فواد صادقی گفت: صحبت های روحانی با محسن رضایی در مناظره سال ۹۲ انتخابات ریاست جمهوری درباره سایت بازتاب و راجع به توافق پاریس بود. پشت پرده توافق کرده بودند که این تواقفنامه را بروند و امضا کنند. ما انتقاد کردیم که این توافقنامه اشکالاتی دارد. به ما گفتند این حرف‌ها را نباید علنی می‌کردید. البته فضای کشور آن موقع بسته بود. وگرنه حرف‌های آن موقع بازتاب الان دیگر محرمانه تلقی نمی‌شود.

** از خودتان بگویید؟

صادقی: متولد 1355 در تهران هستم اما از کودکی‌ من خانواده‌ام به قم بازگشتند و در دبیرستان دین و دانش قم که شهید بهشتی تأسیس کرده بود، درس خواندم. نوشتن مقالات را آغاز کردم و در دبیرستان، مقالات ادبی و اقتصادی می‌نوشتم که یکبار موفق به کسب جایزه ملی در حوزه اقتصاد انرژی شدم، یکبار هم جایزه کشوری قطعه ادبی برگزیده را گرفتم. از سوم دبیرستان نوشته‌هایم را برای چاپ به مطبوعات می‌دادم که در صفحه اقتصادی روزنامه کیهان چاپ می‌شد.

آن زمان دوران بحران اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت، کسری بودجه، تورم و افزایش قیمت ارز بود، دقیقا همین شرایطی که امروز تجربه می‌کنیم. من بعنوان منتقد از سیاست‌های انبساطی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد انتقاد می‌کردم. شاید همان نوشته‌ها امروز قابل چاپ باشد چون شرایط ما مشابه همان دوران است. این نشان می‌دهد ما از تجربیات گذشته درس نمی‌گیریم بلکه آنها را تکرار می‌کنیم. نوشته‌هایم تا اواخر سال ٧٥ در روزنامه کیهان چاپ می‌شد اما مقالات انتقادی از دولت سازندگی را کیهان دیگر بعد از دوم خرداد چاپ نکرد و در روزنامه سلام چاپ شد، در دانشگاه هم نشریات دانشجویی مثل سرا و اندیشه را منتشر کردیم.

سال ۷۳ در رشته مهندسی عمران دانشگاه امیرکبیر قبول و وارد این دانشگاه شدم. عضو بسیج دانشجویی این دانشگاه و مسئول بخش مطالعات این نهاد بودم.

فکر می‌کنم آن موقع جز معدود کسانی بودم که در میان بسیجیان مجله کیان می‌خواندم. نقدهایی هم به ویژه به مقالات دکتر سروش در این مجله می‌نوشتم که در دانشگاه منتشر می‌شد. از اوایل سال ۱۳۷۴ درگیری‌هایی بین دکتر سروش و حزب‌الله درگرفت.

تابستان ۷۴ در اردوی تشکیلاتی انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر شرکت کردم. دکتر سروش و بسیاری از نامداران جناح چپ اسلامی از جمله آقای محتشمی‌پور هم در آن جا حضور داشتند. آنجا با هم گفت‌وگو کردیم. از نزدیک حرف‌های چپ‌ها را شنیدم. بلافاصله بعد از این اردو، آن اتفاق دانشکده فنی افتاد و دکتر سروش کتک خورد و عینکش شکست.

این موضوع داشت به دانشگاه امیرکبیر هم کشیده می‌شد. فضای دانشگاه امیرکبیر خیلی ملتهب بود. شاید سیاسی‌ترین دانشگاه آن موقع کشور، امیرکبیر بود.

تمام تلاش من و دوستانم در بسیج این بود که این درگیری‌های فیزیکی به دانشگاه امیرکبیر کشیده نشود.

آن موقع آقای سلطان‌پور رئیس انصار حزب‌الله بود. آقای زاکانی هم فرمانده بسیج دانشگاه علوم پزشکی تهران بود. اینها می‌خواستند با تیم و دار و دسته خودشان با بچه‌های چپ درگیر شوند. حاجی بخشی هم با اینها بود.

یادم هست حاجی بخشی و ده نمکی و دوستانشان جلوی دانشگاه امیرکبیر تجمع کرده بودند. من و دوستانم در بسیج جلو رفتیم. شخصا از ده نمکی که روی دوش دارو دسته‌اش سوار بود و شعار می‌داد، خواهش کردم وارد درگیری فیزیکی نشود.

** حاجی بخشی چه؟ ایشان را هم اجازه ندادید داخل دانشگاه شود؟

صادقی: بله. ایشان می‌خواست وارد شود. ما به عنوان جریانی که منتقد دکتر سروش بودیم، از ایشان و طرفداران الله‌کرم خواهش زیادی کردیم تا وارد نشوند. به ایشان می‌گفتیم این کاری که شما دارید می‌کنید به نفع دکتر سروش است. اگر با اینها درگیری فیزیکی پیدا کنید به سود اینهاست. شما بیاید با حرف و مقاله جواب بدهید.

حراست دانشگاه هم که آن موقع دست دولت آقای هاشمی بود خیلی نگران بودند. این مسأله‌ای که می گویم مال یکی دو روز نیست و حدود شش ماه سر آن در دانشگاه امیرکبیر بحران ایجاد شد. حتی می‌خواهم بگویم دوم خرداد هم به نوعی از حوادث دانشگاه امیرکبیر شروع شد.

** معروف است که خاک دانشگاه امیرکبیر تند است. درباره بسیج دانشجویی صدق می کرد؟

صادقی: بله. بسیج دانشجویی هم به افراط کشیده شد. آنها از سال 75 به طرفداری از آقای ناطق نوری برای انتخابات ریاست جمهوی هفتم رفتند. برای همین من از بسیج دانشجویی خارج شدم و به نهاد نمایندگی رهبری دانشگاه امیرکبیر رفتم. آنجا مرکز پژوهش‌هایی تأسیس کردیم تا جلسات فکری در آن برگزار شود.

یادم هست جلسه‌‌ای برگزار کردیم با عنوان «از شریعتی تا مطهری». در این جلسه از هاشم آقاجری و رسول جعفریان تا رحیم‌پور ازغدی را برای سخنرانی دعوت کردیم. صحبت‌هایشان را هم به شکل کتاب منتشر کردیم.

تا قبل از آن تاریخ، حزب اللهی‌ها کمتر کتاب‌هایی منتشر کرده بودند که حرف‌های روشنفکران را هم مطرح کنند. بسیجی‌ها بیشتر چفیه می‌بستند و شعار می‌دادند و کمتر وارد حوزه گفت‌وگو با طرف مقابل می‌شدند. البته اقلیتی نیز در بسیج وجود داشت که اهل بحث و تأمل بود. رئیس یا همان فرمانده بسیج دانشگاه امیرکبیر آقای جواد عامری بود که الان دبیر کل جمعیت ایثارگران است.

** فضای دانشگاه امیرکبیر در انتخابات ۷۶ چطور بود؟

صادقی: سال 76 فضای دانشگاه امیرکبیر به شدت دوقطبی بود. بسیج طرفدار آقای ناطق نوری بود و انجمن حامی آقای خاتمی.

من مخالف این کار بسیج بودم که رهبری را برای یک کاندیدا هزینه کند. برخلاف اینکه می‌گویند از نتیجه دوم خرداد غافلگیر شدیم، ماه‌ها قبل از دوم خرداد معلوم بود بازنده این فضا آنهایی هستند که انتخابات را دوقطبی می‌کنند. طبیعی است مردم به سمتی می‌روند که مظلوم واقع شده است.

خود من به آقای ناطق نوری رأی دادم. ولی این موضوع ربطی به بسیج نداشت. من به بسیجی‌ها می‌گفتم: شما خودتان به هر کسی می‌خواهید رأی بدهید ولی بسیج را هزینه کسی نکنید. ولی آنها این اشتباه بزرگ را کردند.

در سال 76 حتی نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه هم هزینه این کار شد.

برای همین به این نتیجه رسیدیم که تشکیلات جدیدی درست کنیم. کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیر را به عنوان یک تشکل دانشجویی تأسیس کردیم. شعار کانون، گفت‌وگوی اندیشه‌ها و تعقل بود. کانون توانست بسرعت نیروهای زیادی جذب کند و در عمل خیلی موفق شود.

برای اولین بار توانستیم فضای دانشگاه را از انحصار دوقطبی بسیج و انجمن دربیاوریم. بعد از جنگ، قوی‌ترین انجمن دانشگاه‌های کشور در دانشگاه امیرکبیر بود.

ولی ما در کانون اندیشه برنامه‌های زیادی اجرا کردیم. مثلا اوایل ۷۷ از آقای عطاءالله مهاجرانی دعوت کردیم.

** مهاجرانی چه گفت؟

صادقی: به نوعی هم از آزادی بیان دفاع کرد و هم از رهبری. دقیقا خاطرم نیست مال 20 سال قبل است. ما نیمه دوم 76 کانون را تأسیس کردیم. در اردیبهشت 77 مهاجرانی را دعوت کردیم. نیمه دوم سال 77 انتخابات خبرگان بود که همه اصلاح‌طلبان آن را تحریم کردند.

ما هم همایش مهمی درباره این انتخابات برگزار کردیم و از آقای عبدالله نوری و حتی فکر کنم آقای جنتی دعوت کردیم. آقای صادق لاریجانی هم که آن موقع طلبه‌ای عادی بود را به‌ عنوان یک کارشناس دعوت کردیم و سخنرانی کرد. این سخنرانی‌ها در چارچوب مجموعه‌ای منتشر شد.

** چرا اصلاح‌طلبان آن انتخابات را تحریم کردند؟

صادقی: چون یکسری از چهره‌هایشان ردصلاحیت شده بودند. البته آقای مجید انصاری و چند نفر دیگر تأیید شده بودند و مثلا آقای کروبی ردصلاحیت نشده بود. به ایشان و برخی دیگر گفته بودند امتحان اجتهاد بدهید. اینها پاسخ دادند ما امتحان نمی‌دهیم شما باید ما را تأیید کنید. به خاطر همین هم گفتند تا امتحان نداده‌اید ما شما را تأیید نمی‌کنیم. اینها هم انتخابات را تحریم کردند.

اواخر ۷۷ از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم. آن موقع گفتمان غالب اصلاح‌طلبان، توسعه سیاسی بود. گفتمان جناح راست هم مخالفت با توسعه سیاسی بود یعنی حالت انفعالی داشت. در اوایل سال ۷۹، بحث مفاسد اقتصادی را مطرح کردیم. گفتیم فراتر از مسأله سیاسی، مسأله اصلی کشور سوء استفاده اقتصادی و فساد اقتصادی دو جناح اصلاح‌طلب و اصولگراست.

** مثلا؟

صادقی: بحث حقوق‌های نجومی را. البته نه با همین عنوان نجومی. بلکه با این عنوان که چرا حقوق مسئولان کشور ۲۰ برابر حداقل حقوق یک کارگر است.

از نماینده‌های مجلس ششم دعوت کردیم. علی مزروعی را از اصلاح‌طلبان آوردیم. آقای دانش جعفری را هم به عنوان یک اقتصاددان راست دعوت کردیم. مسئولان قضایی را هم دعوت کردیم. فکر کنم آقای رئیسی رئیس وقت سازمان بازرسی کل کشور را هم دعوت کردیم. صداوسیما هم آمد و در این باره گفت‌وگوی ویژه خبری برگزار کرد.

یک سال بعد، رهبری پیام ۸ ماده‌ای مبارزه با فساد را داد. یعنی پروسه مبارزه با فساد اقتصادی اگر بخواهید نقطه اولش را پیدا کنید به اردیبهشت سال ۷۹ و همایش مبارزه با فساد اقتصادی که توسط کانون اندیشه دانشگاه امیرکبیر برگزار شد، بازمی‌گردد.

بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، در رادیو معارف قم مشغول به کار شدم و برنامه‌های اندیشه‌ای با آقایان رسول جعفریان، واعظی، پارسانیا و دیگر اساتید تولید می‌کردیم. اما بعد از چندماه بنا به مشکلات اقتصادی، چون رشته‌ام عمران بود درگیر فعالیت‌های عمرانی شدم. در شرکتی در مترو تهران مشغول به کار شدم.

 

** کی وارد کار رسانه‌ای حرفه‌ای شدید؟

صادقی: بعد از فعالیت‌های نیمه اول دهه هفتاد در کیهان، از سال 78 آقای محسن رضایی مرا از طریق آقای عبدالحسین روح‌الامینی جذب کرد. ما نشریه آذر را منتشر می کردیم. دیدگاه‌های ما به دیدگاه‌های محسن رضایی در سال 79-80 نزدیک بود.

حرف‌های آن موقع ما در آن تاریخ حرف‌های متفاوتی بود. اما رسانه نداشتیم.

فضای مطبوعاتی کشور در اختیار یکسری روزنامه‌هایی بود که به آنها زنجیره‌ای گفته می‌شد و این طرف هم کیهان و رسالت بودند و حرف سوم شنیده نمی‌شد. نشریه آذر را در سال‌های ۷۹ و ۸۰ منتشر کردیم اما با وجود متفاوت بودن، نتوانست مخاطب زیادی جذب کند.

تصمیم گرفتیم وارد اینترنت شویم. سال ۸۱ بازتاب به عنوان اولین سایت شناسنامه‌دار فارسی‌زبان در ایران تأسیس شد. ما آن موقع سایت‌هایی مانند سایت امروز داشتیم که در افواه گفته می‌شد متعلق به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. یا سایت رویداد که می‌گفتند مال حزب مشارکت است. یا سایتی داشتیم به نام چه خبر می‌گفتند متعلق به آقای آقامحمدی و جناح راست است. سایتی هم به نام دریچه که منسوب به آقای امیرمحبیان روزنامه رسالت بود.

ولی هیچ سایتی نداشتیم که مدیرمسئولش مشخص باشد.

** آن موقع فعالیت سایت‌ها که مجوز نمی‌خواست؟

صادقی: بله نمی‌خواست. سیستم قانون سایت‌ها چهار سال بعد تصویب شد. ولی هیچ‌کدام از این سایت‌ها شناسنامه نداشت. یعنی اسم مدیرمسئول و شماره تلفن و اینها نداشت ولی بازتاب توانست پیشقدم باشد. سایت بازتاب خیلی رشد کرد. تا سال ۸۲ فیلتر سیاسی در کشور نبود و فیلتر فقط مربوط به پورنوگرافی بود. با این وجود حتی از سایت های ضدانقلاب گویا نیوز و بی بی سی فارسی هم پیشی گرفتیم و طبق آمار الکسا پرمخاطب‌ترین سایت فارسی زبان شدیم.

سایت بازتاب در آن دوره خیلی اثرگذار بود. حتی بچه‌های صداوسیما می‌گفتند خبری که بازتاب منتشر می‌کند از خبری که ما در یک شبکه تلویزیون می‌گذاریم اثرش بیشتر است.

رویکرد بازتاب، مخالفت با مفاسد اقتصادی و انتقاد از مذاکرات هسته‌ای بود، اما با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، سه بار با ما برخورد شد. سایت بازتاب در سال‌های ۸۳ و ۸۴ فیلتر شد. آقای روحانی دستور داد از ما شکایت کنند و با بازتاب برخورد شود.

** آن صحبتی که آقای روحانی در مناظره سال ۹۲ انتخابات ریاست جمهوری با آقای محسن رضایی مطرح کرد که سایت منتسب به کدام شخص مسائل هسته‌ای را فاش کرد، متوجه سایت بازتاب بود؟

صادقی: بله. راجع به توافق پاریس بود. پشت پرده توافق کرده بودند که این تواقفنامه را بروند و امضا کنند. ما انتقاد کردیم که این توافقنامه اشکالاتی دارد.

به ما گفتند این حرف‌ها را نباید علنی می‌کردید. البته فضای کشور آن موقع بسته بود. وگرنه حرف‌های آن موقع بازتاب الان دیگر محرمانه تلقی نمی‌شود.

یادم هست عکس جک استراو را که کنار روحانی ایستاده بود و دستش را روی شانه ایشان قرار داده بود و داشت می‌خندید، منتشر کردیم. نوشتیم مواظب باشید انگلیسی‌ها از پشت خنجر نزنند. همین عکس به اندازه چندین تیتر یک روزنامه اثرگذار بود.

** این اطلاعات را از کجا می‌آوردید؟

صادقی: ما با آقای رضایی ارتباط و جلسه داشتیم. از طرفی توانسته بودیم مترجم‌های توانمندی را که با اصطلاحات تخصصی حوزه هسته‌ای آشنا بودند، جذب کنیم. بسیاری از اطلاعاتی که تیم آقای روحانی می‌گفتند محرمانه است در واقع برای ما محرمانه بود، ولی روی سایت آژانس هسته‌ای به طور علنی نشر می‌شد.

یا مثلا سازمان سیا، اطلاعاتی را علیه پرونده هسته‌ای ایران منتشر کرده بود که ده سال روی آن کار کرده و چیزی حدود 500 صفحه شده بود. این مطلب روی سایت این سازمان قرار داده شده بود. ما به این سایت مراجعه می‌کردیم و مترجمان ما آن را به فارسی برمی‌گرداندند. چون ادبیات هسته‌ای پیچیده است و هر کسی از پس ترجمه این مطالب برنمی‌آید. به خصوص آن موقع که هنوز کلماتی مانند سانتریفیوژ و تعلیق، کاربردهای دوگانه و کلا ادبیات هسته‌ای و از این دست واژه‌ها، کاملا برای جامعه ما جدید بود.

دوستانی که در وزارت خارجه بودند، بعد از ساعات کاری به ما کمک می‌کردند و این مطالب را برای ما ترجمه می‌کردند. وقتی ما که این مطالب را منتشر می‌کردیم، می‌گفتند بازتاب، اطلاعات محرمانه را منتشر کرده است. حتی آقای حسین شریعتمداری روزنامه کیهان که منتقد مذاکرات هسته‌ای بود هم مداوما به مطالب بازتاب استناد می‌کرد. آن موقع مرجع اصلی انتقادات علیه برنامه هسته‌ای سایت بازتاب بود، این موضوع تا سال ۸۴ ادامه یافت. در این سال آقای رضایی کاندیدا بود.

انتظار از من وجود داشت که به ایشان کمک کنم و این کار را هم انجام دادم. چند روز مانده به انتخابات من با آقای رضایی صحبت و ایشان را متقاعد کردم که فضا برای شما فضای مساعدی نیست و ایشان پذیرفت که انصراف بدهد.

** یعنی انصراف ایشان تحت تأثیر توصیه جنابعالی بوده است؟

صادقی: وقتی من با ایشان صحبت کردم اعلام کردند. از ابتدا کسانی با نامزدی ایشان مخالف بودند ولی وقتی من هم با ایشان صحبت کردم قبول کرد و به من گفت بیانیه انصرافم از نامزدی را بنویس و منتشر کن. خود من آن بیانیه را نوشتم.

** تحلیل‌تان چه بود که نامزدی آقای رضایی را بی‌فایده می‌دانستید؟

صادقی: در آن فضا 8 نامزد وجود داشت. حضور آقای رضایی در عمل به نمایندگی از یک گفتمان خاص منجر نشد. آقای هاشمی از مواضع نظام دفاع می‌کرد. یعنی تنها کاندیدایی بود که موضعش اینچنین بود. بقیه نامزدها از نظام انتقاد می‌کردند. علی لاریجانی کاندیدای جناح راست ستی بود. احمدی‌نژاد کاندیدای تندروهای این جناح بود. قالیباف نامزد تکنوکرات‌های جناح راست بود. معین نماینده مشارکت بود. کروبی هم با ۵۰ هزار تومان یارانه‌ای که مطرح کرده بود بخش پوپولیستی جناح اصلاح‌طلب را مد نظر داشت. ولی آقای رضایی این وسط نتوانست گروه مرجعی برای خود پیدا کند و چند روز قبل از برگزاری دور اول انصراف داد. وقتی انتخابات به دور دوم رفت، چون بیشتر دوستان آقای رضایی به احمدی‌نژاد گرایش داشتند ولی من به آقای هاشمی گرایش داشتم، با آقای رضایی توافق کردیم که سیاست بازتاب بی‌طرفی فعال باشد. یعنی راجع به هیچ‌کدام از دو نامزد مرحله دوم انتخابات مطلبی منفی ننوشتیم و برای هر دو مثبت نوشتیم.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.