بخش پنجاهم
آفتابپرستهای چشم آبی
نژادپرستی بهعنوان اقدامی اجتماعی در اتریش برای پروژه سیاسی احزاب و گروههای دست راستی مورد استفاده قرار میگیرد. هر دو همزمان تمرکز استراتژی خود را بر دستیابی به «مردم» و ساختن آنها قرار میدهند. همزمان، آنها به جامعه، به «خلوص ملی» و «نظم» متوسل میشوند. ساخت و مشروعسازی «تفاوت» و «نابرابری» - براساس استدلالهای بیولوژیک و فرهنگی- برای اقدامات نژادپرستانه حیاتی است.
افزون بر این، اقدامات مربوط به طرد براساس نژادپرستیسازی [racialization] به پروژه نژادپرستانه دست راستی نسبت داده میشود البته با تفاوتهای متنی قابل توجه. اگرچه نژادپرستی بیولوژیک تا حد مشخصی در استراتژی و گفتمان «جدید» راست جا گرفته است، اما برساختن تفاوتهای فرهنگی مانند نژادپرستیسازی مبتنی بر خصائص فرهنگی و اقدامات طردآمیز آشکارتر شده است. با این حال، این به آن معنا نیست که «طبیعت» [nature] از گفتمان دست راستی ممنوع شده باشد. بر عکس، ویژگی مهمی از فرآیندهای نژادپرستیسازی دادن معنا به تفاوتهای احتمالی فنوتیپیکی، جامعه شناختی، نمادین یا تخیلی است درحالی که همزمان این ویژگیها و خصایص را به منزله تفاوتهای طبیعی جلوه میدهد. طبقهبندی بهدلایل طبیعی و فرهنگی نه تنها به کار گروههای سلسله مراتبی [hierarchise groups] میآید بلکه گروههای خاصی را طرد کرده یا این گروهها را مجبور به استحاله (assimilate] میسازد. اَشکال «جدید»ی از نژادپرستی مثل تکثرگرایی قومی [ethno-pluralism] به صراحت سلسله مراتب را توضیح نمیدهد بلکه خواهان حفظ «واحدهای فرهنگی» متفاوت – ظاهرا به همان اندازه مهم تلقی میشود- و «حق [و وظیفه] متفاوت بودن» میشود. با این حال، این نیز موجب تفکیک و جدایی گروههای متمایز میشود. افزون بر این، حق و وظیفه متفاوت بودن ایده «مردم ما» را طبیعی ساخته و دلالت دارد بر اینکه حضور «دیگران» در «واحد فرهنگی خودی» مشکلساز است. بنابراین، نژادپرستی شامل قدرت میشود چراکه قدرت را به گروه «ما» تغییر داده و همزمان «دیگران» را محروم و قدرت را از آنها سلب میسازد.
بنابراین، قدرت تمایزگذاری با یک عمل خاصی از طرد یا قدرت یک گروه برای طرد «دیگری» از منابع مادی، فرهنگی و نمادین پیوند دارد. در این صورت، طرد نمادین یعنی تعیین گروه برساخته شدهای از «دیگرانِ» خارج از «خانواده یا ملت»- یعنی- از گروه «ما» است. در برابر این دورنمای طرد نمادین، فرآیندی است که نه تنها ساخت «دیگری» را شدت میبخشد بلکه بهکار تحکیم گروه «ما» بهعنوان گروهی یکپارچه میآید که در مجموعه مشترکی از ارزشها اشتراک دارد. به عبارت دیگر، روابط خصومتورزانه «ما» و «آنها» به ترس از این مساله اشاره دارد که نمیدانیم «ما» که هستیم. بنابراین، «دیگران» به منزله «بازتاب معکوس» [mirror-inverted opposite] ارزشهای «خود» تلقی میشود. نژادپرستی بهعنوان تمرین اجتماعی نژادپرستیسازی و «طرد از طریق جذب» [exclusion through inclusion] نه تنها امتیازات گروه «ما» را مشروعیت میبخشد بلکه هدفش برقراری «اجماع» در درون گروه «ما» و در نتیجه، هژمونی فرهنگی است. ممکن است به این نتیجه برسیم که پوپولیسم راستگرا پروژه سیاسی نژادپرستی را بهعنوان اقدام عملی هژمونیک برقرار میسازد. این حقیقت که گفتمان دست راستی به دانش موجود نژادپرستانه متوسل میشود و فعالانه خصومت نژادپرستانه را با برانگیختن زنجیرهای از پیوند میان تبعیض جنسیتی، دیگرهراسی و رویکردهای ضد روشنگری و ضدنخبگی برقرار میسازد تا حدی موفقیت جناح راست در تقویت گفتمانهای تفاوت و نابرابری را بهعنوان اقدامات طردآمیز در نهادها توضیح میدهد. تحلیل ما از دو سازمان دست راستی اتریشی در بخش زیر استراتژیهای گفتمانی را توضیح میدهد که به کار ساخت «دیگری» خاص – که «مسلمانان» و «مهاجران» هستند- ملیسازی «تفاوتها» میان «ما» و «آنها» و (مشروعیت بخشی به) طرد (نمادین) میآید.
گفتمانهای دست راستی در اتریش
در آن زمان تقصیر از آن یک گروه قومی خاص بود. امروز، یک گروه دیگر.
(مصاحبه با یک عضو FPÖ)
[گفتمان] «حزب آزادی اتریش» یا (FPÖ) و «ابتکارات شهروندان» علیه ساخت مساجد با شدت بخشیدن به ایده «تفاوت» طبیعی و غیرقابل تطبیق در میان انسانها یا «گروهها» موجب تغذیه گفتمانهای نژادپرستانه میشود. در گفتمانهای اخیر دست راستی در اتریش دو شکل از نژادپرستی را مورد شناسایی قرار دادهایم: یکی بر مسلمانان متمرکز است و دیگری بر مهاجران بهعنوان «دیگری» برساخته شده. دومی را میتوان به مثابه «نژادپرستی درون گروهی» [xeno-racism: شکلی از پیشداوری است که شبیه به نژادپرستی است اما از سوی اعضای یک گروه نژادی نسبت به اعضای همان گروه که بعضی شان آواره و محروم هستند مانند مهاجران نمایش داده میشود] درک کرد چنانکه «لیز فکت» [Liz Fekete] به شکل قانعکنندهای استدلال کرده است. در مفهومبندی نژادپرستی درون گروهی این «خارجیان» یا «مهاجران» هستند که به منزله «دیگری» برساخته میشوند. مبانی ایدئولوژیک علیه «دیگرانِ» برساخته شده در چنین مفهوم بندیای ناپیداست و خصومتورزی تا حدودی مبتنی است بر منطق طبیعی جلوه یافته رقابت قومی [naturalized logic of ethnicised competition]. در زیر، ما استراتژیهای گفتمانی دست راستی را توصیف خواهیم کرد که «دیگری» (نابرابر) را بر میسازد و بهطور نمادین این «دیگری» را طرد کرده و برتری و امتیازات گروه «ما» را مشروعیت میبخشد. این نشان میدهد که چگونه گروههای دست راستی «گفتمانهای تفاوت» را تشدید کرده و در انجام این کار به «دانش نژادپرستانه» [racist knowledge] متوسل میشود که در جامعه تعبیه شده و حس مشترکی از بیعدالتی و طرد را ایجاد میکند.
ارسال نظر