صحبتی با قاضی صلواتی/ دو شادی به دشمنانمان ندهیم و دو غم و اندوه بر سر دوستانمان آوار نکنیم
سیدعلی میرفتاح، روزنامهنگار در یادداشتی نوشت:
میشود برای ثبت در تاریخ، چند جمله کوبنده و تاثیرگذار نوشت. همچنین میشود به بهانه روزنامهنگاران زندانی، اعلام موضع کرد و برای خوشامد منتقدان حکومت -که شمارشان رو به فزونی است- حرف درشت زد، سخن سخت گفت، دست به خواب قالی براندازان و تجدیدنظرطلبان و تحولخواهان کشید.
عباس عبدی: الهه محمدی را آزاد کنید/ این اطاله دادرسی خلاف آشکار قانون است
حتی میشود روی آتش کینتوزی و تفرقه، نفت ریخت و دعوای زندانی و زندانبان را بالاتر برد که بردهاند. خیلی کارها میشود کرد که متاسفانه کردهاند، خیلی حرفها میشود زد که از بد حادثه زدهاند. اما که چه؟ چه فایده؟ تهش، آن اتفاق خوبی که باید بیفتد نمیافتد، آن خبر خوبی که باید بشنویم نمیشنویم، از همه بدتر آزادی بچهها مدام به تعویق میافتد. فقط طرف مقابل که غضنفر ندارد، این طرف هم الی ماشاءالله هستند عزیزانی که گره بر گره میزنند، کار را بر خود و دیگری سختتر میکنند.
به اندازه یک نیمساعت هواخوری/ ۲۰۰ روز بازداشت موقت الهه محمدی به روایت خواهرش
از اول این غائله دهشتانگیز با خودم عهد کردم، اگر یارشاطر نیستم، بارخاطر نباشم. اگر نمیتوانم کمکی به حلوفصل ماجراها کنم، دردسر نو نسازم. حالا که ۲۰۰روز از حبس همکاران جوانم میگذرد، عهدم را یادآور میشوم و به خود میگویم که اگر نوش نیستم، نیش نباشم؛ نیش نزنم. اگر مرهمی بر زخم مردم نمیگذارم، لااقل نمکپاش دل ریششان نباشم. برای همین بهجای هر نوع زیادهگویی در کمال تواضع و ادب، قاضی صلواتی را مخاطب قرار میدهم و به عرضشان میرسانم… راستی آیا ممکن است وجیزه من به دست ایشان برسد؟ آیا ممکن است همکارانشان محبت کنند و این چند سطر را منباب دادخواهی به عرض ایشان برسانند؟ دل به امید صدایی که مگر در تو رسد/ نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد. به این امید چند جمله مختصر مصدع قاضی بزرگوار میشوم و بلافاصله زحمتم را کم میکنم:
استاد بزرگوار، من نه اهل قضاوتم، نه چیزی از حقوق میدانم و نه اصلا از محتوای پروندهها مطلعم. تنها امیدوارم، بلکه آرزومندم که حق را به حقدار برسانید، آبهای به ظلم رفته را به جوی عدالت برگردانید. من بیخبر از قضا و قانون و حقوق اما یکچیز را خوب میدانم و آن اینکه هیچکس بهاندازه دشمنان این ملک و ملت از آزادی روزنامهنگاران دربند خشمگین نمیشود و هیچکس بهاندازه بدخواهان این سرزمین از صلح و دوستی و آشتی و عفو ملی بیزاری نمیجوید. از این طرف هم هیچکس بهاندازه خیرخواهان ایران از عفو و آشتی و مدارا شاد نمیشود. خواجه عبدالله در مقام دعا از خدا خواسته بود که جلوی رسیدن دو شادی را به ابلیس بگیرد. راست گفته بود خواجه که اگر خدا ببخشد، ابلیس بیش از هر کس دیگری شرمسار و خشمگین میشود. بلاتشبیه، وضع و حال ما هم طوری است که عقل و شرع حکم میکنند دو شادی به دشمنانمان ندهیم و دو غم و اندوه بر سر دوستانمان آوار نکنیم. من قاضی نیستم و از چشم شما به پروندهها نمینگرم اما از جهان و رسم جهان خبر دارم. میدانم که چه نقشههای پلیدی کشیدهاند و چه خوابهای شومی برای ما دیدهاند. نقشههایی که آشتی و اتحاد ملی نقش برآبشان میکند و خوابهایی که عفو و مهربانی ما آشفتهشان میسازد. یقین دارم حکم آزادی دوستان جوان ما در تقریر دوستی و روشن شدن چراغ امید در دل ایرانیان، تاثیر بسزایی دارد و باعث دلگرمی ملت خواهد بود، انشاءالله. زیاده جسارت، ایام بهکام.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.