نگاه دیگران-بخش صدوهجدهم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
از نظر کیسینجر، راه بهتر همانا اطمینان حاصل کردن از تدارکات دوباره و مستمر ارتش سوم و سپس، با کاهش تنشها، مذاکره بر سر یک توافقنامه جدایی بود که در آن اسرائیل به سینا عقبنشینی کند، البته نه فراتر از گذرگاهها که بعدتر باید انجام شود. به طرز متناقضی، اگر سادات بر جدایی گستردهتر تمرکز میکرد، میتوانست به عقبنشینی سریعتر اسرائیل از کانال دست یابد تا اینکه بر عقبنشینی به خط ۲۲ اکتبر اصرار داشته باشد.
بر اساس روایت و بازگویی کیسینجر، سادات چندین دقیقه در سکوتی ناجور و غمگینانه فرورفت. سپس کیسینجر را متحیر کرد. او [سادات] بهجای بحثوجدل یا چانهزنی، گفت که با تحلیل کیسینجر و روش پیشنهادی او موافق است. او متعهد بود که ملت خود را به سمت صلح سوق دهد و پذیرفت که اسرائیل برای تبدیلشدن به شریک او در این تلاش به اعتمادبهنفس نیاز دارد. بااینحال، سادات خاطرنشان کرد که اسرائیل سرزمین او را اشغال کرده است. بنابراین او نیز نیاز به اطمینان دوباره درباره نیات اسرائیل داشت. باوجوداین، اگر ایالاتمتحده تامین و تدارک دوباره و مستمر به ارتش سوم را تضمین کند، او آماده پذیرش استراتژی کیسینجر بود. برای اینکه به رویکرد کیسینجر فرصتی بدهد، او مایل بود مساله خط ۲۲اکتبر را به تعویق بیندازد.
اگرچه ما فقط شهادت کیسینجر از جزئیات این دیدار را داریم، اما [شهادت] او بدون شک متقاعدکننده بود. اما کیسینجر دارای یک شریک عرب بود که مایل بود به دستور او عمل کند. او به دلیل اشتباه خود مجبور شده بود زمان زیادی را صرف بحث درباره خط ۲۲ اکتبر کند و ناگهان سادات مشکل را حل کرد. اکنون بار سنگین بر دوش کیسینجر بود تا راهحل گستردهتری ارائه دهد و او زیرکی حرکت سادات را در این زمینه درک کرد: «ازآنجاکه مسیری که ما در آن توافق کرده بودیم به تلاشهای ما بستگی داشت، [سادات] مطمئنا ما را با نمایشی از اعتماد به خودمان متعهد میکرد تا چانهزنی بر سر مسائل فنی.» کیسینجر مفهوم تحکیم آتشبس حاصل از گفتوگوهای خود در واشنگتن را مطرح کرد. او با استفاده از فرمول یاریو که وقتی اولین بار آن را شنید رد کرد، گفت که «مساله» خط ۲۲ اکتبر در چارچوب توافقی درباره جداسازی نیروها موردبحث قرار خواهد گرفت؛ شهر سوئز و ارتش سوم تدارکات غیرنظامی مستمر دریافت خواهند کرد. برای اطمینان از این امر، سازمان ملل کنترل جاده قاهره - سوئز را به دست میگیرد، افسران اسرائیلی محموله را در کانال بازرسی میکنند و بهمحض ایجاد پستهای بازرسی سازمان ملل در جاده، همه اسیران جنگی مبادله خواهند شد.
موضوعی که کیسینجر بیشتر نگران آن بود - زمانبندی تبادل اسرا - به نظر میرسید که هیچ مشکلی نداشت. سادات آشکارا پیشنهاد کیسینجر را پذیرفت. آنها همچنین موافقت کردند که روابط دیپلماتیک ایالاتمتحده- مصر را به «بخشهای موردعلاقه» تمامعیار در قاهره و واشنگتن با هدایت دیپلماتهایی که دارای درجه سفیر هستند، ارتقا دهند. این یک قدم کمتر از روابط دیپلماتیک کامل بود که سادات وعده داده بود با امضای اولین توافقنامه جدایی با آن همراهی کند. کیسینجر تحت تاثیر قرار گرفت؛ زیرا جوهر دولتمردی این بود که یک فرآیند تاریخی را به جریان اندازد نه اینکه برای کسب مزیت حاشیهای جاروجنجال به راه اندازد. او در خاطراتش مینویسد: «از آن ملاقات به بعد، فهمیدم که با مرد بزرگی سروکار دارم.» به نظر میرسد سادات نیز به همان اندازه تحت تاثیر قرار گرفته است. او در زندگینامه خودنوشتِ خویش مینویسد: «ساعت اول این احساس به من دست داد که با یک ذهنیت کاملا جدید، یک روش سیاسی جدید روبهرو هستم.»
او [سادات] بعدها به یک روزنامهنگار برجسته مصری گفت که پسازاین گفتوگو «متقاعد شد که کیسینجر مردی است که میتوان به او اعتماد کرد. او منطقی صحبت میکرد، با چشماندازی روشن و استراتژیای که ریشه در خصائلی تعریفشده و مشخص داشت.» این همان چهره از ایالاتمتحده بود که او همیشه میخواست آن را ببیند، نه چهره راجرز را. او [سادات] پسازاین دیدار به دستیاران خود اطلاع داد که در حال تورق صفحه جدیدی در روابط خود با ایالاتمتحده است؛ زیرا این کشور بهتنهایی -نه اتحاد جماهیر شوروی- میتواند به اوضاع شتاب دهد. او [سادات] به آنها [دستیاران خود] گفت که به دوست جدیدش «هنری» اعتماد دارد؛ دوستی که صادق است و به قولی که داده عمل خواهد کرد. احساس میکرد سالهاست همدیگر را میشناسند. در ذهن سادات، این آغاز یک دوستی زیبا بود، یک رابطهای [برخاسته از] درک متقابل با ایالاتمتحده که «تبلور چیزی است که ما آن را بهعنوان «فرآیند صلح» توصیف کردیم.»
با در دست داشتن چنین پیشرفتی، منطق حکم میکرد که کیسینجر برای قطعی کردن توافق به بیتالمقدس پرواز کند. اگرچه توقف در اسرائیل بخشی از برنامهی سفر او نبود، اما وی میتوانست بهراحتی شب را در مسیر توقف برنامهریزیشدهی بعدی خود در امّان برای دیدار با ملک حسین سپری کند. اما کیسینجر نمیخواست فهمیِ فوقالعاده حساس را که از شخصیتهای مختلف مصری و سفرا دعوت کرده بود تا با میهمان مشهورش شام بخورند، ناراحت کند. او همچنین میخواست اهرام [مصر] را ببیند. بنابراین کیسینجر، سیسکو و ساندرز را برای اطلاعرسانی نزد رهبری اسرائیل فرستاد، با این فرض که ازآنجاکه او [کیسینجر] ۹۵درصد از آنچه مایر به وی گفته بود، از جمله اسرا را بدون نگرانی درباره خط ۲۲اکتبر، تامین و تضمین کرده است، نیازی به حضور خودش [کیسینجر] در آنجا نیست. او بعدها گفت: «این ثابت کرد که من هنوز خاورمیانه را نمیشناسم.»