به گزارش فارس، روز دوشنبه شهر کرکوک پاکسازی شد و هزاران نفر از مزدورانی که مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق در طول چند سال گذشته وارد آن کرده بود تا ترکیب جمعیتی آن را تغییر دهند، از شهر فرار کردند. به همین نکته بسنده می شود که ۸۰ درصد از این افراد اصلا عراقی نبودند، که اگر بودند در شهر می‌ماندند و دولت مرکزی این کشور هم کاری به آنها نداشت، چرا که شناسنامه عراقی داشتند و شهروند این کشور محسوب می‌شدند. فرار مفتضحانه روز گذشته، میخی بر تابوت آروزهای بر باد رفته ملامسعود بود که فکر می‌کرد می‌تواند «رئیس‌جمهور» یک کشور شده و اقلیم کردستان عراق را به عنوان یک کشور به استقلال برساند.

 

مسعود بارزانی شکست خورده بزرگ این همه پرسی شد که با تقلب گسترده و با استفاده از نزدیک به صدها هزار مهاجر غیرعراقی در اقلیم و مناطق متنازعه برگزار کرد، بازنده بزرگ‌تر، مردم کُرد بودند که در طول چند دهه گذشته فریب کسانی را خورده اند که با شعار استقلال و تشکیل یک کشور در حال بهره برداری شخصی به منظور دستیابی به اهداف و منافع خود بوده هیچ گاه هم در راه استقلال توفیقی به دست نیاوردند. با این حال، بگذارید وجه دیگر ماجرا را روشن کنیم، چرا بارزانی این بازی را که فکر می‌کرد در آن برنده است، باخت؟ کجای معادله‌ای که طراحی کرده بود، ناقص بود؟ آیا سرمایه‌گذاری ۱۰ ساله روی ترکیه‌ای که سهم‌الارث خاندان بارزانی به شمار می‌رفت، اشتباه بودو آن ها به اقلیم پشت کردند؟ آیا ترک‌ها که نزدیک به ۱۲ میلیارد دلار در شمال عراق سرمایه‌گذاری کرده بودند، آن را نمی‌خواستند؟

 

ده‌ها سوال دیگر از این دست سوالات امروز ذهن کارشناسان این حوزه را به خود مشغول داشته است، اما وقتی در میدان عمل با واقعیت‌ها روبرو می شویم، می‌توان عینی‌تر برخورد کرد. عینیتی که در آن مجازی‌ها جان می‌بازند و آرزوها عملی نخواهند شد. بارزانی به‌زعم خود موفق شده بود نظر ترک‌ها را نسبت به همه پرسی استقلال جلب کند، به باور او، اگر در مثلث بغداد، تهران، آنکارا یکی می‌لنگید، او راه فراری داشت، از این‌رو همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبد اردوغان گذشت تا ضلع شمالی هموار و باز شود. کافی است به رفتارهای سران حزب عدالت و توسعه در مورد بارزانی و رفت و آمدهای دو جانبه در طول شش سال گذشته توجه داشته باشید تا به این حقیقت برسید که بارزانی در فیلم چند ساله‌اش برای آنکارا عملا موفق بود.

 

 ایران در طول کمتر از یک ماه موفق شد سرمایه‌گذاری چند ساله بارزانی را بر باد دهد و راه فراری که او سال‌ها فریب و نیرنگ برای خود فراهم کرده بود، را مسدود کند. اشراف کامل ایران بر تحولات منطقه و حضور موثر در میدان عمل باعث شده تا تهران بتواند مستند، صحبت کند. زمانی هم که مساله حمایت ترکیه از داعش مطرح شد و روس‌ها در مقر سازمان ملل فیلم‌هایی از صدها تانکر قاچاق نفت خام به مقصد ترکیه منتشر کردند، کسی باور نکرد که این فیلم‌ها کار روسیه است و ترک‌ها به صراحت ایران را متهم کردند که این فیلم‌ها را به مرور زمان گرفته و در اختیار مسکو قرار داده تا منتشر شود. و حالا همین اتفاق برای خود ترک‌ها می‌افتاد.

 

مسعود بارزانی از سال ۱۹۹۴ به بعد، شمال عراق را به حیات خلوت تروریست‌هایی تبدیل کرده بود که علیه ایران، سوریه و ترکیه دست به سلاح می‌بردند. کومله‌هایی که برای نخستین بار «سر بریدن» را باب کردند و دمکرات‌هایی که پس از حمله عمقی به مقرهای آنها به فرماندهی شهید احمد کاظمی تعهد داده بودند که سلاح به دست نگیرند، با حمایت موثر بارزانی و تحریک سعودی‌ها و صهیونیست‌ها دوباره احیا شدند. مرزهای عراق و ترکیه مکانی برای حضور تروریست‌های حزب کارگران کردستان موسوم به پ‌ک‌ک شد. بارزانی در اعلان می‌گفت که با آنها مخالف است، اما در عمل از بطن آنها پژاک را به وجود آورد و حمایت کرد تا شمال غرب ایران را ناامن کنند. او حتی خواستار ترک شمال عراق توسط پ‌ک‌ک شد، به مقامات ترکیه‌ای می‌گفت که موافق حمله به مواضع آنها است، اما در خفا مساله شکل دیگری داشت و در بزنگاه، آنها را حمایت کرده و یا فراری و پناه می‌داد.

 

باخت بزرگ بارزانی زمانی آغاز شد  که هیچ وقت فکر نمی‌کرد اسناد همکاری نزدیکش با سرکرده‌های پ‌ک‌ک لو برود. او در طول سال‌های اخیر از محل صادرات نفت غارت شده شمال عراق عدد خوبی به این گروهک‌های مسلح اختصاص می‌داد تا بتوانند بدون نگرانی از مسائل اقتصادی به کار نظامی پرداخته و برای روز موعود آماده شوند. هزاران نفر از اعضای این گروهک‌های تروریستی اگر به‌صورت مستقیم پول نمی‌گرفتند اما به شیوه‌های غیرمستقیم حمایت مالی می‌شدند و همه کارهای پولشویی آنها در بانک‌های مستقر در اربیل صورت می‌گرفت. بارزانی با این بهانه که اگر هوای پ‌ک‌ک را نداشته باشد، آنها به خط لوله نفت حمله می‌کنند، از زیر بار اتهاماتی که وارد می‌شد، فرار می‌کرد، اما در حقیقت او سهم‌الحفظ را به این تروریست‌ها می‌داد.

 

شنیدن همکاری نزدیک بارزانی با پ‌ک‌ک برای ترک‌ها و شخص رجب طیب اردوغان بسیار عجیب بود، اما وقتی اسناد متقنی مانند همان فیلم‌های قاچاق نفت به دستش رسید و ملاحظه کرد، به این نتیجه رسید که او باد می‌کاشته و حالا باید توفان درو کند. وقتی مساله برای او عینی‌تر شد، که اسناد ایران مبنی بر سکونت صدها عضو پ‌ک‌ک در شهر کرکوک به دست مقامات ترک رسید و چند روز بعد آنها با عکس اوجالان آمدند تا از منافع ملا مسعود و فرزندانش مثل مسرور و منصور دفاع کنند.

 

 این اسناد در آنکارا رویت شد و چند روز پیش از سفر اردوغان به تهران او پیامی از طریق وزیر دفاعش که پیش‌تر به ایران آمده بود به مقامات ارشد کشور ما می‌فرستد با این مضمون: «آیا تا آخر راه با ما هستید؟» و پاسخ این است: «ما برای دفاع از منافع ملی خود با کسی شوخی نداریم؟»

 

شاید در عنوان کردن کلمات و جملات اندکی کم و زیاد وجود داشته باشد، اما همه واقعیت این بود و در تهران طرفین توافق می‌کنند که باید کرکوک به دولت مرکزی عراق باز گردد. چاه‌های نفت نیز در کنترل دولت باشد و در نهایت هم دولت مرکزی عراق باید همه سرزمین‌هایی که در طول سال‌های گذشته مزدوران ملامسعود اشغال کرده بودند را ترک کرده و او محدود به قلمرو‌اش در اربیل شود. بارزانی به این شکل ضلع شمالی را کاملا از دست داد و همه راه‌ها بر او بسته شد. او دیگر هیچ برگه‌ای برای بازی کردن نداشت.

 

 سفر سردار سلیمانی به سلیمانیه و قرائت فاتحه بر خاک مام جلال، در کنار دیدارهای وی که نتایج آن را روز دوشنبه در کرکوک ملاحظه کردیم شیرازه خطوط دفاعی پوشالی مزدوران مسعود بارزانی از هم پاشید و حتی فرزندش که یک شبه از سرتیپی سرلشکر شده بود هم نتوانست متصرفات پدر را حفظ کرده و همه پرسی جز هزینه‌های سرسام‌آور اسکان ده‌ها هزار فراری از کرکوک و خرابی رابطه با تهران و آنکارا چیزی برای ملا مسعود نداشت.

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.