ناگفتههای گفتنی
خاطرات و تاملات الیاس شوفانی، متفکر برجسته فلسطینی درباره فلسطین، صهیونیسم و اسرائیل
«معلیا» از بهار ۱۹۴۸ و پس از اشغال مناطق ساحلی فلسطین و رسیدن «هاگانا» به زمینهای خراجی «معلیا» در دو کیلومتری روستا، در خط نخست رویارویی قرار گرفت و این وضعیت، ۶ماه به درازا کشید. در این بازه زمانی، مردم «معلیا» وقت خود را میان سنگرهای دفاعی و خانههای خود تقسیم کرده و یک شب در خانه و شب دیگر در این سنگرها میگذراندند.
حفاظت از روستا بهصورت شبانه انجام میشد؛ چون مردم به یورشهای شبانه «هاگانا» عادت کرده بودند و در روز تنها به مراقبت اکتفا می کردند. بدین سان به مدت ۶ماه و با وجود کوشش های پرشمار «هاگانا»، مانع موفقیت صهیونیستها در اشغال «معلیا» شدند. مردم در نبرد با «هاگانا» دلاورانه ظاهر شدند و «هاگانا» نیز بهویژه پس از کشته شدن شماری از نیروهایش در درگیریها، برای پرداخت هزینه درنوردیدن و اشغال این منطقه آمادگی نداشت. تا اینکه «عملیات بزرگ حیرام» در ۳۱/ ۱۰/ ۱۹۴۸ فرارسید و روستای «معلیا» و منطقه «جلیل غربی» سقوط کرد.
درباره کوچ مردم از برخی روستاها و باقی ماندن آنها در برخی روستاهای دیگر، در هنگام نبردها و همچنین پس از پایان جنگ، اطلاعات کافی از جریان رویدادها در اختیار ما نیست. در آن زمان ما از هدف اسرائیلیها از جنگ و ابعاد برنامه کوچ اجباری فلسطینیها آگاه نبودیم. مساله کوچ اجباری، به ذهن مردم خطور نمیکرد. ارزیابی غالب این بود که یهودیان ممکن است بر سرزمین فلسطین سیطره یابند؛ اما بیرون کردن مردم و کوچاندن آنها پیشبینی نمیشد. هنگامی که فلسطینیها خانه های خود را به شکلهای مختلف ترک میکردند، باور عمومی آنها این بود که ترک خانه، مسالهای موقتی برای در امان ماندن از اصطکاک اولیه با ارتش اشغالگر و در نتیجه پیشگیری از اقدامات وحشیانه در هنگام اشغال است. همانگونه که گفتم کوچ اجباری حتی در بدترین سناریوها، ایدهای مطرح نبود و دائمی پنداشته نمیشد. تنها هدف از کوچ، دوری از اصطکاک اولیه با صهیونیستها و شوک ناشی از آن تلقی میشد. همچنین در خودآگاه فلسطینیان این موضوع وجود نداشت که رهبری جنبش صهیونیستی، کوچاندن آنها را برنامه طراحیشده و هدف اصلی خود از جنگ کرده است. این موضوع را درک نمیکردیم و از آن آگاه نبودیم. در هر حال، من در آن زمان کم سن و سال بودم و همه آنچه را که در جریان بود، درک نمیکردم. آنچه ذهنها را آشفتهتر می کرد این بود که برخی از مردم در شهرهایی که اشغال شد، باقی مانده و بیشتر باشندگان آنها کوچ کرده بودند. همچنین ساکنان برخی روستاها کوچیده و برخی دیگر باقی مانده بودند. در برخی روستاها شماری از مردم کوچ کرده و شماری دیگر مانده بودند. اینها ذهنها را آشفته و این پرسش را طرح میکرد که اگر برنامه ترسیمشدهای از سوی صهیونیستها وجود دارد، چرا همه مردم کوچانده نمیشوند؟ اما استمرار عملیات کوچاندن اجباری مردم، پس از آتشبس در جنگ، مجالی برای تردید در این زمینه باقی نگذاشت. آنچه درباره عملیات رخنه و بازگشت فلسطینیان به مناطق خود از سوی «مورخان جدید» اسرائیلی و دیگران نوشته میشود، درست نیست. مردم خانههای خود را بهصورت بیبازگشت ترک نکردند و تنها برای دور ماندن از خطرات اصطکاک اولیه با صهیونیستها چنین کردند. جنگجویان فلسطینی شکست خوردند؛ اما ایده بازگشت را کنار نگذاشتند. هنگامی که مردم آغاز به بازگشت کردند، اشغالگران مانع بازگشت آنها شدند. افزون بر اینکه روستاهایی را که اهالی آن کوچ نکرده بودند، محاصره و شماری از آنها را طرد میکردند؛ بهگونهایکه نسبتی بیش از ۲۰درصد از ساکنان اصلی فلسطین در کشور یهودی در حال تاسیس باقی نمانند. هدف از باقی گذاشتن این اقلیت عربی هم بیشتر تبلیغاتی بود تا به دروغ نشان دهند که برنامهای برای یهودیسازی کامل فلسطین در کار نیست. ضمن اینکه یک اقلیت کوچک نگهداشته میشد که دولت اشغالگر میتوانست بر آنها سیطره داشته باشد. با این حال اندیشه بازگشت و نپذیرفتن این باور که آنچه جریان یافته دارای ویژگی دائمی است، همچنان در ذهن مردم و اهالی مناطق اشغالی باقی ماند.
jaberiansari۱۹۶۹@gmail.com