بخش شصتم
آفتابپرستهای چشم آبی
قدمت یا سابقه شکلگیری دولت- ملت مدرن دانمارک به سال ۱۸۴۸ بازمیگردد. بهطور مشخص، در مورد دانمارک، از دست رفتن «جوتلند جنوبی» در جنگ ۱۸۶۴ علیه پروس و اتریش تاثیر شگرفی بر احساس هویت ملی و تعلق خاطر ملی در پرتو آب رفتن قدرت سرزمینی و قلمروی این کشور داشت. طی نیمه اول قرن بیستم، سهگانه ملت، دموکراسی و رفاه بهطور موقت بهخاطر رشد دولت رفاه در دانمارک حل شد. در این میان احزاب دانمارکی نقش مهمی داشتند.
این امر شناسایی تفاوت قاطع میان ملیگرایی دانمارکی و آلمانی طی قرن نوزدهم را میسر میسازد: ملیگرایی آلمانی مبتنی بر دولت بود درحالیکه ملیگرایی دانمارکی پسا ۱۸۶۴ مبتنی بر جنبشهای جامعه مدنی بود. مساله دانمارک نشان میدهد که چگونه تلاشهای گفتمانی در مورد درک «مردم» [the people] میتواند پیامدهایی متضاد برای دورههای مختلف تاریخی و در شرایط متفاوت ملی داشته باشد. طی دهه ۳۰ میلادی، معنای «مردم» از سوی سوسیال دموکراتها در دانمارک، نروژ و سوئد بازتعریف شد تا شامل هر کسی شود که (بهطور قانونی و ترجیحا با وضعیت شهروندی) در چارچوب مرزهای ملی زندگی میکنند. مورد خاص دیگر به دولت رفاهی جهان شمول اسکاندیناوی مربوط است که بر مبنای ابعاد جنسیتی [gender dimension]، الگوی نانآوردوگانه [the dual-breadwinner model] و مسوولیت دولتی برای کارهای مراقبتی [care work] مبتنی است. بورس تحصیلی کشورهای نوردیک نشان داده است که قدمت دولتهای رفاهی اسکاندیناوی را میتوان به اصلاح قانون خانواده پدرسالار [patriarchal family legislation] در نیمه دهه ۲۰ میلادی بازگرداند که امتیازات مردان را با برقراری برابری رسمی میان زن و شوهران در ازدواج کاهش داد. الگوی رفاهی جهان شمول- که بعدا با اصلاح سیاستهای اجتماعی و بازار کار در دهه ۶۰ و ۷۰ توسعه یافت- بهعنوان الگوی خاص «مدافع زنان» تلقی شده است، زیرا مسوولیت دولتی برای کارهای مراقبتی زنان را قادر میسازد تا «کار با حقوق» [paid work] را با «کار مراقبتی» در آمیزند.
از دهه ۷۰ به این سو، دولتهای رفاهی اسکاندیناوی در زمینههای اقتصادی و در اجزای اصلی سیاستهای بسیط رفاهی و بازتوزیع نسبتا موفق بودهاند؛ یک الگوی رفاهی که هم اکنون از سوی تقریبا تمام جریانهای اصلی حزبی مورد حمایت است. برابری اجتماعی، دموکراسی و برابری جنسیتی به عناصر اصلی در احساس یا برساختن حس تعلق ملی کشورهای نوردیک تبدیل شده است. با این حال، استدلال شده است که آنها با مشکلاتی جدی در زمینه انطباق تکثر قومی- فرهنگی و مذهبی و ادغام اقلیتهای مهاجر به منزله شهروندان برابر دست به گریبان بودهاند. تحلیلهای عالمانه اخیر از الگوی رفاهی اسکاندیناوی از چشمانداز مهاجرتی نشان میدهد که الگوی واحد یا سه استثنا وجود دارد که همگی مبتنی بر «ناسیونالیسم رفاهی» هستند «که رفاه را با دسترسی به شهروندی ملی پیوند میدهد.» همچنین تنشهایی وجود دارد میان سیاستهای برابری جنسیتی و شناسایی اقلیتهای مهاجر. عضویت دانمارک در اتحادیه اروپا همراه با تحرک روزافزون و مهاجرت مسلما تضادها در مورد معنای «مردم» را بار دیگر فعال کرده و مسائل «قدیمی» در مورد اینکه چه کسی به مردم تعلق دارد، چگونه مرزهای کشور تعریف شود و چگونه مسائل ملی با مسائل اجتماعی پیوند یابد را از نو فرمولبندی کرده است. در دهههای ۷۰ و ۸۰ عضویت دانمارک در اتحادیه اروپا مسالهای پرمناقشه در تمام جناحهای چپ و راست بود. از دهه ۹۰ به این سو هم مهاجرت مسائل جدیدی را در مورد «تعلق» و «مرزها» برانگیخته و اینکه تحت چه شرایطی «دیگری» [the ‘other’]، «بیگانه» [the ‘alien’] باید به شهروندی دانمارک و اروپا و تامین رفاه دسترسی داشته باشد.
درحال حاضر، تمام احزاب سیاسی اصلی درگیر بازاندیشی و چارچوببندی دوباره دولت رفاهی هستند. یک مساله مناقشهانگیز میان درکی طردانگارانه از «ما»، مردم، و «رفاه ما» است که عمدتا به دولت- ملت در مقابل مفاهیم جذب انگارانه و پساملی از رفاه و انسجام مرتبط است که شامل «دیگری مهاجر» [the migrant other] میشود. تحقیقات اخیر نشان میدهد که دانمارک در ارتباط با هویت ملی و مسائل رفاهی به شدت و بهطور روزافزونی قطبی شده است. در درون این چارچوب، حزب پوپولیستی «مردم دانمارک» (DPP) خود را به منزله مدافع مفهومی طردانگارانه از رفاه و انسجام جلوه میدهد که به «مردم ما» و به آنانی محدود میشود «که هزینههای رفاه را برای نسلها و نسلها پرداخته اند.» در چارچوب وضعیت جامعه دانمارک، مهاجرت و تکثر روزافزون فرهنگی و مذهبی با فرآیند «فرهنگی شدن» [culturalisation] مساله رفاه و گفتمان ادغام دنبال شده است که در درکی خاص از هویت ملی، رفاه و دموکراسی ریشه دارد. استدلال ما این است که پوپولیسم دستراستی دانمارکی الگویی را اتخاذ کرده که متاثر از تاریخ و جامعه دانمارک است. این الگو را به این صورت میتوان شناسایی کرد: یک رویکرد رفاهی- ناسیونالیستی با محرکهای آشکار طردآمیز؛ یک دستور کار ضدمهاجرتی/ بومیگرا و یک دستور کار فرصتطلبانه برابری جنسیتی.
پوپولیسم معاصر دانمارکی
عبارت پوپولیسم ابتدا از سوی محققان دانمارکی در دهه ۸۰ برای توصیف ویژگیهای ظهور و توسعه «حزب ترقیخواه دانمارک» (FrP) بهکار گرفته شد که عمدتا با اعتراضات مالیاتی و مواضع ضدنهادی [anti-establishment stance] مشخص میشود. موج اول احزاب نوفاشیست فقط بهطور حاشیهای در کشور حضور داشتند؛ ظهور و توسعه FrP به موج دوم پوپولیستی تعلق دارد. تاریخ معاصر DPP و نقش این حزب در سیاستهای دانمارک را نمیتوان بهطور کامل بدون ملاحظه میراث DPP از FrP درک کرد.
ارسال نظر