بینظمی جدید جهانی
دوم، روابط خصمانه میان قدرتهای بزرگ کارکردن آنها با یکدیگر برای پرداختن به بسیاری از چالشهای جهانی و منطقهای که با آن مواجه هستند را بسیار مشکلتر خواهد کرد. اجتناب از چنین پیامدی آسان نخواهد بود؛ همانطور که توسیدید نوشت، چشم و همچشمی میان قدرتهای بزرگ روز و رقابتهای روزافزون روش طبیعی امور بینالمللی است. هر تلاشی برای اجتناب از وخامت قابلتوجه در روابط قدرتهای بزرگ ضرورتا باید به میزانی از عمل متقابل از سوی قدرتهای مهم دیگر مشروط باشد. میل به اجتناب از تقابل به هر هزینهای به سیاست مماشات [Appeasement policy] خواهد انجامید. چنین ژستی تنها به نفع جاهطلبیهای قدرت رقیب خواهد بود و در این فرآیند، موجب میشود که کشورهای دیگر یا با آن متحد شوند یا به توسعه ظرفیتهای مضاعف خودشان بپردازند بهگونهایکه در موقعیت بهتری برای دنبال کردن امنیت خود قرار بگیرند. نتیجه یا نظمی مبتنی بر شرایط غیرقابل پذیرش خواهد بود (اساسا شرایطی که از سوی متجاوزترین و قدرتمندترین قدرتها دیکته میشود) یا موجب بینظمی خواهد شد.
در اینجا ما عمدتا از روابط میان آمریکا با چین و روسیه سخن میگوییم؛ دو کشور خصم که بهطور بالقوه قدرت بزرگ هستند. (دشمنان با اهمیت دیگری وجود دارند مانند کرهشمالی و چند گروه تروریستی اما تهدیدی که آنها بهدنبال دارند اگرچه مهم است اما در مقیاس یا وسعت محدود است. همچنین «جفت»های مهم دیگری هم وجود دارند که میتوانند در مسیری اشتباه قرار گیرند مانند اروپا و روسیه، چین و ژاپن و هند که در بخش منطقهای که در ادامه خواهد آمد بررسی خواهند شد. این روابط احتمالا از مجموعهای از اقدامات مشابه با آن چیزی که در این فصل مطرح شده بهرهمند خواهند شد). چالشهای آمریکا در شکل دادن به روابط با چین و روسیه همانا جلوگیری از دنبال کردن راههایی از سوی آنهاست که موجب یک جنگ سرد جدید شده یا بدتر از آن موجب این میشود که روابط شکل تقابلی بیابد که مانع همکاری مطلوب در راستای حل چالشهای منطقهای و جهانی میشود.
پیروزی در چنین تلاشهایی شاهکار نیست. این برابر دیپلماتیک عبور دادن نخ از سوزن است. از یکسو آنچه لازم است همانا کنار گذاشتن موثر ایده یا وسوسهای است که میگوید اجبار یا تجاوز موفقیت خواهد یافت. هم روسیه و هم چین تاکید را بر «خارج نزدیک»شان میگذارند: در مورد روسیه، کشورهای اروپا در سمت غرب این کشور و در مورد چین، دریاهای چین جنوبی و شرقی. در برابر استفاده از زور و اقدامات یکجانبه برای تغییر «وضع موجود» سرزمینی باید مقاومت صورت بگیرد و – اگر بازدارندگی با وجود ماهیت واکنش متکی به واقعیات سیاسی، محلی و نظامی ناکام بماند- پاسخ داده شود. این امر مستلزم آن است که نه تنها ایالاتمتحده قدرتمند باقی بماند بلکه هم حضور نظامی منطقهای خود را حفظ کند و هم روابط نزدیک با کشورهای همسایه را. چین و روسیه باید بدانند که ایالاتمتحده هم «اراده» و هم «توانایی» پاسخ به هر آنچه که آنها ممکن است انجام دهند را در «محل» دارد. بازدارندگی آشکارا برای دفاع اولویت دارد. اما بازدارندگی هرگز بسیار متفاوت از این مفهوم نیست که یک دولت «اراده» و «توانایی» دفاع از منافع خود را دارد.
ارسال نظر