به همین خاطر ما قبل از جعفر پناهی به آقای شمقدری خسته نباشید می‌گوییم و اگر دست‌شان تمیز باشد آنرا می‌بوسیم. درضمن؛ به جز لابی گری، اخیرا مبحث دیگری هم باز شده به نام «پیشگویی جوایز» که در این خصوص هم از جناب آقای ضرغامی تشکر می‌کنیم هر چند ایشان پیشگویی‌شان نصفه و نیمه بود و جایزه «مشترک فیلم نامه نویسی» را حدس نزده بودند که چیزی از ارزش‌های ایشان کم نمی‌کند! البته اصول پیشگویی ایشان خیلی هم پیچیده نیست. این پیشگویی با این استدلال است که هر کس دشمن ماست به او جایزه می دهند! خب؛ قبول بفرمایید که اگر همه جشنواره‌های دنیا مخصوصا معتبرترین‌شان (کن) بخواهند بر اساس قهر و آشتی‌های داخل کشور ما جایزه‌هاشان را بدهند آنوقت اعتبارشان از جشنواره بسیار سالم فجر خودمان هم کمتر می شود! بگذریم... وقتی طعم جایزه پناهی در کام‌مان شیرین‌تر می‌شود که می‌فهمیم این جشنواره نه به قول آقای افخمی جشنواره دگرباشان بود و نه به قول دلواپسان، تحت حمایت‌های اعراب و صهیونیست‌ها بود؛ چرا؟ چون اصغر فرهادی مورددار؛ در این جشنواره جایزه نگرفت! (همان کسی که پنه لوپه کروز را آنهم جلوی چشم شوهرش بغل می‌کند!) در سلامت جشنواره هم نباید شک کرد چون به گل‌شیفته‌ای که یاران ارزشی، او را منحط می‌دانند، چیزی داده نشد! هرچند این حضرات در هر حال معترضند! مثلا؛ چه برجام امضا بشود و چه پاره بشود؛ آنها همچنان شاکی می‌شوند! خلاصه همه چیز خوب تمان شد اما...

همیشه یک جای کار می‌لنگد و این بار؛ «صندلی خالی» جعفر پناهی بود که یکراست رفت تو حلق مان! این درست که با تدابیر مسئولین؛ کارگردان فوق الذکر، مثل همه هنرمندان نخبه؛ قاطی باقالی‌هاست و فعلا مانند کبریت بی خطر است. اما آن صندلی خالی بیشعور را چه کنیم که نتوانست زبان به دهان بگیرد! البته صندلی حرف نمی‌زند اما صندلی‌های خالی مخصوصا اگر روی سن اختتامیه یک جشنواره جهانی باشند حرف‌هایی می‌زنند که بابای جعفر پناهی هم نمی تواند بزند.

بعضی وقت‌ها بعضی از حکم ها - مثلا حکم ممنوع الخروجی- بیشتر از آنکه فرد خاطی را به راه راست بیاورد دشمنان را سر ذوق می‌آورد تا با انگشت نشان دهند، چیزهایی که تا به حال می بافتند خیلی هم پرت و پلا نبوده؛آب به آسیاب دشمن ریختن که شاخ و دم ندارد، یکیش می شود همین! اما کو گوش شنوایی که ببیند فیلترینگ و پارازیت جلوی نشت و درز هیچ خبری را نمی گیرند بلکه این کارها، مجریانشان را به صفاتی منتسب می کنند که متاسفانه تا ابد در تاریخ به رویشان می ماند.

بگذریم؛ اگر آن شب، جعفرخان از ایران به فرنگ برمی‌گشت و جایزه می‌گرفت آنقدرها در ذهن مردم جهان نمی‌ماند که جایزه به آن صندلی خالی لعنتی اهدا شد. ایکاش آنرا ممنوع الخروج می کردند!

البته همیشه باید نیمه پر لیوان را دید خدا را چه دیدید؟ شاید اگر آن روز جعفر پناهی می آمد و برای گرفتن جایزه اش با یک خانم دست می داد و یا زبان مان لال، با او روبوسی می کرد! اوضاع خیلی وخیم تر از اینها می شد( یادتان باشد قبلا از این بی ناموسی ها کم نداشتیم) پس همان بهتر که نیامد و از این کارهای خاک برسری نکرد .... می دانید که ایرانی یعنی غیرت؛ حتی اگر عالمی هم بسوزد و یا عالمی دلش به حال ما بسوزد مهم نیست باید مواظب بود تا نگذاریم اعضای دیگرمان بسوزد!

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.