارد دیگر، پوپولیسم برای پنهان کردن سناریویی دیگر مورد استفاده قرار میگیرد. این مفهوم امروز احتمالا (تا حد زیادی) برای توصیف یک راست افراطی مدرن شده بهکار گرفته میشود که از افراطگرایی اجتناب کرده و گزارههایی واقعگرایانه ارائه میدهد، عضوگیریهای داخلی را برای اخراج اعضای رادیکالتر پاکسازی میکند بنابراین، به شکل آشکارتری به رقابت دموکراتیک برای قدرت میپیوندد. «لگا نورد» یا «حزب آزادی اتریش» را در نظر بگیرید که اخیرا بخشی از دولتهای ملی بودند. «حزب مردم دانمارک»، «حزب استقلالِ بریتانیا» یا نگاه جدید «جبهه ملی» مارین لوپن همگی مدت زمانی را صرف منضبط ساختن کادرهایشان کرده و تمام رهبران میانی و اجرایی را آموزش میدهند. آنها سعی در اخراج عناصر افراطیتر دارند تا صفحات فیس بوک، حسابهای توییتری و وبلاگهای شخصی اعضا و کنشگران را کنترل کنند. این تغییر مهم است زیرا این سازمانها بهدنبال احترام هستند و دیگر گروههای راست افراطی کوچکتر یا خرده گروههایی که مردم بافکر از آنها احتراز میکنند را رد میکنند. در برخی سطوح، آنها در جستوجوی موضع سیاسی جدیدی جایی میان جناح راست و راست افراطی هستند.
پریستر پوپولیسم را میان جناح راست پارلمانی و جناح راست فراپارلمانی [extra- parliamentary] مینشاند. در دیدگاه او، این «نه افراطگرایی جناح راست و نه محافظه کاری بلکه ملغمهای از هر دو است». به همین دلیل پیوند با احزاب اصلی جناح راست در چند کشور (ایتالیا، اتریش و دانمارک) برقرار شده است. این همچنین دلیلی است بر «جریان اصلی» باورهای مشخص راست افراطی که اکنون در دل احزاب جناح راستی در دولت در حال توسعه هستند مانند مورد فرانسه که «ترند»ی که «راست قدرتمند» [the strong right] نامیده میشد در درون حزب دست راستی «جمهوری خواهان» [Les Républicains: حزب «جمهوریخواهان» بزرگترین حزب راست میانه در فرانسه است. نام این حزب تا ۳۰ مه ۲۰۱۵ میلادی «اتحاد برای جنبش مردمی» بود. این حزب، یکی از چهار حزب اصلی فرانسه بهشمار میرود. احزاب رقیب این حزب، در فرانسه عبارتند از: «ان مارش»، «جبهه ملی» و «حزب سوسیالیست فرانسه». دبیرکل این حزب، از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ نیکولا سارکوزی بود. از نوامبر سال ۲۰۱۶ دبیرکلی این حزب بر عهده «برنارد اکویه» گذاشته شد] در جایگاه مهمی است. برای نتیجهگیری، عدم امکان دستیابی به تعریفی ارزشمند از پوپولیسم به جنبه فراگیر این مساله، به محتوای هنجاری که قرار است برانگیزاند و به ابعاد متعدد آن (که گاه به شکل عجیبی در هم آمیخته شده اند) مرتبط است که در کاربردهای آکادمیک این عبارت میگنجند. ما البته میتوانیم بحث «ترجمه» و انطباق این عبارت را برای «بافتها و وضعیتهای سیاسی مالی» مطرح کنیم که همواره برای معنی یافتن در متن مشخص آن کشور بازتعریف میشوند. در همه کشورهای مطالعه شده در این کتاب، یک سازمان مرکزی وجود دارد که به مثابه پارادایم پوپولیسم تصویر میشود و بهطور گستردهای آن چیزی را تعریف میکند که دانشگاهیان وقتی از پوپولیسم بحث میکنند، از آن صحبت میکنند.
ارسال نظر