نگاه اروپایی به جنگ تعرفهای
دوره دوم، به سالهای ۲۰۰۰ بازمیگردد که چین به «رقیب همتای» آمریکا تبدیل شد و نگرانیهایی در فضای فکری آمریکا درمورد سبقت از واشنگتن برانگیخت. درایندوره باتوجه به افول قدرت روسیه، دشمنیابان آمریکایی چین را جایگزین شوروی میکنند. در گزارش علنی کاکس در مه ۱۹۹۹، مجلس نمایندگان آمریکا کمیسیونی را مأمور بررسی احتمال دزدی فناوریهای آمریکایی در حوزههای نظامی کرد که نشان میداد چین سیستم جاسوسی روشمندی از آزمایشگاههای نظامی آمریکا بهویژه در لوسآلاموس در نیو مکزیکو دارد و این فعالیتها پیشرفت چین در زمینه تسلیحات هستهای را شتاب بخشیده است. این گزارش سنگبنای تغییر ادبیات راهبردی آمریکا درقبال چین بود.
در دوره سوم پس از بحثهایی حول ساختار و ماهیت قدرت چین، نوع روابط این کشور با آمریکا مورد توجه قرار گرفت، این دوره به دوره تبادلات چین و آمریکا معروف است. با مرگ مائو زدونگ در سال ۱۹۷۶، جانشین او دنگ شیائوپینگ با اعلام اینکه «تازمانیکه گربه موش میگیرد، چه فرقی دارد گربه سیاه باشد یا سفید» تصمیم گرفت از سال ۱۹۷۸ بهتدریج اقتصاد کشور را لیبرالیزه کند. سرانجام در دسامبر ۲۰۰۱ چین با تایید آمریکا وارد سازمان تجارت جهانی شد. با این رخداد فضای فکری مثبتی در آمریکا مبنی بر آثار مثبت حضور چین در سازمان تجارت جهانی برای اقتصاد بینالملل و ارتقای سطح زندگی مردم شکل گرفت.
در فاصله سالهای ۲۰۱۶-۲۰۰۰، واردات آمریکا از چین ۵ برابر شد و از ۱۰۰ میلیارد دلار به ۴۶۷ میلیارد رسید. دراینسالها چین نیز به سومین بازار صادرات آمریکا با ۱۲۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ ارتقا یافت. درعینحال کسری تجاری آمریکایی دربرابر چین افزایش یافت. در سال ۲۰۱۱، تحلیلگران بنیاد رند در گزارشی باتوجه به میزان وابستگی متقابل اقتصادی چین و آمریکا، عنوان موقعیت «نابودی اقتصادی قطعی دوطرفه» را برآن گذاردند.این اصطلاح برگرفته از مفهوم «نابودی قطعی دوطرفه» که در دوران دوقطبی هستهای بین آمریکا و شوروی بهوجود آمده بود، نشان میداد توازن کشتار در دوطرف، ضامن صلح میان آنها است. بنابراین، دراین زمان از دید کارشناسان نظامی رند، جنگ اقتصادی بین چین و آمریکا ناممکن بود.
در دوره چهارم، با ابتکار اوباما «سیاست چرخش بهسوی آسیا» با هدف مهار چین از سال ۲۰۱۱ آغاز شد. در این دوره که ۱۰ سال پس از ورود چین به سازمان تجارت جهانی است، نرمش حقیقی در سیاستهای آمریکا فزونی یافت که با محور قرار دادن آسیا تلاش دارد همپیمانان آمریکا را در منطقه پویاتر کند و هم به کمک آنها عملکرد تجاری چین را قالببندی و حضور نظامی آمریکا را در منطقه تضمین کند. بهرغم انکار واشنگتن، پکن به این رویکرد بهعنوان «وسوسه مهار چین» مینگریست. دوره پنجم، رویارویی ترامپ با چین در جریان فعالیتهای انتخاباتیاش است. ترامپ در اظهارات خود بارها روند تجارت آزاد را محکوم کرد و بهگفته بسیاری به عصر الکساندر همیلتون در سالهای ابتدایی تاسیس جمهوری آمریکا و دوران حمایتگرایی بازگشت.برخی براین باورند سیاست ترامپ در حوزه چین ذیل دیدگاه جکسونی-آمریکایی مبنیبر جهان میدان رویارویی قدرتها است و قائل بر فایدهای در ترویج مردمسالاری نیست، تعریف میشود. پس از حضور ترامپ در کاخ سفید، خصومت او با چین کاهش یافت و پس از ملاقاتی گرم با شی جین پینگ، ترامپ برندهای «ایوانکا» و «ترامپ» را در این کشور معرفی و از سرمایهگذاران چینی برای طرحهای مسکنسازی جرد کوشنر دعوت کرد.
ترامپ امید داشت چین بتواند مشکل هستهای و بالستیک کرهشمالی را حل کند؛ اما بیتصمیمی چین، ترامپ را دلسرد کرد. پسازآن، ترامپ با توییتهای آتشافروزش خطاب به شیجینپینگ، مانورهای تحریکآمیز ناوهای دریایی، فروش تسلیحات به تایوان و تحریم بانکهای چینی با پکن مقابله کرد. مهمترین آثار تقابل ترامپ با چین ازبینرفتن مشارکتهای اقتصادی بود. طرح مشارکت فراپاسیفیک باتوجه به مخالفت ترامپ با تجارت آزاد زیر سوال رفت و مذاکرات آمریکا و اتحادیه اروپا درمورد مشارکت فراآتلانتیک در حوزه تجارت و سرمایهگذاری با مشکلات بسیار مواجه شد و حتی بر توافق تجاری و اقتصادی جامع بین اتحادیه اروپا و کانادا و همچنین پیمان تجارت آزاد آمریکای شمالی و پیمان تجارت آزاد با کره جنوبی اثر گذاشت.
بنیان فکری روابط اقتصادی آمریکا و چین در عصر ترامپ
مخالفت ترامپ با تجارت آزاد چین، مختص وی نیست. منتقدان تجارت آزاد در آمریکا پوپولیستهایی هستند که شمارشان درحالحاضر در سراسر جهان روبه افزایش است. نقد اصلی چهرههای سیاسی پوپولیست در غرب به تجارت آزاد، جابهجایی محل کارخانههای تولیدی (از آمریکا یا اروپا) به کشورهای درحال توسعه است. از دید آنها، کارگران کشورهای درحال توسعه حقوقی ناچیز در کارخانههای تولیدی دریافت و همزمان کارگران بخش ثانوی کشورهای توسعهیافته را بیکار میکنند. این دیدگاه نقدی بر نظریههای اقتصادی سُنتی مانند نظریه «نابودی آفریننده» جوزف شومپیتر است. شومپیتر معتقد است مشاغل نابودشده در کشورهای پیشرفته با مشاغلی با کیفیت و حقوق بیشتر در همین کشورها جایگزین میشوند. بهغیراز طرفداران شومپیتر، برخی دیگر از منتقدان رویکرد پوپولیستی در آمریکا، ماشینیسازی و کاربرد وسیع روباتها در عملکرد تولید را از دلایل تغییر نیروی کار و بیکاری افراد در کشورهای صنعتی میدانند. البته طی مطالعات اخیر محققان امآیتی با جابهجایی محل کارخانههای تولیدی حدود یک میلیون شغل بهصورت مستقیم و ۴/ ۲ میلیون شغل بهصورت غیرمستقیم نابود شدهاند. این گزارش مورد تایید اقتصاددانان مهم، آنچه را طبقات مردمی آمریکا، حامیان ترامپ و پوپولیستهای چپگرای حامی برنی سندرز باور دارند، تایید میکند. درحالیکه مردم آمریکا سرگرم بازاندیشی درمورد تجارت آزاد و لزوم حمایتگرایی هستند، چین خود را قهرمان تجارت آزاد میداند که توانسته است با بسیاری از کشورها و بلوکها توافقات دوجانبه تجارت آزاد ایجاد کند. همچنین، چین بهعنوان یکی از مذاکرهکنندگان با همسایگانش در حوزه آسیا-پاسیفیک بهدنبال جایگزینی برای پیمان مشارکت فراپاسیفیک با حضور آمریکا بهشمار میرود. ازآنجاکه این پیمان تمرکزش را بر کاهش حقوق گمرکی گذاشته، با پیمان مشارکت فراپاسیفیک متفاوت است و خود را کمتر درگیر تشکیل بازارهای عمومی، هماهنگسازی با هنجارها و کنوانسیونهای حقوق کار، محیطزیست و مالکیت معنوی میکند.
ارسال نظر