چند سال قبل که شبکه جم فعالیت‌هایش را گسترش داد و شروع به جذب بازیگران و کارگردانان ایرانی کرد، سرابی شکل گرفت که خیلی‌ها را به خود جذب کرد.پول، شهرت، زندگی در رفاه کامل و پلی که هنرمندان ایرانی را به آن‌طرف مرزها و به دنیای فرهنگ و هنر اروپا و آمریکا وصل خواهد کرد.خیلی‌ها با این رویا راهی جم شدند که چند ماه بعد مقابل دوربین کارگردانان هالیوود قرار می‌گیرند و فریاد می‌زنند: سینما سلام...

اما واقعیت جم خیلی زود خود را نشان داد؛ تلخ و شکننده ! آنهایی که رفتند خیلی زود شکستند؛ غرور ، اعتبار و حرمتی که بین مردم کسب کرده بودند از دست رفت .انگار بعد از ورود به جم سطل آب یخی رویشان خالی شد و آنها از خواب پریدند و واقعیت را مقابل خود دیدند.

واقعیتی که نرم نرم خود را عیان می‌کرد.بازیگران باید در کارهایی بسیار سطحی بازی می‌کردند، آثاری که نه تنها از نظر محتوایی پوچ و خالی بود بلکه هیچ زیباشناسی بصری نداشت که اثری قابل توجه در کارنامه آنها باشد.قرار بود در طول کار در هتل‌های گران‌قیمت اقامت کنند و دستمزدهای نجومی بگیرند اما به مرور معلوم شد که باید در خانه‌هایی با کمترین امکانات زندگی کنند و دستمزد‌ها کم و کمتر شد و به مرور اصلا پرداخت نشد.

جم شد جهنمی که روح و روان بازیگران و کارگردانان را می‌سوزاند، آنها یا باید می‌ماندند و به هر جور رفتار غیرانسانی و زشت تن می‌دادند و یا بازمی‌گشتند؛ شاید دنیای فرهنگ و هنر ایران دوباره آنها را بپذیرد! که اگر نپذیرد یعنی همه عمر خود را یکجا آتش زده‌اند،اما شرایط کار در جم آنقدر سخت بود که خیلی‌ها ترجیح دادند برگردند.

آغاز بازگشت‌ها

هرمز سیرتی، یکی از بازیگرانی بود که به دلیل سخیف‌ بودن آثار تولیدی جم تصمیم به بازگشت گرفت.او بعد از بازگشت با رسانه‌های مختلف از جمله روزنامه جام جم صحبت کرد و به اصطلاح همه چیز را روی دایره ریخت! افشاگری او درباره جم و این‌که مطبوعات و رسانه‌ها از او حمایت کردند باعث شد که دیگران هم قوت قلب پیدا کنند و تصمیم به بازگشت بگیرند.

زمانی که خبر رسید سعید ابراهیمی‌فر که در کارنامه خود ساخت فیلمی مانند نار و نی را دارد برای همکاری به شبکه جم به ترکیه رفته است، خیلی‌‌ها تعجب کردند؛ مگر می‌شود کارگردانی کار بلد که آثار خاص می‌سازد بتواند با جم همکاری کند.اما او هم برگشت! هر چند پیر و شکسته! او که در همه سال‌های فعالیت‌اش در ایران پرستیژ خاص خود را داشت و عینکی تیره و گرد بر چشم می‌گذاشت و شیک می‌پوشید و با طمانینه حرف می‌زد، بعد از بازگشت از جم انگار که فروریخته بود اما خیلی زود توانست دوباره کارش را شروع کند.

توقف در میانه راه !

رامسین کبریتی یکی دیگر از بازیگرانی بود که برای کار به ترکیه و شبکه جم رفت.او که بیکاری را دلیل پیوستنش به این شبکه اعلام کرده بود خیلی زود اعلام کرد که فریب خورده و شرایط بسیار بد است.خیلی از همکارانش از جمله حسام نواب‌صفوی با انتشار پست‌هایی در اینستاگرام از او خواستند که برگردد.اما او هنوز میان برگشت و ماندن در سراب مردد است.

مهدی مظلومی یکی دیگر از کارگردانانی است که با رفتن به جم تقریبا همه بلیط‌های خوبی را که در همه این‌سالها جمع کرده بود سوزاند ! او که با ساخت سریال بدون شرح به شهرت رسیده بود در ادامه کارهایش هرچند، آثار دیگری هم ساخت اما نتوانست موفقیت بدون شرح را تکرار کند. واقعیت این است که او به مرور خلاقیتش در ساخت آثار کمدی که تخصص‌اش بود را از دست داد و نتوانست مردم را مثل سابق جذب کند او بیکاری را بهانه کرد و راهی جم شد و اتفاقا همین کارگردان بود که خیلی از بازیگران را تشویق به همکاری با جم کرد.اما مظلومی هم بعد از ساخت چند سریال بسیار نازل برای این شبکه از همکاری با جم ابراز نارضایتی کرد و جم به او نیز خیانت کرد.

بازگشت به امنیت

بازیگران زن اما ماجرایشان سوای بازیگران مرد است.رفتن آنها شاید به همان روشی باشد که بازیگران مرد می‌روند اما برگشتشان شاید با اما و اگرهای بیشتری روبه رو باشد.رابعه اسکویی که اکنون برگشته یکی از بازیگرانی است که طبق شنیده‌ها شبکه جم بیشترین ظلم را به او کرده است.جم او را به سراب خود دعوت کرد اما حتی یک نقش متوسط هم به او نداد.اسکویی حدود دو سال شرایط بسیار بدی را در کشوری غریب تجربه کرد و حالا برگشته و به دامان حضرت معصومه (س) پناه برده و در اینستاگرامش نوشته: «من برگشتم... ایرانم... اومدم... اینجام، همین‌جا... یه وقتایی یه چیزایی هست که گفتنش محاله، نه که نخوای بگی، نه.. می‌خوای... حتی واژه هم براش داری... ولی نمی‌شه، به زبون میاد، ولی به گوش هیچ کس نمیاد... دلتنگی، خونه، دوست، فامیل، رفیق، صدا، هوا، خاک... خاک... خاک... وطن...!

من اینجام، تهرانم... برگشتم به عشق این خاک، به عشق مردم... رفتم به خیال هوای تازه و روزای بهتر، رفتم که نباشم... که زندگی کنم... دیدم، اما نمی‌شه...

خدایا به‌خاطر راهی که پیش پام گذاشتی تا برگردم، آدمایی که منو درک کنن، کمک کنن اینجا باشم ازت سپاسگزارم... الهی قربونت برم... خداوند بخشنده‌ مهربان... شیشه را در بغل سنگ‌سپردم به خودت... دستم به دعا و چشمم پره اشک... خدایا دوستت دارم... سلام ایران من. سلام مردم من... سلام زندگی...»

پردیس افکاری دیگر بازیگر زن ایرانی بود که به جم پیوست اما خیلی زود ابراز پشیمانی کرد.افکاری که بازی در آثاری چون گزل، دخترک کنار مرداب، برخورد، کیفر، شور شیرین، در مسیرزاینده رود و ... را دارد، می‌توانست در ایران بماند و کارنامه خود را درخشان‌تر کند.شاید فقط کمی صبر لازم بود !‌ اما او و همسرش بعد از ناامیدی از جم از کمیساریای عالی سازمان ملل در ترکیه پناهندگی گرفته‌اند که شرایط طاقت‌فرسایی دارد و معلوم نیست، تا کی بتوانند دوام بیاورند.

آنطور که از اخبار و شواهد برمی‌آید چکامه چمن ماه ، بهارک صالح‌نیا، بهنار سلیمانی و... نیز اصلا شرایط خوبی در ترکیه ندارند و تقریبا جم با آنها قطع همکاری کرده است.

هنرمندان بزرگ هیچوقت مهاجرت نمی‌کنند چون می‌دانند که در وطن و کشور خود ارج و قرب دارند و خارج از این مرز و بوم نه کسی آنها را می‌شناسد و نه کسی برای هنر آنها ارزشی قائل است.برای همین است که حتی اگر شرایط کاری و زندگی برای دوره‌ای سخت شود آنها دوام می‌آورند چون می‌دانند بعد از هر سختی، آسانی است.

آنهایی که رفته‌اند و برگشته‌اند دوره تلخی را سپری کرده‌

اند اما امیدوارند که به تدریج بتوانند خود را احیا کنند و کارشان را از سر بگیرند.برای همین است که اسکویی نوشته: برگشته تا پایش روی زمین باشد و با احساس امنیت زندگی کند.

 

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.