روزهای سیاه نتانیاهو
هرکدام از این دو واقعه مهم، پیامها و پیامدهای مربوط به خود را دارد. یکی نظامی است و دیگری سیاسی. حادثه نخست را نباید عادی تلقی کرد و در حد سرنگونی یک جنگنده تقلیل داد و با استشهاد به حادثه مشابهی برای یک جنگنده روسی در آسمان ادلب، درست یک هفته قبل از آن، سعی در طبیعی جلوه دادن واقعه سرنگونی جنگنده اسرائیلی داشت. آسمان سوریه دو هفتهای است که نقش یک پستچی را بازی میکند و پیغام هایی را میان قدرتهای منطقهای و جهانی رد و بدل میکند. از انداختن جنگنده روسیه بر فراز ادلب و بالگرد ترکیه در آسمان عفرین گرفته تا سرنگونی جنگنده اف ۱۶ اسرائیل در شمال فلسطین اشغالی. در میان این سه حادثه نظامی هوایی، مساله جنگنده اسرائیلی پراهمیتتر است. اهمیت آن از چند جهت است: نخست اینکه از سال ۱۹۸۲ میلادی، هنگامه شروع حمله اسرائیل به لبنان، این اولین بار است که یک جنگنده اسرائیل سرنگون میشود. دکترین نظامی اسرائیل بر نیروی هوایی استوار است. داشتن ناوگان هوایی نظامی پیشرفتهتر از کشورهای منطقه از سال ۱۹۴۸ میلادی تاکنون، یک نوع هژمونی هوایی برای اسرائیل ایجاد کرده است.
به گفته استراتژیستهای نظامی اسرائیل نیروی هوایی پیشرفته جبرانکننده فقدان عمق استراتژیک سرزمینی است. ضامن موفقیت آن در جنگهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ با کشورهای عربی بود و در جنگ با مقاومت لبنان (۳۳ روزه) و مقاومت فلسطین (۲۲، ۸ و ۵۱ روزه) نیز پررنگترین نقش ویرانگر را داشت. در طول هفت دهه گذشته، بهره مندی اسرائیل از جنگندههای پیشرفته و احیانا رادارگریز و بیبهره بودن طرفهای مقابل از چنین سلاحی و سیستم ضدهوایی متناسب، آسمان فلسطین و پیرامون آن را به جولانگاه جنگندههای اسرائیلی تبدیل کرده بود. اما اتفاق بیسابقهای که علیه جنگنده اسرائیلی افتاد، میتواند سرآغاز چالشی جدی برای نیروی هوایی رژیم صهیونیستی باشد و در آینده آسمان منطقه را به کابوسی برای آن تبدیل کند. دوم، گذار ارتش سوریه از هشدارهای اعلامی به عملیاتهای میدانی علیه حملات رژیم صهیونیستی، سرآغاز دورهای جدید از تحولات در سوریه است که پیامدهای نظامی و سیاسی خاص خود را دارد. با توجه به خوی استعلایی این رژیم بعید است به این زودی به پیام بازدارنده این مساله تن دهد و از حملات خود علیه سوریه بهطور کامل دست بکشد.
سوم، محدود بودن واکنش رژیم صهیونیستی به حملاتی انتقامجویانه و درخواست آن از روسیه و آمریکا برای جلوگیری از سوق یافتن اوضاع به سمت یک جنگ تمامعیار، حکایت از آن دارد که این رژیم برخلاف شاتهای رسانهای و سیاسی چند هفته اخیر قبل از این حادثه، فعلا آمادگی ورود به چنین جنگی را نه در دو جبهه شمالی و نه در جبهه جنوبی ندارد. چهارم، بدون شک واکنش جدی ارتش سوریه به حمله جنگندههای اسرائیلی و سرنگون کردن یکی از آنها نمیتواند بدون چراغ سبز روسیه باشد. در تشریح علت آن گفته میشود که مسکو خواسته است از این طریق انتقام سرنگونی جنگنده خود در ادلب به دست مخالفان سوری را بگیرد. روسیه آمریکا را متهم کرده است که موشکهای ضدهوایی در اختیار معارضه سوریه قرار داده است. در صورت صحت این فرضیه، روسیه خواسته است با وجود روابط راهبردیاش با اسرائیل، با این ضربه به راهبردیترین همپیمان آمریکا در منطقه و جهان هم انتقام سرنگونی جنگنده خود را گرفته باشد، هم از طریق این رژیم بر آمریکا فشار آورد تا از مسلح کردن معارضان سوری به سلاحهای ضدهوایی دست بردارد.
پنجم، سرنگونی جنگنده اسرائیل و در کل وقایع روز ۲۱ بهمن در سوریه، تقابل اسرائیل و ایران در این کشور و حتی کل منطقه را وارد فاز جدیدی خواهد کرد. بنا به اظهارنظرهای رسمی، گرچه ایران نقش مباشری در این حادثه نداشته است، اما بیانیه اتاق عملیاتی محور مقاومت در سوریه در واکنش به عملیات سرنگونی جنگنده اسرائیلی و رد روایت دولت نتانیاهو درباره این حادثه و ورود پهپاد ایرانی به آسمان الجلیل، نشان میدهد که چنین عملیاتی با هماهنگی و مشورت این اتاق اتفاق افتاده است و به گفته برخی منابع امنیتی و رسانهای اسرائیل ضرب شست ایرانی به تهدیدات اخیر نتانیاهو بوده است. ششم، در یک سال اخیر اخباری در رسانهها درباره گفتوگوهای فشرده طرفهای مختلف مقاومت در منطقه بهویژه میان حماس و جهاد اسلامی و حزبالله و ایران برای واکنش متحد به هر نوع ماجراجویی اسرائیل درز مییافت که زیاد جدی گرفته نشد، اما واکنشهای یکپارچه این طرفها بهویژه گردانهای قسام و اعلام آمادهباش شاخه نظامی حماس پس از بالاگرفتن تنش میان اسرائیل و سوریه و همچنین سخنان اسامه حمدان از رهبران ارشد این جنبش مبنی بر ورود قسام به جنگ احتمالی در دفاع از سوریه، اتحاد عملیاتی جبهههای مختلف محور مقاومت را نمایان ساخت. از اینرو، هرگونه جنگ آتی به یک جبهه منحصر نخواهد بود و همه جبههها را درگیر خواهد کرد.
دومین چالش بنیامین نتانیاهو در آخرین روزهای هفته گذشته یعنی اعلام رسمی پلیس اسرائیل مبنی بر فساد مالی وی از اهمیت کمتری نسبت به چالش نخست برخوردار نیست و چهبسا مهمتر هم باشد. از اینرو که چالش دوم آینده سیاسی یکی از مقتدرترین و تندروترین نخستوزیران تاریخ رژیم صهیونیستی را در هالهای از ابهام فرو برده است. یقینا آثار بودن و نبودن نتانیاهو در راس قدرت در این رژیم تنها در درون سرزمینهای اشغالی محصور نمیماند و منطقه آشوبزده خاورمیانه را نیز در بر میگیرد. این خود، اهمیت حادثه دوم را مضاعف میکند. بنیامین نتانیاهو نسبت به دیگر نخستوزیران تاریخ اسرائیل طولانیترین دوره حکمرانی را داشته است. تاکنون در سه دوره نخستوزیری مجموعا ۱۱ سال است که حکومت میکند. این بیسابقه است. از سال ۱۹۴۸ تاکنون سابقه نداشته است که یک حزب اکثریت مطلق پارلمانی را کسب کرده باشد، از این رو دولتها همیشه ائتلافی بوده و به ندرت به سرانجام قانونی خود رسیدهاند و کار به انتخابات زودهنگام کشیده میشود. نتانیاهو که بیدغدغه داشت به پایان مدت قانونی خود نزدیک میشد و میرفت که کار به انتخابات زودرس کشیده نشود، پس از مواجهه با این اقدام پلیس اسرائیل بعید نیست که به سرنوشت دیگر همتایان قبلی خود گرفتار شود.
در طول تاریخ رژیم صهیونیستی وقتی نخستوزیری به فساد مالی متهم میشد یا خود استعفا میداد و کنار میرفت یا ائتلاف دولتی از هم میپاشید و مجبور به کنارگیری میشد، اما نتانیاهو درحالیکه اتهامات وارده را رد نکرده، اعلام کرده است استعفا نمیدهد و شرکایش در ائتلاف دولتی نیز تاکنون رغبتی از خود برای خروج از کابینه نشان داده و بر ادامه حضور تاکید دارند. حدود یک سال طول میکشد تا کیفرخواستی علیه نتانیاهو صادر شود و موعد قانونی انتخابات آتی کنست نیز نوامبر ۲۰۱۹ است. از این رو از سخنان او بر میآید که تلاش دارد با کسب وقت و تاکید بر حساسیت شرایط داخل سرزمینهای اشغالی و منطقهای و احتمال طرح معامله قرن از سوی رئیسجمهور آمریکا در یکی، دو ماه آینده، بتواند هم نظر دادستان کل اسرائیل «افیخای مندلبلت» را جلب کند هم از گستردهتر شدن دامنه اعتراضات یهودیان بکاهد. البته خود مندلبلت گفته است هنوز نمیداند چه تصمیمی اتخاذ میکند و صرفنظر از جایگاه نتانیاهو بر اساس ادله و قانون عمل خواهد کرد. در عین حال، وی به احتمال زیاد با مانور بر هویت شاهد اصلی پرونده فساد مالی یعنی رقیب سیاسی سرسخت او «یائیر لبید» رئیس حزب «یش عتید» (آیندهای هست) سعی خواهد کرد افکار عمومی را با خود همراه کند یا لااقل از بالاگرفتن اعتراضات جلوگیری کند.
با این وجود، دو مساله میتواند نتانیاهو را از اریکه قدرت پایین کشیده و مجبور به کنارهگیری کند. یکی گسترده شدن دامنه اعتراضات علیه اوست. در این صورت ماندن شرکای نتانیاهو در دولت ائتلافی برای آنها ریسک سیاسی خطرناکی خواهد بود و آنها را در نظر افکار عمومی اسرائیلیها در معرض اتهام کمک به یک نخستوزیر متهم به فساد قرار میدهد و این مساله میتواند جایگاه آنها را در انتخابات آتی کنست به شدت متزلزل کند. همین کافی است که شیرازه ائتلاف دولتی را بر هم زند و به پایان دولت نتانیاهو منجر شود. اما مساله دوم این است که خود نتانیاهو به مرور زمان متوجه شود به احتمال بسیار زیاد کیفرخواستی قضایی علیه او صادر میشود، به همین خاطر برای جلوگیری از به زندان رفتن با دادستانی کل وارد معامله سیاسی شود و از قدرت کنارهگیری کند. احتمال اول قویتر و دومی ضعیفتر است، اما دور از انتظار هم نیست. همچنین دور از ذهن نیست که بنیامین نتانیاهو به یک ماجراجویی بزرگ دست بزند و با راهاندازی جنگی علیه غزه یا لبنان و حتی سوریه فضا را امنیتی کرده و اینگونه بر روند رسیدگی به پرونده تاثیر بگذارد.
ارسال نظر