ردپای سیاسیون در موسسات مالی و اعتباری
این موسسات به نحوی نیز ناشی از مسئولیتهای دولت قبل است. کاری که غیرقانونی بود و ادامه آن ممکن بود کشور را با بحران بزرگی مواجه کند. پرسش این است که هزینه این وضع را چه کسی باید بدهد؟ دولت یا صاحبان سپرده یا مدیران موسسات؟ مدیرانی که جز گرفتن همه اموالشان و مجازات کار دیگری با آنان نمیتوان کرد.
برخی از سپرده گذاران، سپردههای بالای میلیاردی و بیشتر داشتند که در حال حاضر مسأله اصلی همین افراد هستند والا سپردهگذاران کوچک و متوسط از مردم عادی هستند که مطابق تصمیم سپردههای آنان پرداخت شده است ولی سپردهگذاران میلیاردی کمتر زحمت این را به خود دادهاند تا پاسخ دهند که چرا سایر مردم ایران مثل آنان پولهای خود را برای کسب سودهای بیشتر و حتی در برخی موارد خاص نجومی در موسسات مزبور نگذاشتند؟ آیا سایرین از پول بدشان میآمد؟ از قدیم گفتهاند هر گرانی بیحکمت نیست و طبعا هر سود بالایی نیز بدون ریسک و خطر نیست.
بگذریم از اینکه این موسسات هیچ مشارکتی در فرآیند مفید اقتصادی نداشتند و عموما از طریق پولشویی و امور مشابه اقتصاد کشور را تخریب میکردند، ولی مستقل از این ایرادها، حالا که کفگیر آنها به ته دیگ خورده است، چرا باید بانک مرکزی و یا به تعبیر دقیقتر سایر مردم ایران، مطالبات عدهای سپردهگذاران کممسئولیت را جبران کرده و اصل سپردههای میلیاردی آنان را با سودهای نجومی پرداخت کنند؟
جالب اینکه اقدامات این موسسات بیشتر مصداق عملیات شبه ربوی بود ولی هیچگاه مخالفان ربا علیه آنها شعار ندادند و به دلیل شبهه ربوی داشتن، بانک مرکزی باید کلیه سودهای دریافتی آنان از صاحبان پسانداز میلیاردی را نیز بهعنوان بخشی از اصل سپرده منظور میداشت.
ولی ظاهراً بانک مرکزی نهتنها این کار را انجام نداده، بلکه از منابع بانک مرکزی، ١١هزار میلیارد تومان پول بیزبان مردم را برای پرداخت به این افراد اختصاص داده است. وارونگی جامعه ایران این است که اگر این اتفاق در یک جامعه عادی رخ میداد، مردم و نهادهای طرفدار مردم به خیابانها میآمدند و اعتراض میکردند که چرا پول ملت را به کسانی میدهید که با اختیار خودشان پولشان را در جایی قرار دادند که ریسک بالایی داشت؟
همانطور که گفته شد شاید سوال شود که مردم چه تقصیری دارند که پول خود را در موسسهای گذاشتهاند که تابلو داشته است؟ ظاهرا این استدلال درست است ولی اگر خوب بنگریم چند ایراد جدی دارد. نخست اینکه فرض کنیم که این موسسات کاملا هم قانونی باشند، مثل بانکهای موجود کشور، حتی در این صورت هم مردم باید نسبت به گذاشتن پولهای خود در هر بانکی احتیاط کنند.
برای مثال بانک «الف» که کمترین سود را میدهد، با بانک «ب» که دو برابر آن سود میدهد، یک تفاوت عمده دارد و آن ریسک و خطر ورشکستگی بیشتر بانک دوم است. طبیعی است که پساندازکننده باید این خطر را به جان بخرد و الا اگر قرار باشد که بانک مرکزی متولی این خطر شود که دیگر رقابت میان بانکها معنایی ندارد. به علاوه مگر مردم که از کارخانجات داخلی خودرو با قیمتهای گوناگون میخرند، دارای کیفیت مشابه هستند؟ و اگر خودروی خریداریشده بیکیفیت بود، آیا وزارت صنایع خسارت میدهد؟
فارغ از این نکته ما باید حدی از مسئولیت کارهایمان را خودمان عهدهدار شویم. پیش از بستن و جمعکردن موسسات غیرمجاز، بارها و بارها تذکر داده شده بود که این موسسات غیرمجاز هستند و تحت خطر ورشکستگی قرار دارند. طبیعی است که پساندازکننده معقول، باید احتیاط کند و پول خود را از موسسه خارج کند؛ نه آنکه تا آخر بماند و سودهای کلان و عجیب تا ٤٠درصد بگیرد، بعد معترض شود که چرا اصل و فرع پساندازش را دولت یا بهتر است بگوییم مردم نمیدهند؟ مردمی که به اندازه دیگران ریسکپذیری نداشتهاند، چرا باید هزینه ریسکپذیری بالای دیگران را بدهند.
نکته اینجاست که ٢درصد آنان پساندازهای بالای دویستمیلیون داشتهاند که بخشی از اینها نیز جزو مردم عادی هستند ولی احتمالا نیمی از آنان از افراد قدرتمند و پشتوانهدار حتی در میان اهل سیاست هستند و در نتیجه درصدند تا با تظاهرات به بانک مرکزی فشار بیاورند تا بلکه مابقی پولشان را نیز از خزانه بانک مرکزی یا ملت بگیرند.
اگر دنیای ما وارونه وارونه نبود، امروز باید هزاران نفر جلوی بانک مرکزی تجمع میکردند و نسبت به پرداخت پول به این افراد میلیاردی اعتراض میکردند نه آنکه هرازگاهی عدهای در تهران یا مشهد جمع شوند و به نپرداختن سپرده خود از سوی مردم و دولت اعتراض کنند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر