بخش صد و دوم
آفتابپرستهای چشم آبی
هویت سیاسی آن چندان روشن نیست و بحثهایی وجود دارد در این مورد که آیا این حزب میتواند واقعا بهعنوان راست افراطی مشخص شود یا خیر. ترکیب این گروه در واقع ترکیبی است از نولیبرالها، ناسیونالیستها، محافظهکاران و حتی سوسیالیستهای سابق. پس از انتخابات ۲۰۱۲، ادبیات ضدمهاجرتیشان (برای مثال، در آخرین مانیفستشان هیچ اشارهای از مهاجران نبود) در تلاش برای تمایزگذاری میان خودشان از ادبیات افراطی GD بهطرز چشمگیری کاهش یافت. در انتخابات سال ۲۰۱۵ آنل بر مخالفت خود با اقدامات ریاضتی تحمیل شده از سوی اتحادیه اروپا/ صندوق بینالمللی پول و اجرای آن در یونان تاکید کرد اما اگرچه این حزب از سوی GD رسما دعوت شد تا جبهه مشترکی در برابر ائتلاف دولتی سهگانه، بهویژه در مسائلی مانند مهاجرت، تشکیل دهد اما این حزب هرگز پاسخ مثبتی به این درخواست نداد. با این توصیف، این رویکرد محافظهکارانه ملی حزب با ترکیب درخواست برای اقدامات سختتر در مورد مهاجرت و حمایتش از مشارکت برای وطنپرستی و ارزشهای کلیسای ارتدوکس یونان بود که آنل را در طیف سیاسی راست افراطی یونان قرار داد. پیش از تلاش برای برقراری نمایی عمومی از احزاب، لازم است که ویژگیها و ایدئولوژیشان و اهداف و آمالشان شناسایی شود. بهدنبال استدلال «بول» که هویتهای جمعی میتوانند «حول صفات خاصی برساخته شوند»، تحلیل ایدئولوژی حزب شواهد مفصلتری از تاکتیکها و صفات ارتباطیشان و بنابراین، فرصتی برای درک هویت احزاب از طریق ادبیاتشان بهدست میدهد.
گفتمان «قومی»، «ملت» و «دیگران»: ایدئولوژی پوپولیسم راست افراطی در یونان
هسته محدود ناسیونالیسم – غیر از مفهوم ملت- مشتمل است بر ایده اجتماع، خودمختاری ملی و هویت سیاسی. به عبارت دیگر، ملت را میتوان به منزله «یک هویت فرهنگی خاص و منحصربهفرد» تصور کرد «که حقی طبیعی و غیرقابل تفکیک برای خودمختاری سیاسی دارد.» دولت یونان از زمان استقلال ملی به این سو به گفته «تریاندافیلیدو و دیگران» (۱۹۹۷) «درگیر فرآیند ساخت چیزی شده که ریشههای قومیاش به دوران کهن بازمیگردد» که «هر تغییری که گذشته و تاریخ اجتماع ملی را برجسته میسازد بهگونهای از نو برساخته شده که نمایاننده ملت به منزله واحدی همگن و هماهنگ است.» «اسمیث» در مطالعهاش روی ملتها و هویتهای ملی، هویت قومی را بهعنوان شکلی پیشامدرن از هویت فرهنگی جمعی مورد شناسایی قرار داد: «هویت فرهنگی جمعی نه تنها به یکسانی عناصر بر نسلها بلکه به حس تداوم در بخشی از نسلهای پیاپی یک واحد فرهنگی خاص آن جمعیت برای خاطرات مشترک رویدادهای آغازین و دورانی در تاریخ آن واحد و به برداشتهای ارائه شده از سوی هر نسل در مورد سرنوشت جمعی آن واحد و فرهنگش اشاره میکند.»
از آنجا که ملت بهعنوان اجتماعی دارای سرزمین و سنتهای قومی و فرهنگی سیاسی شده تصور میشود، ناسیونالیسم ترویجکننده ایده یک جامعه استحکام یافته است که چندفرهنگیگرایی یک محیط به شدت پیچیده بهخاطر تفاوتها و تنوعاتی خلق میکند که در جوامع معاصر وجود دارد. چندفرهنگیگرایی با تمرکز بر «هویت»، به این تنوعات اجتماعی اشاره دارد- خواه قومی باشد یا نژادی- و به تاکید بر گروهها و هویتهای متمایز «دیگر» کمک میکند. هویت ملی یونان قویا با زبان، تاریخ، فرهنگ و سنتها در کنار آگاهی مذهبی ارتدوکسهای مسیحی پیوند دارد. از این رو، مفهوم ملت در مورد خاص یونان دو مفهوم «اجتماع قومی همگن» و «اجتماع سیاسی» را اتخاذ میکند که [در آن] مردم «در مجموعهای از ویژگیهای فرهنگی و قومی اشتراک دارندکه بهعنوان ملت، یک قوم صرفنظر از داشتن یا نداشتن دولت مشخص میشود.» احساسات ملیگرایانه جمعیت با احزاب سیاسی بهعنوان دستگاه مبارزاتی به ویژه بهعنوان ابزاری برای بیاعتبار کردن یکدیگر دستکاری شده است درحالیکه رایدهندگان را از مشکلات اقتصادی و اجتماعی داخلی منحرف میسازد. در موارد مورد بررسی، مفهوم ملت و هویت ملی ظاهرا در گفتمان احزاب قوی است، چیزی که استدلال هویت جمعی برای عرصه پوپولیستی راست افراطی در یونان را تقویت میکند. در «مرامنامه ایدئولوژیک» لائوس که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، تاسیس حزب به منزله رعایت نیازی تاریخی برای پرداختن به نیازهای ملت معرفی میشود و «خودمختاری» حزب تاکید میکند که این – فراتر از هر چیز دیگری- یک حزب یونانی است و بر منافع بلندمدت کشور و مردم یونان تمرکز دارد. به همین ترتیب، سیاستهایش ملهم از «روح، ارزشها و فرهنگ یونانی» است. اولویت اصلیاش همانا احیای حاکمیت مردم و سرنگونی «وضع فاسد موجود» است که به منزله تعدی به کشور محسوب شده و منجر به «هلنیزدایی [de-Hellenization] تدریجی و بردهسازی ملت میشود.» هدف اصلیاش همانا کسب «قدرت از طریق ابزارهای دموکراتیک و قانونی است.» از ابتدا، لائوس خواستار روشنسازی هویت دموکراتیک خود به منظور متفاوت کردن خود از جنبشهای موجود راست افراطی در اروپاست مانند GD یونان یا BNP بریتانیا. لائوس با دنبال کردن یک «استراتژی دوگانه» - ابتدا استراتژی «صفراوی» که در آن لائوس به منزله مخلوطی از تعصب (علیه یهودیان، مسلمانان، مهاجران، تشکیلات سیاسی و ...) عمل میکند و در نتیجه، از سال ۲۰۰۵ استراتژی «اسب تروجان» را دنبال میکند که در آن، این حزب بهدنبال نرم کردن مواضع خود (نه از نظر محتوا بلکه از نظر ارائه عمومی آنها) برمیآید- هدفی دولایه یا دوگانه دارد: اول، پشتیبانی از هسته سخت حامیان راست افراطی با فاش کردن نمای ایدئولوژیک- سیاسیاش و دوم، استفاده از دریای آرای معترضان با پنهان کردن همان نما.
ارسال نظر