نگاه دیگران-بخش صدوپنجاهوپنجم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
بنابراین، کیسینجر تصمیم گرفت که مستقیما با سادات و مایر وارد تعامل شود و در اسرع وقت قرارداد جدایی را منعقد کند.این از مزیت مضاعف حذف او از واشنگتن و نزدیکی به رئیسجمهوری که در حال آب شدن بود برخوردار بود. در خاطراتش، او به شکلی مسالمتجویانه اعتراف میکند که «بدون شک در سمت من نیز عنصری از غرور دخیل بود.» اما چگونه میتوان در مورد آن مانور داد تا به نظر برسد که او بهجای مداخله از سوی طرفین دعوت شده است؟ و چگونه میتوان نیکسون را متقاعد کرد که پس از بازگشت پیروزمندانه به این زودی او را رها کند؟صبح روز بعد، کیسینجر دوباره با دایان ملاقات کرد، این بار در اتاق کنفرانس بدون پنجره کیسینجر در طبقه هفتم. یک میز کنفرانس بزرگ از چوب ماهونِ «کوئین آن» با رویه چرم سبز منبتکاری شده بیشتر فضای این اتاق زیبا و چوبی را پر کرده و دیوارهای آن با تصاویری خوشسلیقه از «اودبان» [جان اودبان، پرندهشناس و نقاش آمریکایی] تزیینشده است.
روبهروی صندلی معمولی وزیر امور خارجه در مرکز میز، دو در چوبی بزرگ و سنگین ماهونی با اتصالات برنجی براق وجود داشت که به یک گالری پر از نور باز میشد که طول دفاتر اجرایی در طبقه هفتم را در برمیگرفت و پرترههای بهظاهر چشمنواز از وزرای خارجه قبلی داشت. بیست سال بعد، در بعدازظهر ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳، یاسر عرفات پس از مراسم امضای قرارداد اسلو در چمن جنوبی کاخ سفید، مقابل درهای بسته، آنسوی میز «وارن کریستوفر»، وزیر امور خارجه، نشسته بود.این تنها دیدار رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین از وزارت امور خارجه بود. این یک مناسبت بهیادماندنی بود، نهتنها به این دلیل که طبقه هفتم احتمالا قبلا هرگز میزبان رهبری مانند عرفات نبوده است، بلکه به این دلیل که در حین بحث، درهای بزرگ شروع به «ترقترق کردن» کردند و ناگهان با صدای بلندی باز شدند.
وقتی کارکنان دفتر پروتکل بهسرعت آنها را بستند، کریستوفر از عرفات عذرخواهی کرد. اما چند دقیقه بعد دوباره این اتفاق افتاد. گویی روح یکی از وزیران امور خارجه گذشته بود که باور نمیکرد عرفات در اتاق کنفرانسش است و تصمیم گرفته بود در همانجا زیر خنده بزند.در دومین دیدار با دایان، کیسینجر پیشنهاد اسرائیل را دوباره بهعنوان «گامی عظیم» ستود. وی بهویژه از نحوه ایجاد یک سری آتششکنها ]firebreaks: بهصورت تحتاللفظی یعنی باریکهای از زمین که شخم میشود تا در مقابل آتشسوزی احتمالی جنگل سد باشد اما در اینجا احتمالا به معنای«مانع» یا «موانع» است[ توسط این طرح قدردانی و هوشمندانه تواناییهای دفاعی هر دو طرف را حفظ کرد؛ درعینحالی که تواناییهای تهاجمی آنها را تضعیف کرد.
او هشدار داد ازآنجاییکه آنها در حال مذاکره برای توافق صلح مبتنی بر مرز نهایی نیستند، او [مایر] باید مراقب باشد که چگونه درخواست اسرائیل را برای محدود کردن تسلیحات در قلمرو مستقل مصر ارائه میکند، اما وی قبلا ایده سادات را پذیرفته بود: ممکن است تعهدات مصر به رئیسجمهور ایالاتمتحده انجام شود که او هم سپس آنها را به اسرائیل منتقل میکند. کیسینجر هنوز یک مشکل بالقوه را در درخواست اسرائیل برای نبود تانکهای مصری و نیروهای بهشدت محدود در ساحل شرقی کانال میدید. اصلی که کیسینجر فکر میکرد میتواند به سادات بقبولاند این بود که این تعداد برای آغاز حمله، بدون استحکامبخشی، کافی نیست. بااینحال، وی [کیسینجر] خاطرنشان کرد، با یک کانال بازگشاییشده و زندگی عادی در پشت نیروهای مصری در سینا و منطقه غیرنظامی پیش روی آنها، «برای مصر بسیار دشوار خواهد بود که پسازآن شروع به اعزام نیرو به سراسر کشور کند.»
او [کیسینجر] استدلال کرد که اسرائیل میتواند در مورد محدودیتهای نیرو تا حدودی انعطافپذیری نشان دهد.کیسینجر اکنون به دنبال این بود که این ایده را بهطور غیرمستقیم مطرح کند که او کسی است که این مذاکره را با سادات و کابینه اسرائیل انجام خواهد داد. همانطور که وی در ماه اکتبر دعوتی از برژنف برای پرواز به مسکو به دست آورد که منجر به توافق آتشبس شد، او اکنون به دعوتهایی از اسرائیل و مصر نیاز داشت تا این تلاش را برای یک رئیسِ حسود توجیه کند. بنابراین، او درگیر مانور پنهانی با دایان شد، سه راه غیربهینه برای ادامه کار را ترسیم کرد و به گزینه ترجیحی خود برای ارائه مستقیم ایدههای دایان به سادات پایان داد.دایان بلافاصله موافقت کرد که کیسینجر باید کسی باشد که آنها را نزد سادات میبرد.
کیسینجر مانند یک ماهیگیر ماهر که صید خود را بامهارت میگیرد، میخواست مطمئن شود دایان کاملا «قلاب» شده است. کیسینجر به او اطمینان داد که رویکردش این خواهد بود که پیشنهاد اسرائیل را «به نحوی ارائه کند که حداکثر شانس را به او بدهد تا آن را همانطور که هست بپذیرد.» اما او به کمی آزادی عمل نیاز داشت: «اما اگر بخواهم بگویم آن را بگیر یا بگذار، من نمیتوانم به قاهره بروم. شما مجبور نیستید به من موقعیت بازگشتی بدهید، اما اگر به تلآویو برگردم، باید اطمینان داشته باشم که رد نخواهد شد.» او نیاز داشت که بتواند به سادات بگوید- اگر سادات جواب معقولی میداد- که لااقل آن را به مایر ارائه میدهد. کیسینجر بهطور کامل از خطراتی که با متعهد شدن به این شکل از مذاکره روبهرو بود، آگاه بود. او میخواست دایان بفهمد که اسرائیل با درخواست از او برای رفتن، و درخواست از او برای سرمایهگذاری بر اعتباری که نزد سادات ایجاد کرده بود، مسوولیت موفقیت او را نیز به دوش میکشید.
او سپس با کنایه گفت: «میدانم که این پرسش احمقانهای است که پیشاپیش بپرسم آیا [مایر] موضع خود را تغییر میدهد، بهخصوص که انعطافپذیری ویژگی برجسته اوست.» کیسینجر به دایان هشدار داده بود که اگر سادات یک پیشنهاد متقابل معقول ارائه دهد، از اسرائیل هم انتظار دارد پاسخ منعطف بدهد. پس از بررسی تقریبا دوساعته پیشنهاد دایان، کیسینجر اتاق را ترک کرد تا یک تماس تلفنی بگیرد. در راه بازگشت، یکی از دستیاران تلگرافی را که بهتازگی از ژنو رسیده بود و گزارش سازمان ملل از نشست آن روز کارگروه نظامی مصر و اسرائیل را خلاصه میکرد، به او داد. بر اساس این تلگراف، «پیشرفت بزرگی در ژنو حاصل شده است.» ازآنجا که قرار بود هیچ اتفاقی در ژنو رخ ندهد، این خبر برای کیسینجر ناخوشایند بود.