روایتی از عیادت محمدرضا پهلوی از آیتالله کاشانی
۲۳ اسفند، سالگرد فوت آیتالله کاشانی است. با وجود آنکه از روز ارتحال ایشان ۵۷ سال میگذرد اما هنوز حرفها و رازهای سر به مهر درباره روش و منش ایشان در سالهای مشروطه و موضوع نهضت ملی شدن صنعت نفت مطرح میشود، به همین مناسبت سیدمحمود کاشانی فرزند آیتالله کاشانی میهمان خبرآنلاین بود تا از آنچه در زندگی پدرش گذشت بگوید. محمود کاشانی در بخشی از این گفتوگو روایتی از آخرین روزهای زندگی آیتالله کاشانی و عیادت محمدرضاه شاه از ایشان گفت. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از این گفتوگو ست:
شما از جمله فرزندان آیت الله کاشانی هستید که همواره با ایشان زندگی میکردید. از روز آخر زندگی ایشان بگویید، افرادی که به دیدارشان آمدند.
ایشان دچار بیماری پروستات بودند. آن زمان هم امکانات پزشکی مانند امروز نبود و برای همین یک پزشک معروفی را از آلمان به ایران آوردند اما او گفت این شخصیت را نمیتوان عمل کرد چرا که اگر خدایی ناکرده اتفاقی بیفتد برای هر پزشکی باعث ناراحتی خواهد شد. بنابراین بدون آن که این بیماری مرتفع شده باشد ایشان از بیمارستان به منزل منتقل شدند و مدتی در منزل بودند. حدود ۱۹ اسفند بود که شاه بدون اطلاع قبلی به دیدار آیتالله کاشانی آمد. آن روز هیچ کسی جز یکی از خواهرانم و یک پیشخدمت در منزل نبود. این دیدار شاه با آیتالله کاشانی نخستین دیدار بوده است در حالی که در دوران فعالیتهای سیاسی عملا میبایست چنین دیدارهایی رخ میداد اما این اتفاق تنها در آن تاریخ انجام شد که بیشتر از ۲۰ دقیقه هم طول نکشید. وقتی من از دانشکده به خونه برگشتم هوش و حواسشان کاملا سرجایش بود و از او درباره گفتوگو میان این دو نفر پرسیدم و ایشان همه چیز را برای من گفتند که تا به حال هیچ کجا این گفتوگوها را بازگو نکردم و بازگو هم نخواهم کرد. چون نمیخواهم از این صحبتها بحثی به میان بیاید. این را هم بگویم اغلب صحبتهایی که در این رابطه مطرح میشود کذب است.
ایشان همان شب فوت میکنند؟
آیت الله کاشانی همان شب هوش و حواس خود را از دست میدهد که مجبور میشویم ایشان را به بیمارستان دکتر طرفه که بیمارستان وزارت راه بود، منتقل کنیم (دکتر طرفه که پسر عموی آیتالله کاشانی بود) و دو الی سه شب در آن بیمارستان بودند که سحرگاه ۲۳ اسفند فوت کردند. ما ایشان را با یک آمبولانس ایشان را به خانه آوردیم که من در آن آمبولانس بودم. جنازه ایشان را به همان اتاقی که محل پذیرایی ایشان بود بردیم و نماز میت هم همانجا خوانده شد.
چه کسی نماز را خواند؟
حقیقتا حضور ذهن ندارم. نهایتا پیکر ایشان از مسجد پامنار تا بهارستان و مدرسه سپهسالار، از آنجا به طرف حرم حضرت عبدالعظیم تشییع شد که در این تشییع شخصیتهای زیادی حضور داشتند. جالب است بدانید وقتی رسیدیم به میدان شوش، فکر میکردیم دیگر مردم بیشتر از این همراهی نمیکنند و باید از اتوبوسها استفاده کنیم اما هیچ چیزی نتوانست مانع ان حضور و تظاهرات مردم شود و ایشان تا خود حرم شاهعبدالعظیم تشییع شدند.
آن زمان شما چند سال داشتید؟
من دانشجوی سال اول بودم. یعنی حدودا ۱۹ سالم بود.
روابط مرحوم آیتالله کاشانی با مرحوم آیتالله بروجردی چگونه بود؟
در مجموع روابط خوب بود و احترام متقابلی میان هردو وجود داشت. البته ایتالله کاشانی انتظار داشتند آیتالله بروجردی در یک مواقعی اظهار نظر بکند اما آیتالله بروجردی سبک و سیاق خود را داشت و وارد مسائل سیاسی نمیشد. البته سیاست هم پیچیده است.
انتقادی هم از سوی آیت الله کاشانی یا معکوس آن مطرح میشد؟
هرگز انتقادی از سوی آیت الله بروجردی نسبت به آیتالله کاشانی مطرح نشد و ایشان همیشه از آیت الله کاشانی پشتیبانی کرد و آیتالله کاشانی هم نسبت به آیت الله بروجردی احترام زیادی قائل بودند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر