نگاه دیگران-بخش بیست وپنجم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
استفاده کیسینجر از کلمه «دفع» توفانی از انتقاد - البته نهفقط از سوی راجرز که آن را تلاشی عمدی برای خراب کردن ابتکار عملِ آتشبس خود میدانست- به راه انداخت. کیسینجر بعدها به من گفت که این یک کلمه انتخابی نابجا - محصول بیتجربگی او در جلسات توجیهی- بود که نیکسون قبلا او را از استفاده از آن بهخاطر لهجه آلمانیاش منع کرده بود. بااینحال، او تاکید کرد که اگر نیکسون با این مفهوم احساس ناراحتی میکرد، آن را به کار نمیبرد، چه، آنها قبل از جلسه مدتی درباره آن بحث کرده بودند. چهار روز بعد، در یک جلسه توجیهی دیگر، کیسینجر تلاش کرد آن بیانیه را با تمام جزئیات مرتبط در نظر بیاورد.
بااینحال، او با اشاره به اینکه بهتر بود از «عبارتیتر و تمیزتر» استفاده میکرد، اعلام کرد که برآوردی منصفانه از آن چیزی بود که ایالاتمتحده در تلاش برای دستیابی به آن بود: «من فکر میکنم که شورویها متوجه میشوند که اگر حضور نظامی خود را گسترش دهند، به نقطهای خواهند رسید که باید از سوی اسرائیل به چالش کشیده شوند. اسرائیلیها نمیتوانند بیحرکت گوشهای بنشینند و بهتدریج صدایشان خفه شود... دوم اینکه، در مقطعی از حضور شوروی در خاورمیانه، نیروهای بومی عرب وجود خواهند داشت که دلایل خاص خود را دارند که یک استعمارگری را جایگزین نوع دیگری از استعمارگری نکنند.»
کیسینجر پیش از این از هر دو مورد کاملا آگاه بود. در چهار روزِ میانِ این دو جلسه توجیهی، پیشتر آشکار شده بود که شورویها پایگاههای موشکی خود را به کرانه غربی سوئز تحت پوشش گشتهای هوایی شوروی نزدیکتر میکردند. اگر موفق به استقرار آنها در آنجا میشدند، توانایی اسرائیل را برای استفاده از نیروی هوایی در راستای محافظت از نیروی زمینیاش به خطر میانداختند که مواضع ثابتی را در امتداد ساحل شرقی اشغال کرده بود. بنابراین اسرائیل بارها به سامانههای موشکی حمله کرد؛ اما بدون موفقیت و چندین فانتوم خود را در این فرآیند از دست داد. نیکسون در یک ژوئیه با هشدار عمومی به شوروی پاسخ داد که تصور او از تامین مجدد و خاموش هواپیما برای اسرائیل را از بین برد. او با اشاره به اینکه تدارکات تسلیحات شوروی تهدیدی برای برهم زدن توازن قوا در منطقه است، هشدار داد که بهمحض وقوع آن، «ما آنچه را که لازم است برای حفظ قدرت اسرائیل در مقابل همسایگانش انجام خواهیم داد.»
در ۲۵ و ۲۷ ژوئیه، جنگندههای میگ۲۱ به خلبانی نیروهای شوروی وارد حریم هوایی تحت کنترل اسرائیل در سوئز شدند و با هواپیماهای اسرائیلی در آنجا درگیر شدند. در ۳۰ ژوئیه، دوازده میگ بار دیگر با فانتومهای نیروی هوایی ارتش درگیر شدند. اینبار در یک حرکت جسورانه، خلبانان نیروی هوایی ارتش اسرائیل در مسیر میگهای شوروی کمین کردند و چهار فروند از این میگها را سرنگون کردند و سه خلبان شوروی کشته شدند. یک هفته بعد، شوروی هم یک عملیات ضد کمین انجام داد و دو میراژ اسرائیلیِ IIICs را سرنگون کرد. ما میدانیم که کیسینجر درباره این حوادث و بده بستانی که ۶ماه بعد در ۱۱دسامبر۱۹۷۰ رخ داد، چه احساسی داشت زمانی که «موشه دایان»، وزیر جنگ اسرائیل، در دفتر کار کیسینجر در کاخ سفید با او ملاقات کرد (شرح این گفتوگو فقط در آرشیو اسرائیل وجود دارد). تا آن زمان کیسینجر توانسته بود حق سکونت در این اتاق بزرگ را که روبهروی خیابان و در گوشه شمال غربی «وست وینگ» [بال غربی] قرار دارد، تضمین کند.
این قسمت با پنجرههای بزرگ فرانسوی در ضلع شمالی و غربی آن مملو از نور طبیعی بود. مبلمان آن مربوط به دوران قدیم آمریکا بود؛ اما روی دیوارها، کیسینجر نقاشیهای بزرگی از یک نقاش انتزاعی نیویورکی، یک سوسیال رئالیست روسی و یک کتیبهنویس چینی آویزان کرده بود. دایان میخواست بداند درصورتیکه اسرائیل وارد تقابل دیگری با شوروی بر فراز کانال سوئز شود، آمریکا چه واکنشی نشان خواهد داد. کیسینجر در پاسخ، به شوخی از دایان پرسید که آیا ساقط کردن میگهای شوروی تصادفی بوده یا نه؟ دایان محاسبهای را که در پس تصمیمش برای «پاکسازی حریم هوایی بر فراز کانال» بود، توضیح داد و تاکید کرد که تصادفی نبود و درصورتیکه شورویها بار دیگر او را تحریک کنند، این کار را انجام خواهد داد سپس کیسینجر را تحت فشار قرار داد تا بگوید ایالاتمتحده چگونه پاسخ خواهد داد. کیسینجر به دایان گفت: «تنها امید شما این است که بسیار جسور باشید.
آنها هرگز نباید فکر کنند که متزلزل هستید... اگر هرازگاهی ضربهای سخت به آنها وارد نکنید، آنها شما را از نفس خواهند انداخت.» کیسینجر افزود که متعجب شده که چرا هنوز اسرائیل پایگاههای SAM شوروی را نابود نکرده است. درحالیکه کیسینجر اقدام نظامی جسورانه اسرائیل را در راستای خدمت به تئوری خود درباره چگونگی تشدید معضل شوروی در این منطقه تشویق میکرد، اما راجرز همچنان ابتکار آتشبس خود را دنبال میکرد. در کمال تعجب همه، ناصر در ۲۲ژوئیه۱۹۷۰ آن [آتشبس] را پذیرفت. بهناچار، اکنون فشارها بر اسرائیل قرار گرفت تا آتشبس را بپذیرد که این امر در ۳۱ژوئیه و پس از دریافتِ نامه تضمین نیکسون درباره مسائل مربوط به «وضعیت نهایی» رخ داد. به نظر میرسد در پذیرش آتشبس، هر دو طرف به شرایط میدان جنگ پاسخ میدادند. اسرائیل تمام تلاش خود را برای جلوگیری از حرکت گردانهای SAM به منطقه کانال سوئز انجام داد؛ اما نیروی هوایی اسرائیل در این تلاش ناکام ماند و در این فرآیند و در فاصله مه تا اوت۱۹۷۰ حدود ۲۱جنگنده خود را از دست داد.