گپی با یک روحانی که راننده کامیون است
حجتالاسلام ابراهیم شوشتری از ۱۰سال قبل با کار روی تریلی امرار معاش می کند و تا به امروز نیز در کنار کارهای فرهنگی و تبلیغی و تربیت ۵۰۰ حافظ قرآن بالای ۵ جزء هیچ پولی از بابت تبلیغ یا حوزه و منبر دریافت نکرده است و معتقد است تبلیغی که بر پایه تلاش و کار باشد مؤثرتر خواهد بود. همچنین حجتالاسلام سید محسن عبدلی که سالهاست با راهاندازی واحد صنعتی در منطقه فتح تهران در راه بینیاز کردن کشور در تجهیزات لایروبی تلاش میکند در کنار فعالیت صنعتی و تحقیقاتی در زمینه تبلیغ دین و کارهای فرهنگی و برگزاری کلاسهای خودشناسی فعایت میکند. این دو روحانی از فراز و نشیبهای زندگی و مسیری که در آن قرار گرفتند و کار و تلاش در کنار کارهای تبلیغی گفتند.
راه درستی که پدر نشان داد
سال ۱۳۵۳ در فاروج از بخشهای توابع خراسان به دنیا آمد. پدر از روحانیون برجسته خراسان شمالی بود وبه همراه برادر و شوهر خواهرش که همه از روحانیون برجسته بودند زمانی که هنوز حوزهای هم در آنجا تأسیس نشده بود به تربیت طلبهها مشغول بودند. وقتی دو برادر در نبرد با دشمن به شهادت رسیدند و با وجود آنکه خانواده پدری از بزرگان لشکری و کشوری و حوزوی بودند ترجیح داد به جای استفاده از این موقعیت راهی حوزه علمیه شود. دفتر زندگی حجتالاسلام ابراهیم شوشتری به گونهای رقم خورد که او در مسیر تلاش در حوزه علمیه با رد کردن پستهای پیشنهادی برای امرار معاش خانواده راهی جاده و بیابان شود. او امروز یکی از رانندههای ترانزیتی مسیرهای بندری ایران و آسیا است و این شغل را فرصتی برای تبلیغ میداند و امروز با مدیریت مؤسسه جامعه القرآن در خراسان گام مهمی در تربیت انسانهای قرآنی و حافظان قرآن برداشته است.
او با بیان اینکه بزرگترین تصمیم زندگیاش را بر اساس سیره انبیا و ائمه اطهار گرفته است گفت: مرحوم پدرم مدیر حوزه علمیه در فاروج بود و تمام اعضای خانواده ما روحانی هستند. من هم بر اساس علاقهای که به تبلیغ دین و روحانیت داشتم وارد حوزه علمیه شدم. یکی از روزها پدرم به من گفت روی پای خودت بایست تا خالصانه برای دین کار کنی. ایشان در زندگی الگو و نمونه بودند. هیچگاه برای کارهای تبلیغی یا امام جماعت ومسجد و منبرهایی که میرفتند پولی دریافت نمیکرد و حتی بعد از شهادت دو برادرم او حقوق بنیاد شهید را نمیگرفت تا اینکه یکی از دوستان به من گفتند از پدر بخواهید این حقوق را بگیرد. من خواسته وی را به پدرم منتقل کردم و پدرم تا زمانی که حقوق بنیاد را میگرفت همه آن را صرف امور خیریه میکرد. همیشه در مشارکتهای خیریهای نفر اول بودند و سیره زندگی پدرم همانی بود که در قرآن نیز به آن اشاره شده است. زندگی امروز من بر اساس همین تربیت است. دوست نداشتم وابسته بیتالمال باشم و میخواستم روی پای خودم بایستم و متکی به خودم باشم. نه تنها تا به امروز از کار طلبگی و تبلیغ دین دست برنداشتهام، بلکه حتی از فرصت رانندگی هم برای تبلیغ دین استفاده میکنم.
وی ادامه داد: در ایام ماه محرم یا فاطمیه و عزاداریها منبرمی روم و البته فعالیت فرهنگی و تبلیغی که انجام می دهم محدود به این ایام نیست و در کنار آن نیز با تریلی در جادهها کار میکنم. همه کارهای تریلی را خودم انجام میدهم و همیشه لباس کار به تن دارم. در پایانه بندرعباس با برپایی نماز جماعت چند دقیقهای برای همکاران خودم از روایتها و آیات قرآن صحبت میکنم. ورود به این شغل را از توفیقات خداوند میدانم. بهطور مثال یک بار که وقتی برای کارخانهای در شهرک صنعتی چناران بار میزدم صاحب کارخانه بعداز اینکه متوجه شد من روحانی هستم توجه خاصی نشان دادند و به ایشان گفتم من چه کاری میتوانم برای شما انجام بدهم. پیشنهاد دادم تا چهرههای قرآنی را به این کارخانه بیاورم تا برای پرسنل برنامههای فرهنگی برگزار کنند. صاحب کارخانه با این پیشنهاد موافقت کردند و پس از آن پیشنهاد تأسیس جامعه القرآن در چناران را مطرح کردم. با قبول این پیشنهاد قبل از راهاندازی خط تولید جدید کارخانه دفتر جامعه القرآن با حضور حجتالاسلام طباطبایی و فرزندشان محمد حسین از قاریان ممتاز و معروف دفتر جامعه القرآن افتتاح شد و همین هفته گذشته فارغالتحصیلی
۴ نفر از قاریان چناران در حفظ کل قرآن کریم را جشن گرفتیم. همه اینها توفیقی بود که از کار من نشات گرفته است و اگر این شغل من نبود شاید این دفتر در این شهر راهاندازی نمیشد و امروز حافظان و قاریان قرآن از این شهر مذهبی تحویل جامعه داده نمیشد. پشت فرمان هم که هستم کارهای مربوط به درس حوزه را از یاد نمیبرم. در ساعتهای طولانی که در کویر رانندگی میکنم درسهای خارج آیتالله فاضل، آیتالله وحید خراسانی و آیت الله جوادی آملی و همچنین درس اخلاق را در ماشین گوش میکنم و یاد میگیرم. همه این ویژگیهای مثبت باعث شده است تا همچنان در شغل رانندگی ترانزیت کار کنم. یک بار فرمانداران یکی از شهرها به من پیشنهاد داد تا به جای رانندگی یک مرکز مرغداری راه بیاندازم اما مخالفت کردم زیرا با این کار از درس و تبلیغ باز میماندم در حالی که در کنار کار رانندگی همه کارهای فرهنگی و تبلیغیام را نیز انجام میدهم و از این راه نیز امرار معاش میکنم. زیباترین نجات زندگیام را در شبهای قدر در پایانه بندرعباس و در کنار همکاران خودم تجربه کردم. شبهایی که همه رانندهها از اینکه یک نفر از جنس و صنف خودشان برای آنها سخنرانی و روضه خوانی میکند خوشحال بودند. با اینکه من در پایانهها با لباس کار میروم همه من را به عنوان طلبه میشناسند.
خانواده قرآنی
در این سالها توفیقات زیادی از سوی خدا نصیب من شده است. سال ۷۲ در قم با همسرم آشنا و ازدواج کردیم. در طول ۲۴ سال زندگی مشترک صاحب دو دختر و یک پسر شدهایم و همسر و سه فرزندم همگی حافظ کل قرآن هستند. همسرم در قم مسئول گروه تواشیح تسنیم است که دوسال قبل در رقابتهای کشوری اوقاف به مقام قهرمانی رسیدند. زندگی از دیدگاه من وقتی با هدف توحید و عمل به وصیت پیامبر اکرم (ص) که همه را به قرآن و اهل بیت دعوت کردند باشد یک زندگی ایده آل و موفق خواهد بود. طی این سالها همیشه سعی کردم قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنم گرچه برخی از این قوانین را قبول ندارم. بهطور مثال برخی محدودیت سرعت در جاده ها که مربوط به ۱۰۰ سال قبل است و همچنان نیز همان محدودیت پابرجاست ، قبول ندارم. درسهای زیادی در جاده آموختم و یاد گرفتم باید در زندگی استوار بود.
حجتالاسلام شوشتری در ادامه با بیان اینکه هیچگاه سربار دولت نبوده و تنها از راه کار روی تریلی امرار معاش کرده است، با گلایه از همراهی نکردن برخی از نهادهای دولتی گفت: متأسفانه برای بهنتیجه رساندن فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی با سنگاندازی برخی از این نهادها مواجه میشوم. اگر من به جای این شغل عنوان دولتی داشتم مطمئناً مسئولان ادارات و دستگاههای دولتی خواسته مرا میپذیرفتند اما امروز توجهی به خواسته من نمیکنند. من بهعنوان نماینده مؤسسه جامعه القرآن در خراسان که تا امروز ۱۵ شعبه از شعب جامعه القرآن را در خراسان تاسیس کردهام برای احیای ۱۰ موقوفه قرآنی و غیرقرآنی تلاش میکنم اما اعتباراتی که برخی از مسئولان مصوب کردهاند بعضی از دستگاهها کارشکنی میکنند تا این اعتبارات به نتیجه نرسد. ۸۰ درصد کسانی که در رقابتهای قرآنی کشور مقام کسب می کنند در مجموعه جامعه القرآن پرورش یافتهاند و علی رغم این موفقیتها هیچ حمایتی از سوی مسئولان از ما انجام نمیگیرد. در این ۱۰ سال با دسترنج خودم فعالیتهای فرهنگی داشتم و نزدیک به ۵۰۰ حافظ با لای ۵ جزء قرآن تحویل جامعه دادهام و سؤال من این است که همه نهادهای فرهنگی ما با این همه امکانات و نیروی انسانی که دارند تاکنون چه تعداد حافظ قرآن به جامعه تحویل دادهاند؟
از حوزه تا کف دریا
صدای گوشخراش دستگاههای تراش فضای واحد صنعتی را پر کرده است. کارگاهی بزرگ که در زمینه ساخت تجهیزات لایروبی برای کشتیهای لایروب در دریا و «ناخن»های مخصوص برای تراش کف دریا و زره پمپ یا همان شولدرینگ فعالیت میکند. با تلاش مهندسان و کارگران فنی این کارگاه، نخستین پمپهای لایروب در ایران ساخته شده که قادر است در هر ۸۰ثانیه گل و لایی به اندازه ظرفیت یک کامیون را پمپاژ کند. اما نکته جالب توجه در این واحد صنعتی دانش بنیان، مدیریت آن است که برعهده روحانی پابه سن گذاشتهای به نام سید محسن عبدلی است.
روحانی پرکاری که فعالیت صنعتی را به شکل تجربی و عملی آموخته و از سال ۸۴ فعالیت این واحد صنعتی را در بخش لایروبی متمرکز کرده است. او قرار گرفتن در این مسیر را تقدیری میداند که خدا برای او رقم زده و به گفته خودش، امروز در کنار کارهای فرهنگی و تبلیغی، در راه خودکفایی صنعتی کشور نیز فعالیت میکند. از این روحانی ۶۲ ساله درباره خانواده و زاد روزش پرسیدم، گفت: فرزند سوم خانواده هستم و در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم. شاگرد اول رشته ریاضی بودم و در ۱۷ سالگی در دبیرستان تدریس میکردم. از ۱۲ سالگی تجربه معلمی داشتم و بعد از دیپلم به خاطر علاقهای که به حوزه علمیه داشتم به حوزه رفتم و نزد استادان بزرگی همچون حضرات آیات خوشوقت، سیدمهدی بجنوردی، سیدمحمود هاشمی و سیدکاظم حائرییزدی تحصیل کردم. رفتن من به حوزه شوک بزرگی برای برخی از اقوام بود. من در دوران دبیرستان وقتی با کتاب نهج البلاغه مأنوس شدم تصمیم گرفتم به حوزه علمیه بروم. بر اثر سانحه تصادف که باعث آسیب شدیدی به پای من شد ناچار شدم در کنار درس خواندن کار کنم. ذوق و ابتکاری که داشتم باعث شد خیلی زود کارهای ابتکاری انجام بدهم. دوست داشتم روی پای خودم باشم و زندگیام را از راه فعالیت و کار تأمین کنم. همسرم دندانپزشک است و در قم ساکن بودیم. فعالیت صنعتیام را ابتدا در حوزه دندانپزشکی آغاز کردم اما تقدیر اینگونه رقم خورد که با تغییر مسئول شبکه بهداشت و مشکلاتی که به وجود آمد، به مازندران نقل مکان کنیم. در آنجا بود که با مجموعهای از دوستان آشنا شدم و به این ترتیب وارد قلمرو مهندسی متالورژی شدم.
وی ادامه داد: با وجود فعالیت صنعتی و تحقیقاتی که دارم اما کار اصلی من حوزوی است و تألیفات و تحقیقاتی هم در زمینه تولید فکر دارم و هیچ گاه از نوشتن و تحقیق غفلت نمیکنم. معتقدم که یک طلبه حوزه باید با تمام وجود تحصیل و تبلیغ و کارهای فرهنگی و فکری بکند و توقعش نیز از زندگی باید در حد افراد متوسط جامعه باشد. من به شخصه درکنار کار صنعتی از فعالیت فرهنگی و تبلیغی نیز غافل نیستم. تا قبل از تغییر محل زندگیمان هر شب بعداز پایان کار به حسینیه میرفتم و بعداز برپایی نماز جماعت برای نمازگزاران کلاس معارف و آموزش مسائل دینی برپا میکردم. تعریفی که همیشه از زندگی در کلاسهای خودشناسی یا فرهنگی ارائه میدهم این جمله حضرت علی(ع) است«ارزشهای هر انسانی به آرمانها وایده آلهای اوست و انسان هرچه قدر چشمانداز بزرگتری داشته باشد ارزشهای زندگیاش نیز بیشتر خواهد بود.» اگر فرزندی را برای کشور تربیت میکنیم باید افق گستردهای داشته باشیم اما اگر قرار است فرزند هستی شود چشمانداز باید بزرگتر شود. اعتقاد دارم که خیر و شر در متن عالم نیست بلکه در رابطههاست. انسان باید خودش را فرزند هستی بداند.
او در جواب این سؤال که«روحانیت و صنعت چه ربطی به هم دارند؟» میگوید: وقتی انسان هدفی را دنبال میکند باید برای رسیدن به آن هدف تلاش کند. در حوزه میآموزیم که با توکل به خدا اعتماد به نفس پیدا میکنیم و با همین اعتماد به نفس در بخش صنعت میتوانیم از وابستگی نجات پیدا کرد. نمونههای عینی و عملی آن را بارها دیدهایم و مهندسان کشور باید به این باور برسند. در ساعات بیکاری در اتاق آموزش به کارهای هنری و نوشتن شعر میپردازم. کار جوهره مرد است و با کار کردن و تلاش و کوشش میتوان به خودشناسی و خداشناسی رسید. در هر لباسی که باشیم برای قطع وابستگی کشور باید تلاش کنیم. شغلم جدا ازشأن روحانیت نیست و سالهاست تلاش میکنم با کار در این کارگاه صنعتی به جوانان بیاموزم که با باور کردن خود میتوانند موفق شوند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر