نگاه دیگران-بخش پنجاه ونهم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر تازه شروع به درک ابعاد ضربه روانی - و نیز نظامی - کرده بود که اسرائیل ظرف سه روز گذشته دریافت کرده بود. موشه دایان، چیرهدستترین و ورزیدهترین نظامی اسرائیلی، در ۷ اکتبر از جبهههای مصر و سوریه بازگشته بود و آنقدر ناامید بود و روحیهاش را باخته بود که نگران بقای اسرائیل بود. او میگفت که احساس اضطرابی دارد که تاکنون چنین حسی را ندیده است. او به مایر و کابینهاش گفت که اسرائیل مجبور است به خطوط دفاعیتر عقبنشینی کند. او به ژنرال «دیوید دادو الازار»، رئیس ستادIDF، گفت که آنچه بیشتر از آن میترسد این است که «تانک و هواپیماهای کافی وجود نداشته باشد، پرسنل آموزشدیده کافی» برای اسرائیل وجود نداشته باشد تا در برابر جهانِ عربِ بسیج شده قرار گیرد. همانطور که یکی از مورخان جنگ خاطرنشان کرد، «وسعت دیدگاه استراتژیک دایان، به عمق ناامیدی او تبدیلشده بود.»
مایر از گزارش دایان چنان وحشتزده شده بود که بعدا اعتراف کرد که بهجای تسلیم به فکر خودکشی بود. او احساس خود را از این فاجعه را نه با واشنگتن و نه با اسرائیلیها به اشتراک گذاشته بود؛ زیرا او- مانند کیسینجر- امیدوار بود که جزر و مد نبرد تغییر خواهد کرد. تاکنون تلاش فاجعهباری برای عقب راندن نیروهای مصری از کانال، تلاش ناکامی برای بازپسگیری کوه هرمون و تلاشی موفق اما پرهزینه برای عقب راندن نیروهای سوری از رسیدن به لبه غربی بلندیهای جولان وجود داشت.
وقتی دایان اوایل صبح روز سهشنبه وضعیت را به کابینه ارائه کرد، امکان نزدیک شدن ارتش اسرائیل به کانال وجود نداشت، چه برسد به عبور از آن. سربازان در قلعههای محاصرهشده در امتداد ساحل شرقی باید تسلیم میشدند. اگر عقبنشینی لازم میشد، باید یک خط عقبنشینی دفاعی در گذرگاههای «گیدی» و «میتلا» در مرکز سینا برقرار میشد. دراینبین، باید هر کاری که ممکن بود انجام میشد- از جمله بمباران دمشق، قبل از اینکه نیروهای عراقی و اردنی به آن بپیوندند- تا سوریه از جنگ دور شود. این شرایطی بود که در آن تامین تسلیحات آمریکایی تبدیل به یک ضرورت موجودیتی شد. اسرائیل به تانک و هواپیمای بیشتری نیاز نداشت تا نبردهای فعلی و در جریان را به سرانجام رساند.
در عوض، ناامیدی دایان، مایر را متقاعد کرده بود که جایگاه اسرائیل بهعنوان بازیگر منطقه که میتوانست در سال۱۹۷۰ میگهای شوروی را بر فراز کانال با آرامش ساقط کند، یکشبه به یک جایگاه کوچک و آسیبپذیر تغییر کرده است که دشمنانی بسیار پرتعداد، تازه و توانمند در مرزهایش یافته است. درحالیکه کیسینجر روی تضمین آتشبس در نبرد کنونی متمرکز بود، تصمیمگیرندگان اسرائیلی بر آن چیزی متمرکز بودند که به اعتقادشان جنگ طولانی برای بقاست. مایر کسی بود که ایده توسل شخصی به نیکسون را برای تسلیحاتی که برای نبردهای آتی موردنیاز است، مطرح کرد. «شلومو گازیت»، مدیر دفتر نخستوزیر، اتاق کابینه را ترک کرد و دینیتز را - که کیسینجر را با درخواست جلسهی فوری بیدار کرد- صدا زد.
در ساعت ۹:۴۰صبح، کیسینجر از آن جلسه نگرانکننده با دینیتز به یک جلسه فقط برای مدیران WSAG در «اتاق موقعیت» رفت. او گزارش داد که اسرائیلیها تمام شب تماس میگرفتند و درخواست تحویل سلاح داشتند. او با تحکم گفت: «آنها ناامیدند و خواستار کمک». نیاز فوری آنها مهمات ضدتانک است و آنها حاضرند روی دُم هواپیماهای ترابری « El Al» را نقاشی کنند تا بیایند و آن را تحویل بگیرند. نخستوزیر میخواست درخواست خود را شخصا نزد رئیسجمهور مطرح کند. گزارش کیسینجر با تردید و بدبینی همیشگی مواجه شد. شلزینگر پرسید که چگونه دیروز آنها مشتاق دریافت سلاحهای ضدتانک تا آخر ماه بودند و امروز دریافت آن «اورژانسی» است.
هم «ویلیام کولبی»، مدیر سیا و هم «کنث راش» استدلال کردند که اسرائیلیها تلاش میکنند ایالاتمتحده را پایبند به جایگزینی همه سلاحهای خود کنند و از برآورده شدن الزامات طولانیمدت هواپیما و تانک شان (یک درک دقیق) اطمینان یابند. کیسینجر گزینهها را مطرح کرد: به درخواستهای اسرائیل پاسخ دهید، آنها را رد کنید، ملاقات جانبدارانه با آنها داشته باشید یا سر کارشان بگذارید. او بلافاصله گزینه اول [پاسخ به درخواستهای اسرائیل] را رد کرد؛ زیرا «اعراب را دیوانه میکند». همکارانش موافقت کرده و استدلال کردند که این کار همچنین باعث برانگیختن شوروی در راستای تامین دوباره تسلیحات و تحریم نفت عربستان خواهد شد.
کیسینجر خاطرنشان کرد که برداشت شهودی رئیسجمهور این بود که به اسرائیلیها همهچیز بدهد. کیسینجر ترجیح داد تا با احتیاط «مواد مصرفی» را تهیه کند و هواپیما و تانکها را بر اساس جدول زمانیای ارائه بدهد که زمانی تحویل خواهد شد که آتشبس برقرار شود. دراینبین، او از شلزینگر خواست تا ترتیب اضافه کردن چند هواپیمای اضافی به این ترکیب را بدهد. هدف این تنظیم دقیق، بر اساس ارزیابی کیسینجر، همانا «یک پیروزی پرهزینه» برای اسرائیل آن هم «بدون فاجعه» برای مصر بود. هدف او یک تعادل تجدید شده بود.